ویرگول
ورودثبت نام
aseman
aseman
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

حس معیوب

از دیروز تا الان زیاد حال خوبی ندارم ، نه اینکه بد باشم نه ، هیچ حسی ندارم، خیلی خسته م اما کاری انجام ندادم. روحم خسته ست دیروز خبرهایی شنیدم که ازش میترسیدم.

همیشه میگن از چیزی که میترسی سرت میاد، اره درسته، دیروز سر من هم آمد بعد از آن خبر تب کردم و کل بدنم لرزید، حس تنهایی آمد سراغم . همه تبریک می گفتند اما انگار با هر تبریکشان از من دورتر می شدند.

دورم یک حصار نامرئی کشیده شد ... به همین سادگی ، تنها شدم.

چندبار اهدافم را نوشتم بعد پاک کردم چندبار رویاپردازی کردم بعد پاک کردم حالا میخوام در این صفحه هم امتحان کنم و امیدوارم هرگز پاکش نکنم و تنها کاری که براش انجام بدم عمل باشد، فقط فقط فقط عمل

کتاب اثر مرکب را خیلی وقت پیش خوانده بودم اما چند سالی میشه که دیگر نوشته هایش یادم نیست یادم هست آن زمان ها که می خواندمش خیلی بهم انرژی می داد و قشنگ یک ماه پر انگیزه بودم.

دوست دارم دوباره بخوانمش البته نه فقط خواندن انجامش بدهم.

قسمت هایی از کتاب را قرار می دهم.


دنیا جای خطرناکیست، هر لحظه در حال آزمایش ماست.

امیدوارم کمربندهامون را سفت بسته باشیم گردباد آن ما را با خود نبرد!



انگیزهتنهاییکتاببی حسآزمایش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید