ویرگول
ورودثبت نام
مینا فکوری
مینا فکوری
خواندن ۱۴ دقیقه·۳ سال پیش

منابع علمی و دانشگاهی برای مقابله با افسردگی

این مطلب از روی مقالات و پایان نامه های دانشگاهی استخراج شده است :

افسردگی چیست؟

مثل بسیاری از اختلالات افسردگی نیز یک سندرم است ؛ به این معنی که به وسیله یک دسته از علائم مشخص شده است . یک مشخصه عمده افسردگی ، حالات خلقی مانند اندوه یا نگرانی می باشد. این علائم ، اغلب با علائم شناختی ( مرتبط با ادراک ، یادگیری و استدلال) مانند تمرکز ضعیف یا شکایت از گم گشتگی حافظه همراه می شود. اغلب ، علائم فیزیکی شامل تغییرات در خواب ، اشتهاء میل جنسی ، تحمل درد یا انرژی در این اختلال وجود دارد.

(کاپالدینی و هاریسون، 2004)

بنابراین اختلال افسردگی را می توان بیماری ای دانست که روی بدن ، خلق و افکار اثر دارد. این اختلال ، شیوه های غذا خوردن ، خوابیدن ، احساسات فرد درباره خودش و یا شیوه هایی را که او درباره چیزها، می اندیشد، تحت تاثیر قرار می دهد. افسردگی ، یک اختلال پایدار است و مانند یک خلق غمگین گذار نیست. (موسسه ملی سلامت روانی (.......1)(..)2002)علل و فاکتورهای خطر ساز برای افسردگی عبارتند از :

1-تاریخچه خانوادگی افسردگی (پدربزرگ و مادر بزرگ ، والدین ، عمه یا عمو، دائی یا خاله ، خواهر یا برادر و ...... افسردگی داشته اند .)( بخصوص در اختلال افسردگی دو قطبی)

2- تاریخچه خانوادگی استفاده از مواد.

3- تاریخچه ضربه روحی کودکی یا بزرگسالی (مانند مرگ یا حوادث درد آور)

4- تاریخچه قبلی یا کنونی استفاده از مواد

5- تشخیص اختلال مغزی (مانند زوال عقل مرتبط با ایدز (...... 4) ، ضربه به سر .)

6- تاریخچه عوامل استرس زای چند گانه (مرکب).

7- بیماری های طبی مانند سکته ، حمله قلبی ، سرطان، بیماری پارکنسیون و اختلال هورمونی.

اغلب اوقات ترکیبی از فاکتورهای ژنتیک ، روان شناختی و محیطی در شروع یک اختلال افسرده وار درگیر هستند. اما رخدادهای بعدی بیماری ، نوعا به وسیله فشارهای کم و بیش متوسط ، تسریع می شود.

علائم افسردگی:

علائم افسردگی به شکل فیزیکی یا خلقی نمودار می شود.

علائم افسردگی

خلقی

فیزیکی

تحریک پذیری ، بی قراری

نگرانی / نشخوار ذهنی

اندوه/ سوگواری

از دست دادن علاقه یا لذت در سرگرمی ها یا فعالیتهایی که هر کس از آنها لذت می برد.

احساسهای نا امیدی ، بدبینی

خود ملامت گری / احساس گناه

عزت نفس کاهش یافته

اشکال در تمرکز ، به خاطر آوردن و تصمیم گیری افکار مرگ یا خودکشی ،تلاشهای خودکشی

اختلالات خواب

مشکل در به خواب رفتن

خواب مختل شده (تکه تکه )

بیدارشدن سریع (به خصوص در صبح زود)

خوابیدن بیش از حد

کم شدن انرژی خستگی

میل جنسی کم

درد غیر قابل توجیه (که به درمان پاسخ نمی دهد)مثل : سر دردها اختلالات گوارشی و یا دردهای مزمن بی اشتهایی و کم شدن وزن یا پراشتهایی و افزایش وزن


انواع افسردگی :

1-افسردگی اساسی : مخلوطی از علائم است. که این علائم با توانایی کارکردن ، مطالعه ، خواب ،خوردن و لذت بردن از فعالیتهای خوشایند تداخل می کند.

2- اختلالافسرده خوئی: نوعی از افسردگی است که دارای شدت کمتر می باشد و شامل علائم مزمن طولانی مدتی می باشد که فرد را ناتوان نمی کند اما او را از عملکرد خوب یا از احساس خوب باز می دارد بعضی از افراد دارای افسرده خوئی ، دوره های افسردگی اساسی را ( بعضی اوقات) در زندگیشان تجربه می کنند.

3- اختلال دو قطبی : نوع دیگری از اختلال افسردگی است که (..........8)نیز نامیده شده است . این اختلال به وسیله تغییرات چرخه ای خلقی مشخص شده است ؛ که بالاترین شدت آن (مانیا) و پایین ترین شدت آن (افسردگی ) می باشد. این تغییرات خلقی ، بعضی اوقات در اماتیک و تکرار شونده و بیشتر اوقات تدریجی هستند.

درحال مانیک ، فرد دارای علائمی به شرح زیر می باشد:

الف : سر خوشی غیر طبیعی یا بیش از حد

ب: برانگیختگی غیر معمول

ج: نیاز کم به خواب

د: تصورات بزرگ منشی

ه: صحبت کردن زیاد

و: انرژی فوق العاده

ز:قضاوت ضعیف

ک: رفتار اجتماعی نامناسب

نشخوار ذهنی در افسردگی :

نشخوار ذهنی ابتدائا" به عنوان تفکر سمج، تکرار شونده و افسرده ساز تعریف شده است که پاسخی نسبتا" عمومی به خلقیات منفی و مشخصه شناختی بارز ملال و اختلال افسردگی اساسی است. (پاپا جیور جیو و ولز، 2004) مثالهایی از افکار نشخوار گرانه به این

شرح می باشد: « چرا من مانند یک بازنده هستم؟» ،« خلق من خیلی بد است .» ،« چرا من اینقدر به طور منفی واکنش نشان می دهم؟» ،« من تقریبا بر هیچ نمی توانم غلبه کنم.»

نولین- هوکسیما (1998) ، نشخوار ذهنی را به این نحو تعریف کرده است :

تمایل به تمرکز منفعلانه و تکراری روی علائم اولیه افسردگی ، علل ممکن ، مفاهیم و فراوانی علائم افسرده ساز ، بدون هیچ اقدام مناسب برای آشکارسازی آنها .(همان منبع) بیشتر مردم دوره هایی در زندگی شان داشته اند که در آنها بطور ملایم و متعادلی افسرده بوده اند، احساس غمگینی کرده اند ، انگیزش علاقه به فعالیتهای معمولی شان را از دست داده اند، کند شده اند و بطور مزمنی خسته شده اند . البته برای اکثر آنها ، این دوره ها فقط یک چند روزی دوام دارند و علائم آنها ناتوان کننده نمی شود. اما برای افراد دیگر ، این دوره ها ، هفته ها یا ماهها دوام می یابند و علائم آنها با گذشت زمان بدتر می شوند .

در هر صورت ، شیوه هایی که مردم ابتدائا برای نظم بخشی یا غلبه بر علائم افسردگیشان به کار می برند می تواند شدت و مدت علائم افسردگی را تحت تاثیر قرار دهد. افرادی که یک شیوه نشخوار گرانه تفکر ، در پاسخدهی به علائم اولیه افسردگی شان دارند بیشتر از افراد ی که فعال تر هستند و نشخوار گری کمتر دارند، دوره های طولانی تر و شدیدتر خلق افسرده را تجربه می کنند.

(نولین – هوکسیما، 1998).

واکنشهای نشخوار گرانه ذهنی به افسردگی ، لااقل از راه سه مکانیزم ، دوره های افسردگی را شدید و طولانی می کند:

1) نشخوار ذهنی ، اثرات منفی خلق افسرده روی تفکر را زیاد می کند. زیرا تغبیرهای افسرده ساز از حوادث و خاطرات منفی ، بیشتر قابل دسترس می شوند و بیشتر احتمال می رود که در کنکاشهای مداوم درباره زندگی فرد استفاده شوند.

2) نشخوار ذهنی ، با حل مساله میان فردی تداخل می کند، زیرا نشخوار ذهنی ، افکار مخرب بدبینانه را زیاد می کند.

3) نشخوار ذهنی ، افراد را از مشغول شدن در رفتارهای سودمند روز مره که می تواند حس کنترل و افزایش خلق را در پی داشته باشد، باز می دارد .» (نولین – هوکسیما، 1998).

نولین – هوکسیما( 1998) معتقد است که بررسی مطالعات آزمایشگاهی و طبیعی ، از مکانیزمهای یاد شده در بالا ، حمایت می کنند: زیرا افرادی که تمایل به واکنشهای نشخوار گرانه در پاسخ به افسردگی دارند یا افرادی که احساس اجبار در نشخوار ذهنی طولانی تر و شدیدتر خلق افسرده نشان می دهند.

پاپاجورجیووولز (2004)، باورهای مثبت و منفی درباره نشخوار ذهنی از دیدگاه افراد افسرده را به شرح زیر بیان می کنند. (جدول 2)

باور های مثبت و منفی درباره نشخوار ذهنی :

باورهای منفی درباره نشخوار ذهنی

باورهای مثبت درباره نشخوار ذهنی

- نشخوار گری ، مرا از نظر جسمی بیمار می کند

- وقتی نشخوار می کنم ، هیچ کار دیگری نمی توانم انجا دهم.

- نشخوار گری به این معنی است که من خارج از کنترل هستم.

- نشخوارگری به این معناست که من یک شخص بد هستم.

- این ممکن نیست که درباره چیزهای بدی که در گذشته اتفاق افتاده اند نشخوار نکنم.

- فقط انسانهای مریض ، نشخوار می کنند.

- برای اینکه احساساتم درباره افسردگی را بفهم ، نیاز دارم درباره مشکلاتم نشخوار کنم.

- من نیاز دارم درباره چیزهای بدی که در گذشته اتفاق افتاده اند نشخوار کنم تا بتوانم مفهومی از آنها بسازم.

- من نیاز دارم مشکلاتم نشخوار کنم تا علل افسردگی ام را بیابم.

- نشخوار ذهنی درباره مشکلاتم به من کمک می کند تا روی مهمترین چیزها تمرکز کنم.

- نشخوار ذهنی درباره گذشته به من کمک می کند تا از اشتباهات و شکستهای آینده جلوگیری کنم.

- نشخوار ذهنی درباره احساساتم به من کمک می کند تا راه اندازهای افسردگی ام راتشخیص دهم.


پاپاجورجیو و ولز (2004) ،یک مدل بالینی فراشناختی برای نشخوار ذهنی و افسردگی ساخته اند.

مدل بالینی فراشناختی برای نشخوار ذهنی و افسردگی
مدل بالینی فراشناختی برای نشخوار ذهنی و افسردگی


مطابق با این مدل باورهای مثبت درباره منافع و مزایای نشخوار ذهنی احتمالا باعث برانگیختگی افراد جهت در گیری در نشخوار ذهنی مداوم می شوند. پس از برانگیخته شدن نشخوار ذهنی ، افراد فرایند را به عنوان فرایندی غیر قابل کنترل و آسیب آور . ( باورهای منفی 1) ارزیابی می کنند و احتمالا پیامد های زیانبخش بین فردی و اجتماعی تولید می کند.

( باورهای منفی 2) سپس برانگیختگی باورهای منفی و ارزشیابی ها درباره نشخوار ذهنی ، باعث تجربه افسردگی می شود. بنابراین ممکن است تعدادی از چرخه های بدخیم و خطرناک نشخوار ذهنی ، افسردگی و باورهای فراشناختی مسوول تجربه افسرده وارد باشند . (پاپاجورجیوو ولز، 2004) .

شایستگی آماری این مدل بالینی فراشناختی برای نشخوار ذهنی و افسردگی ، در نمونه های بالینی و غیر بالینی نیز تست شده بود. در مطالعه روی شرکت کنندگان افسرده یک شایستگی آماری (برازش ) خوب به دست آمد. در مطالعه روی شرکت کنندگان غیر بالینی ، داده ها از وجود یک مدل فراشناختی نشخوار ذهنی و افسردگی که تا اندازه ای از نظر ساختاری متفاوت بود حمایت کردند. این تفاوتی که در مدلها آشکار می شود به ماهیت روابط بین نشخوار ذهنی ، باورهای فراشناختی و افسردگی مربوط می شود. البته واضح است ، که مطالعات آینده بایستی مقایسه های مدل را در جهت فرمول بندی کردن روابط میانجی ( بین نشخوار ذهنی ، افسردگی و باورهای فراشناختی ) هدایت نمایند. (همان منبع) .

شیوه های مقابله با افسردگی
شیوه های مقابله با افسردگی


با این حال داده های مربوط به شرکت کنندگان افسرده بیان می کند که باورهای مثبت درباره نشخوار ذهنی بطور نزدیکی با تمایل به نشخوار کردن در واکنش به خلق افسرده مرتبط می باشد. علاوه بر این ، باورهای منفی درباره نشخوار ذهنی ، یک نقش کلیدی در میانجی گیری رابطه بین نشخوار ذهنی و علائم افسرده ساز اجرا می کند.

شیوه های مقابله با افسردگی :

به طور کلی برای کنار آمدن و مقابله کردن با موقعیتهای فشارزا دو خط مشی اصلی وجود دارد:

(نولین – هوکسیما، 1998) .

الف ) مقابله مساله مدار : تمایل به حل کردن مشکلات عینی ، یعنی خود مساله یا مشکل در مدار توجه قرار می گیرد شخص موقعیت فشارزا را ارزیابی می کند و سپس دست به کاری می زند تا آن موقعیت را تغییر دهد. به بیان دیگر در این نوع مقابله ، فرد تلاش و کوشش خود را معطوف به حل مساله و بر طرف کردن یا به حداقل رساندن مشکل می کند.

نمونه هایی از مقابله های مساله مدار عبارتند از : برنامه ریزی گرد آوری اطلاعات بیشتر در مورد مساله ، تلاش بیشتر ، فکر کردن ، حذف فعالیتهای غیر ضروری و تمرکز بر مشکل کنونی .

ب)مقابله هیجان مدار : شامل تنوع وسیعی از رفتارها و افکاری است که روی خلقیات ایجاد شده بوسیله یک رویداد، تمرکز می کند. یعنی فرد فقط به هیجانات منفی که در بر خورد با مشکل پیش آمده است می پردازد و آن را مورد توجه قرار می دهد. فرد به جای درگیری مستقیم

با مساله ای که فشارزا است می کوشد از راههای گوناگون احساسات منفی خود را بکاهد . و از این احساسات رهایی نمونه هایی از مقابله هیجان مدار عبارتند از : درد دل کردن، گریه و زاری ، استفاده از الکل یا مواد مخدر، دعوا یا پرخاشگری برای خالی کردن خشم اجتناب کردن از موضوع فشارزا در مورد مقابله های هیجان مدار ، دو نکته را باید مورد توجه قرار داده:

نکته اول : مقابله هیجان مدار لازم است اما کافی نیست و بالاخره باید در جهت حل مساله اقدامی انجام داد.

نکته دوم : مقابله هیجان مدار در کوتاه مدت مفید است اما در دراز مدت نه تنها مفید نیست بلکه ممکن است به پیجیده تر شدن مشکل بیانجامد .

تحقیقات نشان داده اند که مردان بیشتر مساله مدارانه عمل می کنند. آنان هدف گرا بوده و سخت در گیر پیدا کردن راه حل می شوند. اما زنان بیشتر هیجان مدارانه عمل کر ده و بیشتر در جستجوی همدلی هستند و ممکن است صرف حرف زدن در مورد موضوع و درد دل کردن برایشان شفابخش باشد.

مقابله مساله مدار اغلب به عنوان موثر ترین مقابله (لااقل تا زمانی که یک مساله قابل کنترل و حل شدن باشد) ، شناخته شده است. طبق بعضی از مطالعات اشخاصی که از راهبردهای مقابله مساله مدار استفاده می کنند، سطوح کمتری از افسردگی و اضطراب را ( بلافاصله بعد از تجربه یک محرک تنش زا و هم مدتی طو لانی بعد از آن ) نشان می دهند ( بیلینگزو موس ، 1981؛ میشل ، کرونکیت و موس ، 1983 به نقل از نولین – هوکسیما ، 1998)

وقتی که هیچ مشکل یا رویدادی نمی تواند به طور روشن با خلق افسرده فرد ارتباط یابد ، رفتارهای مقابله ، روی تسکین دادن خلق افسرده موجود، تمرکز می کند.

( فولکمن 1984 به نقل از نولین – هوکسیما ، 1998).

طبق تحقیقات انجام شده و شواهد بسیار افرادی که به جای پرداختن به حل مساله ساختاری یا کاربردی فعالیت های تقویتی خوشایند برای انحراف توجه از خلقیات منفی بطور مزمن روی روحیات منفی خود تمرکز می کنند. در خطر طولانی کردن و کشمکش جدی با افسردگی هستند. (بلانی ،1986؛ الیس و اشبروک ، 1988؛ اینگرام ؛ 1990 لوینسون ، هابرمن و تری و همکاران ، 1985؛ ماسن و آلوی ، 1988؛ پزیزینسکی و گرینبرگ ، 1987؛ اسمیت و گرینبرگ، 1981 به نقل از نولین – هوکسیما، 1998).

نولین – هوکسیما (1998) تحقیقات را درباره یک شیوه خاص مقابله خود مدار که سبک مقابله نشخوار گرانه نامیده شده انجام داده است واکنشهای نشخوار گرانه به افسردگی ، افکار ورفتارهایی هستند که بطور منفعلانه ای توجه شخص را روی علائم افسرده ساز و معانی ضمنی این علائم متمرکز می کند. به عنوان مثال ، تنها نشستن فرد و فکر کردن درباره چگونگی احساسات خستگی آور و ناانگیخته خود، نگرانی از اینکه افسردگی او با شغلش مداخله خواهد کرد؛ مرور کردن منفعلانه همه چیز های نادرست در زندگی خود که ممکن است در افسردگی دخیل باشد. افراد در گیر در واکنشهای نشخوار گرانه ممکن است درباره علل و فراوانی افسردگی شان نگران باشند ، اما برای تغییر دادن موقعیتشان هیچ عملی انجام نمی دهد و بیشتر وقتشان را به تفکر درباره اینکه چرا احساساتشان بد است می گذارنند. (نولین- هوکسیمان، 1998).

در بیان تمایز بین واکنشهای نشخوار گرانه و حل مساله ، مطالعات همبستگی نشان می دهند افرادی که واکنشهای خود مدار نشخوار گرانه دارند، به طور معنادار ی کمتر احتمال دارد که در حل مساله ساختاری فعال در گیر شوند. ( کارور ، شایرو وینتراب 1989 ؛ نولین – هوکسیما ، 1991 به نقل از نولین – هوکسیما ، 1998 ).

واکنشهای نشخوار گرانه به افسردگی ، بطور روشن می تواند با واکنشهای سر گرم کننده مقایسه شود.

واکنشهای سرگرم کننده ، عبارت است از : چرخش معنادار توجه فرد به خارج از علائم افسردگی اش ، در جهت فعالیتهای خوشایند یا طبیعی واکنشهای سرگرم کننده اثر بخش ، توجه فرد را به خود جلب می کنند و احتمالا تقویت مثبت فراوانی را برای فرد به همراه دارد. (لوینسون ،1974 به نقل از نولین – هوکسیما ، 1998).

واکنش های سرگرم کننده می تواند شامل درگیر شدن در یک فعالیت با دوستان کارکردن در یک کار ذوقی ، یا متمر کز شدن روی کار خود باشد. (همان منبع)

آیا افرادی که از واکنش های سرگرم کننده استفاده می کنند، به سادگی از مشکلاتشان اجتناب می کنند؟ افرادی که از فعالیت های خوشایند برای افزایش دادن روحیات خود استفاده

می کنند ( در مقایسه با افرادی که سبک واکنشی نشخوار گرانه دارند ) بیشتر احتمال دارد هنگامی که خلقشان بالا می رود در حل مساله فعال در گیر شوند.(همان منبع) .

واکنشهای نشخوار گرانه از راه سه مکانیزم خلق افسرده را طولانی می کنند.:

«الف) چون واکنشهای نشخوار گرانه شامل تمرکز روی خلق افسرده و تفکر درباره معانی ضمنی آن می باشد باعث می شود که خلق افسرده بشتر در دسترس قرار گیرد و افراد تفکرات و خاطرات منفی مرتبط با آن را بسازند. در نتیجه احتمال اینکه فرد افسرده از رویداد های جاری تعبیرات منفی بسازد و انتظارات منفی برای آینده داشته باشد زیادتر خواهد شد. و این افکار منفی ، افسردگی را تشدید خواهد کرد.

ب) واکنشهای نشخوار گرانه با حل مساله تداخل می کند. چون تفکر بدبینانه را گسترش می دهد و به تمرکز آسیب می رساند و به دلیل اینکه مشکلات فرد در جهت حل شدن پیش نمی رود افسردگی او در همان حالت باقی می ماند .

ج) واکنشهای نشخوار گرانه ، با رفتار کار ساز و مفید تداخل می کند. به دلیل آنکه به تمرکز و توجه آسیب می زند و فرد را در جهت بدبینی درباره توانایی هایش برای انجام امور ، سوق می دهد. در نتیجه کاهش رفتار مفید و کارساز سبب مشکلات جدید برای فرد و سوخت رسانی به افسردگی او می شود.» ( نولین – هوکسیما ، 1998).

در مقایسه ، واکنشهای سر گرم کننده ، خلق افسرده را تسکین می دهند، و اثر ات خلق افسرده را روی تفکر باز داری می کنند و ممکن است تقویت مثبتی را برای فرد فراهم نمایند. بنابراین اگر فرد پس از تسکین یافتن خلق افسرده تلاش کند تا حل مساله نماید می تواند چنین کاری را بدون اثرات انحرافی خلق افسرده روی تفکر و تمرکز انجام دهد.( همان منبع)

افسردگینشخوار ذهنی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید