با مقدمه بگم بهتره : مطلبی بی اهمیت واسه کسی که دوباره سر میزنه به اینجا
امروز جایی نشسته بودم، یه دختری هم که میشناختم (هیکل نسبتا درشت، پوست تیره) جلوم نشسته بود .
به هر حال هرجوری که بود من و دوستای بی مغزم پشت سرش نشسته بودیم .
بریم سر اصل مطلب ، این دختر که اسمشو میگذارم نوربخش فائزی ( همچین اسمی داریم اصلا؟) ... بانو نوربخش فائزی شال پلنگی سرش کرده بود.
اونم نه هر شال پلنگیای ؛ نه ازون شالای پلنگی که مایلی سایرس میپوشه همه لذت میبرن (البته به عقیدهی من کلا هرکسی که شال پلنگی میپوشه رو باید به سرعت ازش دور شد حتی اگر مایلی سایرس باشه)
نورخبش چی پوشیده بود؟ از همون شالای پلنگی که یجایی طرح پلنگه ، یجاش غل و زنجیره، یکجاش هم رنگ سبزه با مارک گوچی فیک
این غل و زنجیر رو که میدیدم هی با خودم فکر میکردم که یعنی خدایا اینا دیگه چه کوفتیه حالا با پلنگ و اینا قاطیش کردن؟ شاید بعد از ۷۰ دقیقه فکر کردن وسط یه بحث خیلی مهم تازه فهمیدم که بعلهه! این پلنگو زندانی کردن! حالا نوربخش پلنگه یا زندانبان؟ این مهم نیست ...این که یه شال همچین سطح و عمقی داشته باشه واقعا برای یک شال پلنگی عجیبه !
خلاصه از اعماق گورستان مد و فشن ، از هر یه قبر یه استخون برداشته بود و داشت واسه خودش حجاب دست و پا میکرد.
این کانکلوژن (به فارسی که مینویسی انگار یجور DNAئه)به این نتیجه رسیدم که این شال پلنگی ، با تمام طرح پلنگش با تمام رنگ سبز و قهوهای و کرم و مشکیش، با تمام مارک فیک گوچیش ... از همهی شال های ساده و طرحدار و بته جقه و شعر حافظ و سعدی با خطوط خفن و نستعلیق و هر اسم دیگه ای که داره!پرمعنا تره .
راستی گفتم حجاب یاد اون کلیپ از davoodsavage افتادم که باربی گرل و کاور کرده بود:)) هنوز که هنوزه بعد از دو روز دیدنش ، توی دستشویی و موقع خواب و امتحان و غذا خوردن این اهنگ تو ذهنم پلی میشه.
پ.نی خیلی اخر: سوالتون اینه که چرا من اینجام ؟ بیجواب بمونید ... امتحان که نیست نمره بگیرم:))تازه اگر بخواین عکس چمدونم که بازش کردم رو هم میتونم براتون بذارم !
راستیِ اخری: این موضوع خیلی رو دلم سنگینی میکرد که به cofounder میگین هم بنیانگذار ... باید با یکی در میون میذاشتمش:))