ویرگول
ورودثبت نام
اردوان
اردوان
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

واژه‌ها | درباره‌ی واژه‌ی «مطالعه»

1400.06.19 اردوان بیات؛


نکته: قومی به نام قوم فارس نداریم که ترکیبی به نام پارس/فارس‌گرایی معنی داشته‌باشد. کسانی که خود را با چنین واژه‌هایی می‌شناسانند در گمراهی به سر می‌برند. زبان فارسی زبان رسمی سرزمین گسترده‌ای با ریشه‌هایی کهن است که پس از زدوخوردها و جنگ‌های فراوان اگرچه با بیماری، ولی همچنان زنده و سرپا ست. پاسداشت زبان فارسی به معنای نادیده گرفتن زبان‌های اقوام ایرانی دیگر نیست.
اگرچه سیاست‌ها را در این صد ساله بر بی‌مهری به اقوام بنا کرده‌اند ولی این مرکزگرایی هیچ ارتباطی به خود زبان فارسی ندارد. همین زبان فارسی بیش از هزار سال است که زبان رسمی این سرزمین است. حتا حکومت‌های اصطلاحا ترک و مغول هم با آن درگیری نداشته‌اند.
این زبان سوزنی ست که زبان‌های اقوام ایرانی را به هم دوخته و بسیار از آنها وام گرفته‌است. فارسی همیشه به روی زبان‌های منطقه‌ای و هم‌ریشه گشوده بوده است. هر چه گویشوران واژگان ویژه‌ی قوم خود را بیشتر در این زبان به کار برده‌اند، واژه‌های بیشتری به آن سپرده‌اند.

«فروکاستِ مطالعه تنها به کتابخوانی و نام نبردن از گونه‌های دیگر فهمیدن و اندیشیدن سختگیرانه و نابخردانه است. کتابخوانی شاید گونه‌ای شسته‌رفته و ساخت‌بندی‌شده (فرموله‌شده / صورت‌بندی‌شده) از فرآیند فهمیدن و اندیشیدن باشد ولی همه‌ی آن نیست. در گذشته که زندگی بسیار دشوارتر از دوران ما بود، شاید می‌توانستیم بگوییم که دسترسی به کتاب‌ها، جهانی به روی آدمیان می‌گشوده‌است ولی امروزه که بسیاری چیزها در دسترس درصد بسیار بیشتری از آدم‌ها ست بایسته و شایسته است که گفت‌وگو و همنشینی، سفر، تئاتر و سینما، رادیو و پادکست، همایش، ورزش، پیاده‌روی و پیرامون‌نِگَری و خیلی چیزهای دیگر را گونه‌های دیگری از مطالعه به شمار آوریم. ناگفته پیدا ست که اگر فرآیند اندیشیدن در کار کتابخوانی و گفت‌وگو و سفر و... نباشد چیزی جز روزنامه‌خوانی، یاوه‌گویی، جابه‌جا شدن، دیدن و شنیدن، دید زدن و... نمی‌ماند. پس هر روز شهربه‌شهر رفتن و هر روز پای برنامه‌های زرد رادیو تلویزیون‌های گوناگون نشستن بدون فرآیند اندیشیدن نمی‌تواند مطالعه باشد.»[این جستار را در اینجا بخوانید]


مطالعه واژه‌ای ست عربی از ریشه‌ی «ط‌ل‌ع» در «باب/وزن مفاعله» مانند مجادله و مصاحبه و مشاعره و مزایده و مسامحه و مداخله و معادله و مبادله و... که می‌توان گفت همه معنای یک جور فرآیند (یک‌سویه یا چندسویه) را می‌دهند. خود واژه‌ی «طلع» به معنای نخستین شکوفه‌ی خرما، سرآغاز، نمایان شدن، درخشندگی و... است و اطلاع و طالع و طلوع هم از همین ریشه هستند.


بخشی از واژگانی که بر وزن مفاعله هستند را شاید بتوان به گونه‌ای با «بن فعل+و+بن‌فعل» (گاهی با پیشوند و پسوند) فارسی کرد. مانند گفت‌وگو، گفت‌وشنید، سُرودوسُرا (مشاعره)، شست‌وشو، روفت‌وروب، رفت‌وآمد، آمدوشد، دیدوبازدید، گیروگرفت، گیرودار، سوخت‌وسوز، سوخت‌وساز، ساخت‌وساز، ساخت‌وپاخت و...

اگر مطالعه امروز تنها به معنای کتابخوانی بود می‌توانستیم بگوییم: «خواندوخوان» که جدا از اینکه بی‌گمان گروه بزرگی نمی‌پذیرفتند، خیلی معنای رسایی هم نداشت. از سویی دیگر اگر واژه‌ی «خوانِش» را گروهی از نویسندگان و اندیشمندان به معنای «برداشت» و «تفسیر» به‌کار نگرفته‌بودند، می‌توانستیم به جای مطالعه خوانِش را به‌کار ببریم. با این همه نباید خیلی سخت بگیریم برای جایگزینی واژه‌ای ایرانی‌تر به جای «مطالعه». اگرچه هنوز دست و اندیشه‌ی آیندگان این زبان برای واژه‌سازی باز خواهد بود.


مطالعهکتابخوانیزبان فارسیاندیشیدن
کتاب‌نگاری، جُستارنویسی، زبان فارسی و... | نه به چارچوب‌اندیشی | عصای موسا که هیچ، با بوف کور هم هدایت نمی‌شوم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید