arghavan
arghavan
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

شر(ح\م) حال -اواسط شهریور- نزدیکای ترم سه!

این تابستون هم گذشت . حالا موقع انتخاب واحد شده. توی گروها دائم حرف اینه که کجا واکسن میزنن. یا اصلا واکسن میزنن یا نه ! خبر اومده که هفته‌ی بعد میزنن و خب اهمیت نمیدهیم ما هم . چون میدونیم کشکه.یحتمل دروغه. دانشگاه تهرانیا رو زدن. فرام ال اروند د گلوب حالا فقط موندیم ما.

تابستونی که گذشت حقیقتا کار خاصی نکردم. کی میتونه بگه اصلا کار خاصی تو کل زندگیش کرده ؟ هیچکی!! ترم دو معدلم یک و نیم نمره افت کرد که افتضاح بزرگی به بار اومد و حالا برای ترم سه میخوام همه رو بشونم سر جاشون. حالا همه کیاان ؟ شیاطین درونم: که نمیذارن درس بخونم.

به جز این مسائل امسال چشمامو عمل کردم که کار خوبی بود و راضیم و ...

جدیدا یه سرکی به توییتر جدیدم میکشم ولی خب مثل همیشه مزخرفات یه عده تشنه‌ی توجهه و خب ! نه مرسی نمیخوام.(توییتریای عزیزم احتمالا منو به خاطر این جمله نمیبخشن! )

احتمالا دلیل سرک کشیدنم به توییتر جدید حضور بچه های دانشگاه باشه . توییتای یکی دو تاشونو نخونده لایک میکنم و فقط به خاطر یک کاربر دائم‌الفیو که توییتای فان تاریخی میزنه و واقعا بانمکه به توییتر میرم.

در کل هم هروقت یه توییتی میزنم با صفر درصد اقبال عمومی روبرو میشه :))

خلاصه که همچنان ویرگول تاج سر ماست.( وی چهار پنج ماهی میشه هیچ مطلب مناسبی در ویرگول منتشر نکرده!)

دو تا فیلمنامه ( اگر بشه اسمشونو این گذاشت!) داشتم مینوشتم که هردوتاشون به بن بست خوردن و به نظر میرسه کار یکیشون تموم شده اما اونطوری که میخواستم خوب در نیومده و احتمالا نیاز به یه همفکری داشته باشم ولی شخص مورد اطمینان رو هنوز پیدا نکردم. البته یه نفرو میشناسم ولی چون زیادی دم کلفته شرم میکنم فیلمنامه‌ای به غایت مزخرف رو باهاش شیر کنم.

الان در همین لحظه بزرگترین دغدغه‌ام اینه که مقاومت مصالحو با استاد خوب ساعت 7:30 صبح بردارم یا با استاد افتضاح ساعت 9 صبح.

چند وقت پیشا هم یه گندی زدم که داشتم فکر میکردم من اصلا برای افرود سواری ساخته نشدم و باید بچسبم به دویست شیش قراضه‌ای که اگر 100 کیلومتر باهاش بری حس پرواز میکنی و عروج و هرلحظه به خداوند متعال نزدیک شدن.

.یه هفته‌ای هست دارم میرم پیاده روی و اونجا با یه پسر ورزشکار نسبتا خوشگل اشنا شدم که گفت بیا بدوییم و منم باهاش دویدم و اخرش گفت شمارتو بده و من شمارمو ندادم و گفتم شمارشو بده بهش پیام میدم :)))

و پیام ندادم. اقای دونده‌ی نسبتا خوشگل همینجا ازت عذرخواهی میکنم :0

حقیقت اینه ترسیدم متجاوز یا قاتلی چیزی باشه و اون وسط خفتم کنه و خلاصه باقی ماجرا

دیگه چی ؟ اها !دیگه گیاهخوار نیستم که احتمالا به اندام جنسیتون ارجاع میدید و اهمیتش مساوی صفره. میدونم میدونم. ولی خب بعد از یک و نیم سال گیاهخواری غیر اصولی داشتم به حالت مرگ میافتادم و تبدیل به یک انسان 50 کیلویی شده بودم که عضلاتش اب رفتن. حالا با توکل به خدا شروع کردم سینه‌ی مرغ میخورم و عضلاتم گوش شیطونو کر میکنن دابش!

این تابستون به شدت به دو بازی اعتیاد پیدا کردم ! یکی ورق انلاین و یکی ریم که هروقت میومدم پیش مامانم باهاش ریم بازی میکردم و مامانم همیشه میبرد . ریم از بازی های خانوادگی قدیمیمونه و مادر بنده هم همیشه به مامان خودش میباخته. پس به نظر منطقی میاد که حالا من به مادرم ببازم.

یه تایمی هم داشتم دچار مشکلات شرط بندی و قمار میشدم که خداروشکر دوستام ادمم کردن.

موضوعات شرط بندی هم یه چیزای مزخرف. مثلا یه بار سر اینکه طناز و بهنوش طباطبایی خواهرن یا نه؟! دو میلیارد شرط بستم و باختم. دفعه بعدش هم سر لاک بودن ماشین شرط بستم که دو میلیارد بردم. خلاصه شرط های بانمکی بودن که من هی میباختم و الان میلیارد ها میلیارد به اطرافیانم بدهکارم ولی فعلا قول دادن عفو کنن منو :)

دیگه چی ؟ اها

کلماتی از قبیل " دا، دابش ،دایی، داوبژ، مولایی، بمولا و ... " وارد لغت نامم شده. دوستم بهشون میگه کلمات لب حوضی و بله! متاسفانه کلمات لب حوضی از توی مغزم بیرون نمیرن.

امسال بدترین تابستون عمرم بود! حتی از پارسال هم بدتر!! ولی خب چون میگذرد غمی نیست.


پریروز تو راه خونه بودم دیدم چه بسیار کافه‌هایی که یه زمانی پاتوقمون بود حالا بسته شده و حتی نمیدونم جاش چی اومده. مغازه ، خونه. هرچیزی.

باورم نمیشه اینو میگم ولی ما تو اون کافه‌های درب و داغون خاطره داشتیم. حالا فقط یه رد خاکستریه تو مغز من. و شاید همراهانم.

خلاصه که ناگفته پیداست ولی وضعیت اقتصادی خرابه.

دیشب خوابم سه تیکه شد امیدوارم که امشب خوب بخوابم.کاش همه خوب بخوابن.

اصلا خیلی وقته دیگه ارزوهای بد بد واسه ادما ندارم.شاید ادم شدم شایدم فقط یه فاز گذراست. ولی در حال حاضر دلم نمیخواد هیچکی به زمین گرم بخوره :))

کتابی که دارم میخونم: اسپوتنیک دلبند من و تو این کتاب درگیری بشر با عشق بسیار مشهوده. بشر هر لحظه در حال انجام مناسکی برای رسیدن به عشقه یا در بدترین حالت: شهوت.

باقی زندگی همش کشکه.

در اخر هم باورم نمیشه دارم یه سریال سوپرهیرویی میبینم.سریال خوب دارید پیشنهاد بدید ببینم چی میشه:))



این تابستون به هزار ضرب و زور 5 فصل از این مزخرفو هم دیدم. اکثرا بورینگ. جوک ها تکراری و رده بسیار پایینتر از پارکز اند ریکریشن
این تابستون به هزار ضرب و زور 5 فصل از این مزخرفو هم دیدم. اکثرا بورینگ. جوک ها تکراری و رده بسیار پایینتر از پارکز اند ریکریشن









The officeتابستونواکسنحالا چیکار کنیم
I'm hopeless but maybe romantic
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید