آرمانی
آرمانی
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

چرا تغییر رفتارها، عادت ها و فرهنگ ها اینقدر سخت است؟ پاسخ در بوتون های مغز است!

چرا تغییر رفتارها، عادت ها و فرهنگ ها اینقدر سخت است؟ پاسخ در بوتون های مغز است!

به یک پاسخ علمی از کتاب روانشناسی «I’m OK You are OK» که در فارسی به «ماندن در وضعیت آخر» ترجمه شده است توجه کنید:


صحبتهای ما در باره تغییر بسیار سطحی است. یک نفر بسادگی می گوید:

تغییر عقیده دادم! دیگری می گوید: دیگه میخوام اختیار زندگیم دست خودم باشه! چنان براحتی در باره تغییر حرف می زنیم که یعنی می خواهیم همه چیز را از نو شروع کنیم و آدم دیگری بشویم. خلاصه اینکه ما از هدفها و نیات خود خیلی سهل و آسان حرف می زنیم، بی آنکه ذره ای از آتشبازی‌های باورنکردنی و پیچیده ای که ضمن صحبت در مغزمان رخ می دهد، آگاه باشیم. مغزما بیش از ۱۰ میلیارد نورورن دارد و ارتباطات بین سلولی آن ۱۰ تا ۱۰۰ میلیارد است.

هر نورون را می توان به یک ژنراتور برق تشبیه کرد. بعضی از نورونها فعالیتی دائمی دارند. هریک از سلولهای عصبی نزدیک به ۲۰ میلی ولت الکتریسیته تولید میکند و اطلاعات وارده با توجه به میزان تکرار محرکها دسته بندی می شود. این همان الکتریسیته ای است که ما اثر آن را روی نوار الكترو انسفالوگرافی می بینیم.

هر نورون از سه قسمت تشکیل شده است: (۱) جسم سلولی که شامل هسته است؛ (۲) دندریتهاه که شاخه های تارهای گیرنده اند و پیام را از سایر نورونها دریافت می کنند؛ (۳) آکسون، یا تار فرستنده که از طریق آن، پیامها پس از ارزیابی شدن بوسیله هسته انتقال می یابند. تار فرستنده یک سلول با تارهای گیرنده سلول دیگر تماس ندارد. آنها در دو سوی فضائی به عرض یک میلیونیم اینچ قرار دارند. پیام باید از محل اتصال یک سلول به سلول دیگر (سیناپس) «بپرد». سلول بعدی همین فرآیند را تکرار می کند. پیامهای مغز می توانند این «پرش» را ۵۰۰ یا ۱۰۰۰ بار در ثانیه انجام دهند. اما حد متوسط سرعت یا فرکانس جرقه زدن ۱۰۰ بار در ثانیه است.

یک نورون با نورون بعدی هیچگونه رابطه الکتریکی ندارد و گذرگاهی برای عبور جریان الکتریسیته نیست. «تار» فرستنده سلول به یک کیسه کوچک پروتئینی به نام بوتون (به فرانسه به معنای دکمه) منتهی می شود. انتقال پیام از یک طرف به طرف دیگر سیناپس در واقع یک فعل و انفعال شیمیایی است. مواد شیمیائی تولید شده بوسیله بوتونها پیام را به طرف دیگر مي رانند، با تکرار یک عمل و بدفعات تحریک شدن سلولها، اندازه و تعداد بوتونها افزایش می یابد و فاصله ای را که پیام باید از روی آن بپرد، کم میکند. هرچه تعداد بوتونها بیشتر باشد، انرژی کمتری برای انجام یک عمل لازم است؛ و عادتها به این ترتیب شکل میگیرند. هر چه یک عمل را بدفعات بیشتری انجام دهیم، عادت با عمق بیشتری ریشه می گیرد. تعداد بوتونهای کناریک نورون یه ۸۰ هزار می رسد این بوتون های انتقال دهنده عادت های ما تقریبا دائمی هستند

ما بوتونهای خود را از دست نمی دهیم اما می توانیم بوتونهای جدید بسازیم. به عادتهای خود فکر کنید. بعد به بوتونهای خود فکر کنید. اگر نتوانید از دست بوتونهای مغز خود که سالهای سال انتقال دهنده های باوفای پیامها بوده اند خلاص شوید، چگونه می توانید عادتهایتان را تغییر دهید؟ حالت چطوره؟ خوبم، مرسی، زنگ تلفن به صدا در می آید، جواب می دهید. از کوچه رد می شوید، مواظب چاله چوله ها هستید. نردبان به دیوار است، از زیرش رد نمی شوید. با یک چنین رفتارهای قدیمی که محکم و استوار در نظام واقعیتهای زیستی ما دسته بندی شده اند، چگونه می توانیم تغییر کنیم؟

نکته امید بخش این است که گرچه ما نمی توانیم بوتونهای قدیمی را نابود کنیم، اما می توانیم بوتونهای جدیدی را در مغز خود رشد دهیم و راههای باریک جدیدی به دور راههای قدیمی بسازیم. مهمترین عنصر برای ایجاد عادتهای تازه زمان نیست، بلکه انرژی است.

نیروی شما راه را برای عادتهای تازه باز میکند

اگر بخواهیم از وسط چمن یک مزرعه راه باریکی برای قدم زدن درست به شرطی این کار را انجام خواهیم داد که پای خود را محکم تر به زمین بکوبیم و این کار را به دفعات انجام دهیم تا نتیجه بگیریم.


--------

برگرفته از کتاب «ماندن در وضعیت آخر»

اثر «تامس ای. هریس»، نویسنده و روانپزشک آمریکایی و همسرش «امی بی.هریس» یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌ها در زمینه‌‌ی روانشناسی است. کتاب وضعیت آخر حاصل همه‌ی پژوهش‌ها و جست‌وجوهای سی‌ساله‌ی طبابت او به‌عنوان روان‌پزشک بود. شور و هیجان پیامد انتشار آن کتاب حکایت از تاثیر واقعی آموزه‌های آن داشت. پس از آن هزاران نامه از سوی افراد مختلف، از گروه‌ها و طبقات متفاوت جامعه و حرفه‌ها و عقاید گوناگون به او رسیده که حاکی از تاثیر مثبت این دستاورد روان‌پزشکی است.

عادتروانشناسیکتابفرهنگمغز
ذهن‌های آرام موفق‌تراند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید