از نظر تاریخی اهمال کاری براساس دو دیدگاه قابل بررسی است . دیدگاه نخست ، آن را یک پدیده نسبتا" تازه و دیدگاه دوم ، آنرا پدیده تمام زمان ها در نظر می گیرد که در سال های اخیر افزایش یافته است . ( استیل[۱] ، ۲۰۰۷ )
براساس دیدگاه دوم هزاران سال است که تعلل به عنوان به عقب انداختن کار امروز به فردا ،ایجاد مشکل نموده است . برای مثال حمورابی پادشاه بابل بر پایه قانون ۲۸۳ به منظور جلوگیری از اهمال کاری قانون مهلت مقرر برای طرح شکایت را به ثبت رسانیده است . رومیان اهمال کاری را واگذاری کار امروز به فردا دانسته اند و در عصر حاضر نیز توماس هابز ، ارزش شخصی هر فرد را در توانایی وی برای مدیریت و استفاده مؤثر از زمان تعریف می کند . ( استیل ۲۰۰۷ ).
باوجود این تنها در سال های اخیر در زمینه های ایجاد و چگونگی درمان آن توجه شده است .
از نظر لغوی واژه ی اهمال کاری معادل تعلل ، سهل انگاری و به تعویق انداختن می باشد . ( الیس ونال ، ۱۹۷۷ به نقل از فرجاد ۱۳۸۲ )
تعاریف
واژه لاتین تعلل،یا اهمال کاری از دو کلمه «پرو[۲]» و «کـراسینوس[۳]» تشکیل شده است که پرو به معنی جلو و کـراسینوس به معنی فردا می باشد . ( فراری[۴] و همکاران ، ۱۹۹۵ ) . فرهنگ نامه کمبریج ( ۲۰۰۳ ) عقب انداختن انجام امری را به دلیل ناخوشایندی یا ملال آوری آن ، تعلل می داند .
اوند ( ۱۹۹۶ ، به نقل از استیل ، ۲۰۰۷ ) . اهمال کاری را به تعویق انداختن عملی به خصوص هنگامی که تعویق بدون دلیل مناسب باشد ، می داند .
الیس وکنوس [۵](۱۹۹۷ ) اهمال کاری را تمایل به اجتناب از فعالیت، محول کردن انجام کار به آینده و استفاده از عذر خواهی برای توجیه تأخیر در انجام فعالیت تعریف نموده اند . در تعریف این سازه ، محققان به کاهلی و امروز و فردا کردن در انجام کارهای مهم ( در زمان مورد انتظار ) ، همراه با تجارب ذهنی ناراحت کننده اشاره نموده اند ( سنکال [۶]، کاستنر[۷] ، والراند[۸] ، ۱۹۹۵ )
در واقع اهمال کاری راه فرار از زیستن تا سرحد در لحظات حال است . اهمال کاری در واقع ادامه دادن دیروز و اجتناب از امروز است . تصمیم به تعویق انداختن کاری که می توان در زمان حال نجام داد ، ظاهرا" جانشین قابل قبولی است . برای عملی ساختن آن و این ( دلایل واهی ) امکان را فراهم می آورد که خود را فریب دهیم و فکر کنیم که با انجام ندادن کاری که قصد انجام آن را داشتیم به خودمان دروغ نگفته ایم .
اهمال کاری کار بشر است اما منظور از اهمال کاری مورد بحث تأخیری طبیعی و معمولی نیست که گاهی اوقات پیش می آید ، بلکه منظور نوعی ویژگی شخصیتی است که دررضایت فردی اختلال ایجاد می کند و به کیفیت روابط انسانی آسیب می رساند . این نوع از اهمال کاری را می توان اهمال کاری مزمن یا سندرم فردا نامید . در خصوص پیش آیندهای اهمال کاری ، محققان و نظریه پردازان به عوامل مختلفی اشاره نموده اند از قبیل : اضطراب و وابستگی ،ترس از ارزیابی منفی ، عزت نفس پایین ، ترس از شکست ، تنفر از کار ، فقدان انرژی ( سولومون[۹] وراث بلوم[۱۰] ،۱۹۸۴، اسکوئنبرگ[۱۱] ،۱۹۹۵ ) کمال گرایی (جانسون[۱۲] و سلانی ،۱۹۹۶ ) .درماندگی آموخته شده ، خودبینی ،پایین بودن سطح تحمل و عصبانیت ( الیس و جیمز نال ،۱۹۹۷ ، به نقل از فرجاد ۱۳۸۲ ).
اهمال کاری دارای علایمی می باشد که عبارتند از :
رفتار وقت کشی ، اتلاف وقت، احساس غرق شدن در مسیولیت ها، ناتوانی در اهداف مهم زندگی، انجام کارها با سرعت زیاد، در آخرین دقایق، خیالبافی و آرزو به جای انجام کارها، نداشتن برنامه ریزی مداوم برای زندگی، دادن شعارهایی که هیچ گاه انجام نمی شوند . رفتارهای اهمال کاری تأثیرات منفی بر افراد دارند مانند :بی قراری شبانه و خواب نامناسب ، سطوح بالای استرس و هراس ، عقب افتادن به دلیل کمبود زمان یا تکمیل نامناسب تکالیف . افراد اهمال کار بعد از آخرین تعلل ورزی . به خود قول می دهند که دفعات بعد وظیفه خود را به لحظه آخر موکول نمی کنند ، اما دوباره این اتفاق می افتد ( کاگان[۱۳] ، کاکر[۱۴] ،لیهان [۱۵]و کاندمیر[۱۶] ، ۲۰۱۰ )
رویکردهای اهمال کاری
رویکردهای گوناگونی در زمینه ی اهمال کاری ارائه شده است که در ادامه به آن ها می پردازیم .
رویکردهای رفتاری
این نظریات اهمال کاری را بر حسب تقویت تبیین می کنند یعنی به تعویق انداختن کار برای فرد اثر تقویتی بیشتری از انجام آن دارد . در این دیدگاه هدف درمان کاهش نسبت یا درصد زمان تعلل و افزایش نسبت یا درصد مطالعه یا فعالیت می باشد . برای کاهش تعلل از روش هایی چون الگو سازی ، مدیریت زمان و فنون برنامه ریزی استفاده می شود.
روش شرطی سازی ابزاری به صورت ارائه جایزه در بین فاصله های مطالعه و از شرطی سازی کلاسیک برای روش تداعی با ساعت های کار یا مطالعه استفاده می گردد . با وجود این باید توجه داشت که شرطی سازی در این شیوه مستلزم تمرین های مکرر میباشد و درمان های کوتاه مدت ممکن است شیوه ای ناموفق باشد . یک مورد از مداخله در تعلل به این شیوه توسط تاکمن و اسکونبرگ ارائه شده است . هدف این مداخله درمان نمی باشد . بلکه کاهش فراوانی رفتارهای ناخواسته است . ( اسکونبرگ و همکاران ۱۹۹۵ )
رویکردهای رفتار منطقی – هیجانی
این نظریات بر نقش باورهای غیر منطقی و چشم داشت های غیر واقع بینانه در اهمال کاری تأکید می کنند. ( بالیکس و دیوریو ، ۲۰۰۷ ، به نقل از حسینی و خیر،۱۳۸۸ ) ویژگی رایج در چنین باورهایی ، غیر منطقی بودن آن ها و درمان متداول در این دیدگاه ، رفتار منطقی – هیجانی می باشد. این نظریه توسط الیس در سال ۱۹۹۵ابداع گردید . ایده ی اصلی این نظریه آن است که افراد معمولا" همانطور که فکر می کنند. احساس و عمل می نمایند . مفهوم این ایده آن است که نظام باورهای افراد ، افکار ، اسناد و ارزش ها ، احساس ها و آن ها را بر می انگیزاند . ( الیس وکنوس، ۱۹۹۷ )
نظام باورهای از دو قسمت باورهای منطقی و باورهای غیر منطقی تشکیل شده است . باورهای منطقی ، باورهایی هستند که در کنار یکدیگر به طور منطقی قرار گرفته و واکنش های رفتاری و هیجانی ، هدف های اساسی را ایجاد می نماید . باورهای غیر منطقی ناخواستنی هستند ، که واکنش های منفی مثل اضطراب و افسردگی ایجاد می کنند . نظریه رفتار منطقی – هیجانی روشی برای تعیین تمایز باورهای منطقی از باورهای غیر منطقی ارائه نموده است . باورهای منطقی باواقعیت همخوانی بیشتری داشته ، سالم تر بوده و با فلسفه کلی توان بخشی افراد به ایجاد رفتار و احساس مناسب تر ، هماهنگی دارد. ازاین دیدگاه اهمال کاری نیزریشه در عقاید غیر منطقی دارد .
الیس ونال ( به نقل از فرجاد ،۱۳۸۲ ) در توضیح عوامل اهمال کاری به ۳ تفکر غیر منطقی اهمال کاری اشاره می کنند .
در مورد اول ، انتظار و توقع زیاد درباره هر چه بهتر انجام شدن کار ، موجب نگرانی و تشویش و ترس او از شکست می شود . در مورد دوم ، نتیجه ای که نصیب شخص می شود ، رنجش و خصومت است . در مورد سوم نتیجه کار ، اضطراب و نا امیدی همراه با پایین بودن سطح تحمل و عدم توانایی در برابر مشکلات است . در نتیجه این باورهای غیر منطقی افراد ترجیح می دهند که انجام کار را به تعویق بیندازند . هم چنین از دیدگاه الیس ، عقب انداختن کارها علاوه بر باورهای غیر منطقی از عوامل زیر منشاء می گیرد .
۱- احساس خودکم بینی
یعنی فرد خود را پایین تر از آنچه که هست در نظر می گیرد . نتیجه ی چنین وضعی کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس می باشد .با کاهش عزت نفس بالطبع احساسات منفی و افکار آزار دهنده در شخصیت فرد رسوخ کرده و فرد آمادگی کار درست و صحیح (خوب ) را از دست می دهد .
در افراد ضعیف و خود کم بین ، خصوصیات روانی و رفتاری زیر دیده می شود .
آن ها خود را فردی خودخواه و فاقد استعداد می شمارند .
افرادی که قادر به انجام کار در حد مطلوب نیستند .
افرادی که در اغلب کارهای مهم ، با شکست مواجه می شوند . ( دایر، به نقل از شهنی ییلاق ،۱۳۸۵)
افرادی که به آینده خوش بین نیستند و نمی توانند به پیشرفت و ترقی خود در زندگی امیدوار باشند .
افرادی که تحت تأثیر اندیشه های یادشده زندگی را باخته اند . این اندیشه ها شخص را از همه چیز باز می دارد و مانع تحمل در زندگی فرد می شود .
۲- پایین بودن سطح تحمل ( سرخوردگی )
افراط در هر کاری می تواند منجر به پرتوقعی گردد . البته منظور از پرتوقعی ، توقع بالادر انجام کارهاست که منجر به سرخوردگی می گردد. هنگامی که فرد توقع کار بالایی دارد . گونه ای ترس در فرد به وجود می آید که نکند رفیق من در حد انتظارم نباشد . بدین جهت برای فرار از سرخورده شدن از انجام کار و کوشش برای حل آن دست می کشد . در نتیجه نسبت به آن بی علاقه می گردد. در واقع به گفته ی الیس ، توجه بیش از حد برای کسب موفقیت بالا ، فرد را دچار استرس و اضطراب و فرار از کار خواهد کرد . زیرا انتظار نتیجه ای بالاتر از توانایی ها و استعدادها ، نه تنها تشویق برانگیز نیست ، بلکه سبب بیزاری و انزجار نیز هست ، زیرا بازبه تأکید الیس ، توانایی فرد نمی تواند بیش از حد کارایی او باشد .
عدم امیدواری در پیشرفت کار نیز باعث رشد نگرانی و ترس در فرد می شود که بالطبع عدم موفقیت را افزایش می دهد . کم تحملی در برابر مشکلات ، وقفه و رکودی در فرد به وجود می آورد که باعث انزجار می گردد. وقتی میزان توقع بیش از حد توانایی باشد به تأکید الیس کار نیز کسل کننده می گردد. در چنین وضعیتی شخص ساعت ها وقت خود را فدای آن می کند و به تفریح و کارهای دیگر می پردازد و یا حتی به استراحت و خواب مشغول می گردد . اما در عین حال عصبی و خسته نیز می شود و با دیگران رفتاری غیر قابل تحمل می کند . به تعبیر الیس توقع بیش از حد توانایی ، طفره رفتن و بی علاقگی را باعث می شود . ( دایر [۱۷] به نقل از شهنی ییلاق ،۱۳۸۵ )
وین دایر دلایل دیگری را درباره اهمال کاری بیان کرده است . به عقیده ی او ریشه ی اهمال کاری چیزی جز خود فریبی و فرار از قبول مسئولیت نیست . به عقیده ی او بازدهی که فرد از اهمال کاری به دست
می آورد در مسائل زیر نهفته است .
تعویق انداختن و اهمال کاری در هر امری به فرد این امکان را می دهد تا از فعالیت های ناخوشایند فرار کند . شاید از انجام دادن بعضی از کارها واهمه داشته باشد .
ازراه خود فریبی می تواند احساس آرامش کند و با دروغ گفتن به خود اقرار کند به این واقعیت سرباز می زند که اکنون فعال نیست و این لحظه خاص را به بطالت می گذراند .
تا زمانی که به اهمال کاری خویش ادامه می دهید می توانید پیوسته همانگونه که هستید باقی بماند . به این ترتیب لزوم تغییر کردن و قبول مخاطرات آن را از زندگی خود حذف می کند .
با انتظار بهتر شدن اوضاع می تواند بنشیند و دنیا را به خاطر اندوه خود سرزنش کند.
با دوری گزیدن از فعالیت هایی که مستلزم مخاطره است برای همیشه از احتمال شکست دوری می کند. به این ترتیب هرگز ناگزیر نمی شود تا با تردیدهایی که نسبت به خود دارد رودرو مواجه شود .
ابراز همدردی دیگران و دلسوزی شخص خود را جلب می کند تا به خاطر احساس اضطرابی که ناشی از انجام ندادن کارهایی که می خواسته انجام دهد و نکرده ، همواره آسوده بماند .
با به تعویق انداختن کارها و آن وقت کم ترین زمان را برای انجام دادن آن ها تخصیص دادن ، می تواند عملکرد ناقص یا بد خود را به حساب کمی وقت بگذارد .
با به تعویق انداختن کارها ممکن است بتواند شخصی دیگریرا برای انجام آن بیابید . به این ترتیب تعلل ورزیدن یه صورت وسیله ای برای استفاده از دیگران در می آید . ( دایر به نقل از شهنی ییلاق ،۱۳۸۵ )
نظریه رفتار منطقی – هیجانی می تواند به خود مدیریتی افراد تعللی کمک کند . این کمک معمولا" از طریق بررسی شیوه ،چگونگی و چرایی تفکر صورت می پذیرد .
روش منطقی – هیجانی ( REBT ) رویکردی چند وجهی را معرفی می کند که افکار ، رفتار و احساسات را وابسته به یکدیگر می داند و هنگامی که تلاش برای تغییر آن ها صورت می پذیرد ، هر سه وجه ( شناختی ، هیجانی ، رفتاری ) دخالت دارند . به عنوان مثال در شیوه ی شناختی ، مورد بحث قرار دادن در شیوه ی هیجانی ، تصویر سازی ذهنی و خود پذیری غیر شرطی ، در شیوه های رفتاری تمرین خطرپذیری مورد استفاده قرار می گیرند . و براین باورند که اغلب دانش آموزان هنگام تعلل نسبت به خود خشمگین هستند .
برای توصیف دقیق این نظریه ، توضیح ترکیب ABC ضرورت دارد. منظور از ( A ) موقعیتی است که فرد با آن روبرو می شود. منظور از ( B ) تفکری است که فرد در رابطه با آن موقعیت داردو منظور از (C ) احساساتی است که فرد در آن موقعیت تجربه می نماید .
از نظر الیس ، موقعیت ها به تنهایی تعیین کننده احساس افراد نیستند . بلکه باورها ، افکار و تفسیری که افراد از موقعیت دارند . دربرانگیختن احساس مثبت و منفی و به دنبال آن نحوه ی عملکرد افراد تأثیر دارند . در صورت کاهش باورهای غیر منطقی ، هیجان ورفتار فرد نیز به تبع آن کاهش می یابد . منابع علمی دانشگاهی درباره اهمال کاری
در این روش درمانی ، ابتدا مراجعین با ویژگی های نظریه آشنا می شوند و در پایان از آن هاخواسته می شود در مواردی از زندگی تعللی خود را به صورت, A, B , C در نظر بگیرند و آن را به صورت چرخه کاملABCDE مورد بررسی قرار دهند . منظور از D شیوه ی مورد بحث در مورد باورهای غیر منطقی و منظور از E ، شکل دهی و تجدید سازمان باورهای غیر منطقی خود را به چالش بکشد به عنوان مثال « چه دلیلی دارد که آن چه را کسل کننده هست نتوانم انجام دهم » و یا « امکان ندارد که همه ی وقایع آن طوری رخ دهد که من انتظار دارم »
پس از انجام یک تحلیل کامل ABCDE از یک واقعه از مراجعین خواسته می شود که این شیوه را در مورد وقایع زندگی در خانه به کار ببرند و جلسه ی بعد در گروه درمانی آن را بیان نمایند . در گروه درمانی طرح ABCDE به طور کامل تحلیل خواهد شد ، به صورتی که مراجعین به باورهای غیر منطقی خویش پی برده ، و به تدریج باورهای جدید در آن جایگزین گردد. در طی جلسه های درمان شرکت کنندگان چندین بار سبک های غیر منطقی خود را در چارچوب ABCDE می آزمایند . با زخورد می گیرند. ( اسن[۱۸] هیول [۱۹]، اسبارد[۲۰] ، ۲۰۰۴ ،به نقل از شهنی ییلاق ، ۱۳۸۵ )
رویکردهای شناختی
هر چند زیر بنای نظری و فلسفی درمان شناختی بِک و درمان منطقی – هیجانی الیس به هم نزدیک هستند و نقاط مشترک هر دو نظریه بیش از تفاوت های موجود بین آن هاست و می توان گفت شیوه درمانی الیس چارچوب فلسفی کامل تری از شناخت درمانی بِک دارد . اما رفتار درمانی شناختی ، راهنمایی های عملی روشنی را در اختیار درمانگران قرار می دهد . در این رویکرد خطاهای شناختی و شناخت های ناسازگارانه عامل اصلی رفتارهای تعلی به شمار می روند . کنترل ناپذیری و خطر مهم از مهم ترین متغییرهای پیش بینی برای اهمال کاری رفتاری به شمار می رود .
افراد دارای اهمال کاری بالا از نبود احساسات کنترل شخصی ، نداشتن احساس توانایی ادراک شده و خودکارآمدی پایین رنج می برند . به بیان دیگر ، باورهای مرتبط با کنترل ناپذیری و خطر می توانند به کاهش بیشتر احساس کنترل شخصیتی بیانجامد و به دنبال آن افزایش اضطراب فرد برای انجام تکلیف و تعلل بیشتر او در آغاز و پیگیری انجام تکلیف را در پی داشته باشد .
ویژگی دیگر تفکر این افراد ، ترس از شکست و بدبینی درباره ی آینده ، بویژه درباره ی توانایی های خود در بدست آوردن نتایج خوشایند است . عد م اطمینان شناختی دیگر از خصوصیات شناختی این افراد است ، و مربوط به باورهای فراشناختی در زمینه ی بی کفایتی شناختی آن ها می باشد . چنین باورهایی تا اندازه ای در نتیجه ی شکست های پیشین در پیدا کردن راه حل برای مسایل پیش روی آن هاست . برای نمونه این این باورفرد که به «حافظه ام اعتماد ندارم » به بیان دیگر باورهای فرد در زمینه ی عدم اطمینان شناختی می تواند اهمال کاری رفتاری را به خوبی پیش بینی کند .
افرادی که باورهایی منفی درباره ی کفایت شخصی خود دارند ، در مورد توانایی های خود در آغاز یا تکمیل تکلیف تردید دارند و این موضوع افزایش اثرات منفی انگیزشی برای آغاز و تداوم تکلیف را در پی دارد . که در نهایت و خود تردیدی از ویژگی های افراد دارای اهمال کاری است . احتمال شکست را در آن ها افزایش می دهد . احساس گناه ، افسردگی ، و تعلل ورزی رفتاری را به گونه ای منفی و معنی داری پیش بینی می نماید . به بیان دیگر هر چه خودآگاهی شناختی افراد کم تر باشد . اهمال کاری در رفتار بیشتر دیده می شود .درواقع هر چه آگاهـی های فرد از اندیشه ها ، باورها و فـــرآیندهای فکری خود بیشتر باشد . بهتر و زودتر می تواند موقعیت های گوناگون را تحلیل کند و رفتار مناسبی را در پیش گیرد و کمتر احتمال دارد که در تصمیم گیری های خود اهمال کاری نشان دهد . ( حسینی و خیر،۱۳۸۶ )
نظریه ی درمان شناختی براساس فرضیات زیر بنا شده است :
۱- شناخت های ناسازگار منجر به رفتارهای ناسازگار و خود مغلوب سازی می شوند .
۲- رفتارهای سازگار و خودافزونی مراجع را می توان به وسیله ی یادگیری وی در زمینه ی ایجاد افکار مثبت و خودافزاینده ترغیب و یاتحریک کرد .
۳-می توان به مراجعین آموخت که چگونه افکار ناآشنا و خود مغلوب سازی را به افکار ، نگرش ها و رفتارهای خودافزاینده تغییر دهند .
رویکرد انگیزشی ( تعلل به عنوان یک مشکل انگیزشی )
در این دیدگاه تعلل به عنوان تنبلی نیست، بلکه از آن جهت انجام میگیرد که افراد تعللی علاقمند به انجام فعالیت دیگری هستند. این فعالیت ها معمولا" مواردی چون اوقات فراغت ، لذت از ارتباط اجتماعی ، تماشاکردن تلویزیون و کار با اینترنت را در بر می گیرد .
روان شناسان و مشاورینی که این دیدگاه را پذیرفته اند ، معمولا" به ادراک زمینه مورد نظر گرایش دارند . آن ها به این زمینه به عنوان موقعیت انتخاب هر نوع فکر یا فشار انگیزشی معینی توجه می نمایند . تعلل به عنوان موقعیت انتخاب هر نوع فکر یا فشار انگیزشی معینی توجه می نمایند . تعلل در یک موقعیت تحصیلی به این معنی است که فشار انگیزشی مطالعه کم تر از فشار انگیزشی مطالعه در سایر موقعیت ها می باشد .
نتیجه این فرایند رفتار تأخیری در زمینه مطالعه می باشد . از نظر پژوهشگران این دیدگاه دلایل عمده تعلل تحصیلی عبارتند از :
۱- ارزش نسبتا"پایین تکالیف دراز مدت
۲- انتظار نسبتا" پایین افراد تعللی برای انجام این تکالیف به صورت موفقیت آمیز
۳-تأخیر نسبتا" طولانی در ارائه ی جایزه برای تکالیف دراز مدت
۴- حساسیت نسبتا"بالای افراد تعللی نسبت به تأخیر در جایزه
مداخله مبتنی بر دیدگاه انگیزشی در کاهش تعلل می تواند برعوامل زیر تمرکز یابد :
۱- افزایش خودگردانی ( از طریق تعیین هدف ها ، اداره پیشرفت و مدیریت زمان )
۲-افزایش خودکارآمدی (از طریق تشویق تجربه های موفقیت آمیز و اصلاح باورهای غیر منطقی )
۳- جلوگیری از حواس پرتی