آدما دو دستن: دسته اول یه جای کارشون میلنگه، دسته دوم هم فکر میکنن خیلی خوبن ولی اونا هم باز یه جای کارشون میلنگه!
یادمه یه بار با دوستی بیرون بودیم و اون داشت رانندگی میکرد. بعدش بهش زنگ زدن و اون هم بدون این که کنار بزنه شروع کرد به حرف زدن با گوشی. یکم که گذشت یکی بدون این که چراغ راهنماشو بزنه اومد سر راهش. رفیقم به زور فرمونو پیچوند تا نزنه به سپر ماشین جلویی و شانس آوردیم که نخورد. بعد از این که ماشین جلویی رو رد کرد، شروع کرد به فحش دادن و این که مرد حسابی این چه وضع رانندگیه.
اون شب گذشت. چند شب پیش اتفاق اون شب یادم افتاد. داشتم با خودم فکر می کردم اگه رفیق من با گوشی حرف نمیزد و حواسش بیشتر به راهش بود، باز هم قرار بود که میلیمتری از کنار ماشین جلویی رد شه و شروع کنه به غر زدن از وضع رانندگی مردم؟
خیلی وقت ها ما توی زندگی به مشکل برمیخوریم. اگه یکم روی مشکلمون دقیق شیم، توی بیشترشون هم ردپای بقیه هم دیده میشه. حالا چه بزرگ و چه کوچیک، توی بروز اون مشکل نقشی دارن. ما حتی بیشتر وقت ها بقیه رو مقصر اصلی میدونیم در حالی که خودمون هم ایراد مشابهی با بقیه مقصرها داشتیم و جالبتر این که هیچوقت خودمون رو به خاطر ایرادمون سرزنش نمی کنیم. چرا واقعا؟
واسم سواله که آیا ما خودمون و ایراداتمون رو میشناسیم؟ آیا میدونیم که سهم ما در بروز مشکلات بزرگ و کوچیک خودمون و جامعمون کمتر از بقیه نیست؟ اگه امروز همه به خودمون و به بقیه قول بدیم که خطاهامون رو تکرار نکنیم، آیا باز هم کارمون به دعواها و بحث های روزانه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی توی دنیای حقیقی و مجازی کشیده میکشه؟
من که بعید میدونم. شما چطور؟