آرمان هادی
آرمان هادی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

روشنایی دوردست - چراغ‌های شهر

ــــ بابا اونا چیَن؟ اون نورها.
ــــ اونا چراغای یه شهرَن. یعنی اونجا یه شهر وجود داره.

هر وقت در جاده می‌رفتیم، این نورهای زردِ کنار هم توجه من را می‌دزدیدند. بیشتر در افق جاده کشیده می‌شدند. اگر ماشین کمی روی ارتفاع بود، بُعد دیگری به آن‌ها اضافه می‌شد. بعضی وقت‌ها جاده از وسط‌شان می‌گذشت؛ آن‌وقت هر چه نزدیک‌تر می‌شدی، چراغ‌ها تو را بغل می‌کردند. بعدتر با هواپیما سفر کردم و دیدم چگونه این نورهای پراکنده، آرام‌آرام جمع می‌شدند یک‌جا؛ یک شهر.

حال فکر می‌کنم، معنای آن چراغ‌های روشن چیست؛ این که آن‌جا شهری وجود دارد. این که آن‌جا مردمانی دارند شام می‌خورند؛ می‌خوابند. فردا صبح کرکره مغازه‌شان را بالا می‌کشند. معلمانی می‌زنند روی میز تا بچه‌ها ساکت شوند. زنانی فکر می‌کنند نهار چه بپزند. کودکانی در پارک اسم دوستشان را فریاد می‌کشند. کارگرانی با فرغون سیمان جابه‌جا می‌کنند. رانندگانی روی صندوق عقب تاکسی نهار می‌خورند. و از این افعال زیاد است؛ خیلی زیاد. هر کس تعدادی از آن‌ها را انجام می‌دهد. اما نقطه اشتراکی وجود دارد؛ در نهایت، افرادی زندگی می‌کنند و افرادی می‌میرند.

چراغ‌های شهر، نوعی روشنایی دوردست هستند. روشنایی‌ها از دور معنای دیگری دارند.


اینجا هم کانال تلگرام روشنایی دوردست است.

روشناییزندگیدوردستمرگ
چیز شاعرانه‌ای در کار نیست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید