رسیدن به هر هدف معمولا چه مقدار زمان میبرد؟ پیش از پاسخ دادن به این سوال، لازم است ابتدا به یک سوال کلیدیتر پاسخ دهیم: در واقع چقدر وقت داریم؟
پس از پاسخ به این سوال است که باید از خود بپرسیم: وقتمان صرف چه میشود؟ با پاسخ به این سوال است که میتوانید تخمین بزنید چه مقدار وقت دارید و رسیدن به هدفتان چقدر زمان میبرد.
میانگین ساعاتی که ما در یک ماه زمان داریم (با احتساب این که هر ماه سی روز باشد) برابر است با 720 ساعت.
اگر در روز 8 ساعت بخوابید، 240 ساعت آن کسر میشود و 480 ساعت باقی میماند.
اگر در هفته 40 ساعت کار کنید، 160 ساعت دیگر از آن کم میشود و 320 ساعت باقی میماند.این که شما در هفته 40 ساعت کار کنید، یک گزینه منطقی است، اما ممکن است با حقیقت امر متفاوت باشد. و مسلما ممکن است نیازی به آن نباشد! دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که در بسیاری از موارد، بهترین اتفاقات شغلی وقتی میافتند که شما سر کار نیستید! در واقع، بنا به نظر آنها، وقتی در محل کار خود نشستهاید، تنها 16 درصد احتمال دارد به ایده خلاقانه جدیدی دست پیدا کنید. بیشتر ایدهها زمانی به ذهن شما میرسند که در حال استراحتید، با دیگران صحبت میکنید یا مشغول گذران وقت با عزیزانتان هستید.
اگر در روز 2 ساعت صرف غذا خوردنتان شود، 60 ساعت در ماهتان نیز به آن اختصاص پیدا میکند و همچنان 280 ساعت باقی میماند. سوال این است که شما با این 280 ساعت چه میکنید؟
اگر این 280 ساعت را صرف گوش دادن به کتابهای صوتی کنید، با در نظر گرفتن این که هر کتاب صوتی معمولی حدود 6 ساعت زمان ببرد، میتوانید در ماه 45 کتاب صوتی را تمام کنید! 280 ساعت ضرب در تعداد ماههای سال برابر است با 3360 ساعت... این 3360 ساعت را چه میکنید؟!
با همان تقریبها، شما میتوانید در سال 560 کتاب صوتی را به اتمام برسانید! البته به نظر ما هم تمام کردن 560 کتاب صوتی بهترین انتخاب برای گذران عمر نیست؛ اما نظرتان راجع به 100 کتاب در سال چیست؟
راههای بهتری برای آموختن هم وجود دارد. اگر یک متد آموزشی خاص را انتخاب کنید، میتوانید ظرف این یک سال در زمینههای مد نظرتان رشد چشمگیری داشته باشید. مطالعه ابزاری است برای یادگیری و کسب الهام. معمولا پس از خواندن هر کتاب، ما سعی میکنیم فورا آن چه که آموختهایم را در دستور کار قرار دهیم. برای بسیاری از مردم، آموختن تنها راهی برای فرار از انجام دادن است. پر کردن مغز از اطلاعات بیهوده، در نقطه مقابل درک و یادگیری است. درک و یادگیری نیز تنها از طریق بسترهایی برای بهکارگیری دانستهها در محیط واقعی و جهان بیرونی اتفاق میافتد.
پیتر دراکر میگوید: تا زمانی که ما زمان را مدیریت کنیم؛ نیازی نیست چیزی جز آن را مدیریت کنیم. اگر ندانید که با مشکلی روبرو هستید، نمیتوانید آن را حل کنید. اگر باور نکنید که با یک مشکل روبرو هستید، نمیتوانید آن را حل کنید.
اگر اعتراف نکنید که مشکلی وجود دارد، همه چیز را انکار کردهاید. تمام ما مشکلاتی داریم. در جوامع امروزی، تمام ما به چیزی اعتیاد داریم؛ اگر تنها به یک چیز باشد!
نمیتوانیم با چیزی که از آن آگاه نیستیم مقابله کنیم. این مسئله است که نیاز به آموزش و تجربه را در ما مهم میسازد. پس از کسب دانش و تجربه، ما نسبت به پدیدهها آگاه میشویم. اگر نتیجهای فوری در پس عملکرد ما نباشد، عملکرد ما ممکن است بهتر شود!
آگاهی در لحظهیی اتفاق میافتد که شما:
با در نظر گرفتن این موارد، دوباره به این سوال برمیگردیم: با زمانتان چه میکنید؟
اگر بخواهید صادق باشید، خودتان هم خبر ندارید که زمانتان کجا میرود؛ دلیل این امر هم این است که شما نسبت به مسئله زمان ناآگاهید. تنها راه برای ایجاد آگاهی در باب زمان، ردیابی آن است. این کار برای اکثر مردم جالب نیست. وحشتناک است! و به همین دلیل، معمولن پس از 1 تا سه روز، از انجام آن منصرف میشوند.
برای مثال، محققان به این نتیجه رسیدهاند که اکثر مردم در روز حدود 100 بار با گوشی خود کار میکنند و البته ما مطمئنیم که تعداد واقعی حد اقل دو برابر این است. بیشتر مردم بر این باورند که در روز تنها 30 الا 40 بار با گوشی خود کار میکنند. با این حساب، میتوان نتیجه گرفت که حد اقل نیمی از این دفعات، به صورت ناآگاهانه به سراغ گوشی خود میروند.
مشکلی که در دنیای امروز گریبانگیر ما شده، این است که فضایی که در آن هستیم، بسیار گیجکننده است و ما برای کسب احساس آگاهی، مدام دوست داریم به واسطه استفاده از گوشی هوشمند خود، در جریان اتفاقات قرار بگیریم. اما این خود گوشیها هستند که باعث ناآگاهی ما میشوند!
اگر میخواهید در زمان کوتاه به اهداف خود برسید، این مسئله باید تغییر کند.
نظریه رسیدن به اهداف بزرگ در زمان کوتاه ممکن است در بدو امر احمقانه و غیرواقعگرایانه به نظر بیاید. با این وجود، اگر تا انتهای این متن همراه من باشید، خواهید فهمید که چنین چیزی کاملا عملی است.
این کار تنها در صورتی نشدنی است که با ذهنیت پیشین خود پیش بروید. باید پذیرای تغییر باشید. شما نمیتوانید با همان روال سابق در شبکههای اجتماعی باشید و ده یا بیست برابر سریعتر به اهداف خود نزدیک شوید. چرا؟ چون این راهی نادرست برای استفاده از زمان است. استراحت یا حتی بازی کردن میتواند راهی با کیفیت برای استفاده از ساعات روزتان باشد. این فعالیتها به رشد شما کمک میکنند و ارتباطتان با خود و دیگران را بهبود میبخشند.
بله. بنا به آمار، هر فرد روزانه بین سه تا 8 ساعت را در اینترنت سپری میکند. چه مقدار از این زمان به صورت هدفمند مصرف میشود؟ آخرین بار که به یک منظور خاص سراغ اینترنت رفته بودید کی بود؟
بله؛ اینترنت از کازینوهای لاس وگاس هم حواس شما را بیشتر پرت میکند. اگر به صورت دقیق به یاد ندارید که دیروز چه چیزهایی خوردهاید و در هر لحظه دیروز کجا بودهاید، میتوان حدس زد که شما یک سبک زندگی سالم و خلاقانه ندارید.
بنابراین:
رابین شارما: وقتی در بستر احتضارید، هیچ حسی بیشتر از پشیمانی این که به دنبال رویاهایتان نرفتهاید، قلب شما را پر نخواهد کرد.
آیا بستر احتضار ذهنی نیز وجود دارد؟ البته که بله! برای جلوگیری از مرگ ذهنی، باید برای زمان خود ارزش قائل باشید. برای ارزشگذاری بر روی زمان خود نیز باید:
جیم کالینز معتقد است اگر در زندگی بیش از 3 اولویت داشته باشید، در واقع هیچ اولویتی ندارید. همچنین باید بدانید که اگر هدف و اولویتی نداشته باشید، نمیتوانید زمان خود را ارزیابی کنید.
تعداد کمی از مردم میتوانند زمان خود را مدیریت کنند؛ چون تعداد کمی از آنها:
پس از این که متوجه هدف خود شدید، باید بتوانید:
رسیدن به هدف نیازمند این است که موانع را حذف کنید. شاید فکر کنید پیوسته کار کردن بهترین راه برای رسیدن هر چه زودتر به هدف باشد؛ اما این باور اشتباه است. باید برای خود ساعات و روزهای تعطیلی زیادی در نظر بگیرید. این کلید تولید و خلاقیت است. باید ارتباطی پرمعنا با دوستان و خانواده خود داشته باشید تا انگیزه پیدا کنید. اگر روزانه ورزش کنید، خلاقیت و قدرت تفکرتان بهبود پیدا میکند. بله، باید یک زندگی سرگرمکننده، جذاب و پر از انگیزه داشته باشید.
اما اگر تمام این موارد را نیز داشته باشید، بدون تمرکز نخواهید توانست به هدف خود برسید. بسیاری از مردم چه در محل کار و چه بیرون از آن، نمیتوانند تمرکز کنند. بسیاری از مردم دلیلی برای داشتن یک رژیم غذایی سالم ندارند.
اما اگر محدودیت زمان را در نظر داشته باشید، انتظارتان از خود بیشتر و بیشتر خواهد بود. باید بیش از پیش با خود و دیگران صادق باشید. چیزهایی که به آن توجه نداشتهاید، حالا باید برایتان مهم باشد. اگر تنها 6 ماه از عمرتان باقی مانده باشد، چقدر از آن را در فیسبوک خواهید گذراند؟ اگر تنها 6 ماه از عمرتان باقی مانده باشد، آیا بیدار شدن در 5 صبح برایتان سخت خواهد بود؟ چه فرقی دارد؟ چرا میتوانید در این 6 ماه تغییر کنید؟ حقیقت؛ حقیقت بیرحم. تفاوت در این نقطه است.
باید به خودتان و همه بگویید چه چیزهایی برایتان مهم است. سخت است که در این 6 ماه از عادات بد خود دور شوید؟ سخت است که در این 6 ماه از چیزهایی که دوست ندارید فاصله بگیرید و به سراغ چیزهایی بروید که واقعاً برایتان مهم هستند؟
تیم فریس هیچگاه اهداف بلندمدتی برای خود در نظر نمیگیرد و به جای آن به سراغ تجربیات کوتاهمدت میرود. بر خلاف اهداف بلندمدت که برای رسیدن به شادی و رضایت طراحی میشوند، تجربیات کوتاهمدت برای داشتن یک زندگی جذاب به وجود میآیند. دلیل این تفکر هریس، پی بردن به مسئله زمان است. او میداند در کوتاهمدت چه اهدافی برای خود در نظر بگیرد و زندگیاش را آنگونه که میخواهد پیش میبرد. او ریسک میکند. چیزهای جدید را امتحان میکند. شکست میخورد. او به دنبال چیزهایی است که برایش جذاب هستند. حتی اگر نداند آن چیزها او را به کجا خواهند رساند. به خاطر داشتن ثروت و آزادی نیست که او این گونه زندگی نمیکند، بلکه این گونه زندگی کردن باعث شده است او به ثروت و آزادی برسد.
وقتی یک بازه کوتاهمدت برای یک هدف مهم در نظر بگیرید، چیزهای زیادی یاد میگیرید. خودتان را با شرایط رسیدن به آن هدف تطبیق میدهید. با مشکلات مواجه میشوید. و تنها چیزهایی را یاد میگیرید که باید یاد بگیرید.
چگونه ظرف 6 ماه به هدف 10 ساله خود برسیم؟ چگونه میتوان ده و یا حتی صد برابر سریعتر به سمت هدف حرکت کرد؟
باید انگیزه داشته باشید. باید به ذهنیتی داشته باشید که بداند زمان شما محدود است. باید برای تجربه و شکست خوردن آماده باشید. باید هوشمندانه بیاموزید. بهترین اطلاعات را از بهترین منابع بگیرید و بلافاصله پس از یادگیری، به کار ببندید.
حتی اگر یک کار تمام وقت و سه بچه داشته باشید هم میتوانید ظرف شش ماه به هدف ده ساله خود برسید. باید کشف کنید که چه از جان زندگی خود میخواهید. اگر وقتتان کم است، باید با خودتان سختگیرتر باشید. باید سریعتر یاد بگیرید. باید هر چه سریعتر به افراد مهمتر دست پیدا کنید. اگر تمام این دستورات را به کار ببندید، مطمئنا بازخورد آن را خواهید دید. حتی شکست هم یک بازخورد است. شکست بخورید. یک بازخورد صریح و خشن، بهتر از نداشتن بازخورد است.
از بازخورد خود استفاده کنید، تغییرش دهید، اطلاعات بهتری کسب کنید و طروی زندگی کنید که انگار تنها 6 ماه دیگر زندگی خواهید کرد.