باورهای خودکارآمدی شخصی در نظم دهی انگیزش فرد نقش مهمی ایفا می کند(بندورا،۱۹۹۱، والترز[۱]،۱۹۹۸). مطالعات متعدد نشان داده است که باورها بطور کلی باورهای خودکارآمدی بطور اخص در نظم دهی انگیزش و هدایت عمل و رفتار انسان مکانیسم کلیدی و باارزشی است . ( مثلا" پاچاریزی ۱۹۹۴ ، پیتریج ، مارکس ، بویل ،۱۹۹۳ ، به نقل از حسین آبادی ، ۱۳۸۰ ) بندورا ( ۱۹۹۱، ۱۹۹۳ ) میان سه نوع برانگیزاننده شناختی و باورهای کارآمدی ضمن تفاوت قایل شدن ارتباط برقرار کرده است. اسنادهای علی در نظریه اسناد، انتظارات پیامد در نظریه ارزش و تعیین هدفهای آگاهانه در نظریه هدف او برانگیزاننده شخصی شناختی [۲]را به صورت شکل زیر بازنمایی کرده است.(بندورا ،۱۹۹۱ )
هدف های آگاهانه باورهای اعلی انتظارات پیامدبرانگیزاننده های شناختی پیش نیازعملکرد
شکل ۲-۲-ارتباط بین برانگیزانندهای شناختی و عملکرد( بندورا ۱۹۹۱ ، ترجمه سیف ،۱۳۸۴ )
افرادی را که خودشان را در سطح بالای اثر بخش می پندارند ، شکست هایشان را به تلاش ناکافی نسبت می دهند . وبرعکس آنهایی که به توانایی خود شک دارند،کوشش های خود را کاهش داده و به سرعت راه حل های سطوح پایین تر را انتخاب می کنند. (بندورا ۱۹۸۹،۱۹۹۳،به نقل از عبدی نیا،۱۳۷۷)
در نظریه انتظار ارزش انگیزش به وسیله ای آنی انتظار که رفتار پیامد خاصی را ایجاد خواهد کردو این پیامد دارای ارزش می باشد نظم دهی می شود (ویگفیلد ۱۹۹۷ ، ۱۹۹۴ ،ویگفیلد واکلز ،۱۹۹۲ ) . همان طور افراد درباره ی نتایج احتمالی عملکردشان می اندیشند . به باورهایشان درباره ی آنچه که آن ها می توانند انجام دهند ، نیز فکر می کند ( بندورا ،۱۹۹۱ ) . اهداف آگاهانه نیز با باورهای خودکارآمدی افراد ارتباط متقابل دارند . رفتار به وسیله اهداف از پیش تعیین شده برانگیخته و هدایت می شود . شواهدی وجود دارد که نشان می دهد اهداف چالش برانگیز خودکارآمدی فرد را افزایش می دهند . ( مثلا" پنتریج و همکاران ، ۱۹۹۳ ، دونگ ولگیت ،۱۹۸۸ ، والترز ، ۱۹۸۹ ،به نقل از حسین آبادی ، ۱۳۸۰ )
افراد برای اینکه از روی عملکرد خود درباره کارآمدی خویش قضاوت کنند، تحت تأثیرعوامل مختلفی قرار می گیرند. سختی کار، میزان تلاش، شرایط مطلوب و نامطلوب، میزان کمک بیرونی که دریافت کرده اند ، حالات عاطفی و بدنی آنان در حین انجام کار و چگونگی موفقیت ها و شکست ها ، قضاوت درباره کارآمدی را تحت تأثیر قرار می دهند ، باورهای افراد در مورد لیاقت هایشان بر میزان فشارروانی [۳]، افسردگی [۴] و اضطراب [۵] که در موقعیت های تهدید آمیز تجربه می کنند اثرگذار است
کسانی که اعتقاد دارندکه می توانند این فشارهای بالقوه را تحت کنترل خود درآورند ، الگوهای فکری نگران کننده را به ذهن خود راه نمی دهند ودر نتیجه مضطرب نمی شوند وبرعکس کسانی که به کار آمدی خود برای کنترل بالقوه تهدیدها معتقدنباشنــد ، تهدیدها منجر به فشار روانی واضطراب می گردد. (بندورا ،۱۹۸۹،۱۹۹۳به نقل از حمیدی پور۱۳۷۷)
اهداف انتخاب شده ممکن است تغییر کنند . این تغییر به کاربرد آن اهداف و میزان موفقیت فرد در رسیدن به آن ها بستگی دارد . برخی از اهداف اصلی برای مدت طولانی تری ثابت می ماند و وقتی افراد به هدف خود می رسند ، این امکان وجود دارد که هدف تازه ای برگزینند به میزانی که آمادگی فرد برای تجدید نظر در خود و اهدافش بیشتر باشد ، تلاش بیشتری می کند . (بندورا ،۱۹۸۹،۱۹۹۳به نقل از حمیدی پور۱۳۷۷)
انسان ها تلاش می کنند اهدافی را انتخاب کنند که می دانند ، توانایی انجام آن ها را دارند و از انتخاب اهداف فراتر از حد توانایی خود اجتناب می ورزند . ( بندورا ، ۱۹۹۳ )
تحلیل تحولی باورهای خودکارآمدی در گستره زندگی
عوامل متعددی در تحول باورهای خودکارآمدی افراد در گستره زندگی مؤثرند که در ادامه به طور مختصر مورد تحلیل قرار می گیرند. به طور کلی می توان گفت نقش چندین عامل در تحول باورهای خودکارامدی بسیار برجسته است که شامل خانواده، دوستان، مدرسه، نفوذ مرحله گذار نوجوانی، خودکارآمدی مرتبط با بزرگسالی و ارزیابی مجدد خودکارآمدی با افزایش سن می باشد.
تأثیر بافت خانواده بر باورهای خودکارآمدی
از ابتدای نوباوگی، والدین و یا مراقبان نوباوگان تجاربی را فراهم می کنند که تأثیر مختلفی بر خودکارآمدی کودکان دارد. وقتی خانواده به کودک کمک می کند تا به طور اثربخش با محیط برخورد کند تأثیر مثبتی بر تحول باورهای خودکارآمدی آنها می گذارد . (بندورا، ۱۹۹۷)
والدینی که تجارب در حد تسلط و فرصت های مختلفی را برای کودکانشان ترتیب می دهند، نوجوانان و جوانان کارآمدتری دارند در مقایسه با والدینی که فرصت محدودی را تدارک می بینند. در تبیین کنش وری های خانواده نشان داده شده است که بین ابعاد ساختاری خانواده و تحول باورهای خودکارآمدی رابطه وجود دارد، جایگاه خواهر و برادر( ترتیب تولد ) کامل بودن خانواده (آیا کودک با پدر یا مادر زندگی می کند یا با هر دو؟) و تعداد افراد خانواده در چگونگی شکل گیری باورهای خودکارآمدی کودکان تأثیر می گذارد(فلامر[۶]، ۱۹۹۵، به نقل از صمدی، ۱۳۸۶).پایان نامه رابطه خودکارآمدی،اهمال کاری و اضطراب امتحان با پیشرفت تحصیلی
تأثیر دوستان و همسالان
تأثیر دوستان در خودکارآمدی کودکان از چند طریق صورت می گیرد. یکی از راه های سرمشق گیری از کودکانی است که شبیه او هستند . مشاهده موفقیت افرادی که کودک، خود را شبیه آنها می داند، انگیزه و خودکارآمدی مشاهده کننده را بالا می برد و آنها به این باور می رسند که می توانند عملکرد موفقیت آمیز داشته باشند. در عوض با مشاهده شکست افرادی که شبیه کودک هستند این باور را در آنها بنا می کند که آنها فاقد قابلیت و توانایی برای انجام تکالیف هستند و از تلاش و کوشش دست بر میدارند. این موضوع به ویژه در دانش آموزانی که درباره قابلیت های عملکردشان مطمئن نیستند بسیار تأثیرگذار است. تأثیر دوستان همچنین از طریق شبکه دوستان و همسالان یا گروه های بزرگ دوستان که دانش آموزان با آنها در ارتباط اند برجسته می گردد(شانک و پاجاریس، ۲۰۰۲).
نقش مدرسه
مدرسه محل صلاحیت های شناختی و کسب دانش و مهارتهای ضروری حل مسئله برای مواجهه اثربخش یا اجتماعی بزرگ تر می باشد، محلی است که کودکان مهارت ها و تفکر و دانش خود را به بوته آزمایش می گذارند، ارزیابی می کنند و با دیگر افراد جامعه مقایسه می کنند. وقتی کودکان بر مهارتهای شناخت مسلط می شوند احساس کارآمدی شناختی شان افزایش می یابد و این در نظام مدرسه که شامل ابزارهای آموزشی، عملکردهای معلمان و همکلاسی ها، بافت اجتماعی مدرسه و ساختار کلاسها می باشد، بنا می شود. بنابراین نظام مدرسه و بافت تعاملی بین اعضا مدرسه باید به شکلی باشد که احساس باورهای خودکارآمدی در دانش آموزان نیرومند گردد و به دانش آموزان این باورها را تحمیل کند که می توانند و قابلیت توانایی انجام کار را دارند(بندورا، ۱۹۹۴)
رشد خودکارآمدی به واسطه تجارب مرحله گذر نوجوانی[۷]
اگر چه هیچ دوره ای از تحول خالی از مشکلات و بحران نیست، از نوجوانی به عنوان دوره سرشار از اضطراب و آشوب روانی - اجتماعی[۸] نام برده شده است. تجارب مرحله گذار نوجوانی شامل کنار آمدن با خواست ها و تنش ها و تنیدگی ها، چالشهای ناشی از بلوغ، سرمایه گذاری جنسی و هیجانی برای شریک زندگی، انتخاب دانشگاه و شغل است. در هر موقعیتی که مستلزم سازش یافتگی است، نوجوان باید صلاحیت های جدید و مهارت های جدید را بیاموزند و ارزیابی های جدیدی از قابلیت ها و توانایی هایشان بپرورانند. موقعیت این مرحله گذار بین کودکی و بزرگسالی به سطح کارآمدی ایجاد شده در خلال سالهای کودکی بستگی دارد(بندورا، ۱۹۹۴).
خودکارآمدی مرتبط با بزرگسالی
بندورا(۱۹۹۴) بزرگسالی را به اوان بزرگسالی و سالهای میانی بزرگسالی تقسیم کرده است. اوان بزرگسالی مستلزم یادگیری سازش یافتگی و کنار آمدن با ابعاد جدیدی از زندگی مانند ازدواج، پدرو مادری کردن و ارتقاء شغلی می باشد. خودکارآمدی بالا برای عملکرد موفقیت آمیز در این تکالیف ضروری است. سالهای میانی نیز تنیدگی زا هستند به طوری که افراد زندگی خود را مورد ارزیابی قرار می دهند و با محدودیت هایشان مواجه می شوند و باورهای خودکارآمدیشان را تصحیح مجدد می نمایند.
ارزیابی مجدد خودکارآمدی با افزایش سن
ارزیابی باورهای خودکارآمدی در پیروی دشوار است. توانایی های ذهنی و جسمی رو به کاهش می رود و بازنشستگی از کار فعال و کناره گیری از زندگی اجتماعی، دوره جدیدی از خودسنجی را منجر می شود. احساس کارآمدی شخصی پایین تأثیر بیشتری بر کنش وری های جسمی و ذهنی به جای می گذارد.
برای مثال کاهش احساس کارآمدی شخصی درمورد میل جنسی می تواند کاهش فعالیت جنسی را به همراه داشته باشد . کارآمدی شخصی پایین می تواند به خستگی و محدود شدن فعالیت های جسمی منجر شود.
در یک جمع بندی کلی می توان گفت خودکارآمدی ادراک شده، باورهای افراد درباره ی قابلیت هایشان برای تمرین مهار کنش وری هایشان و تمرین مهار رویدادهایی که بر زندگی شان تأثیر گذارند سروکار دارد. باورهای کارآمدی شخصی بر انتخاب در زندگی، سطح انگیزش، کیفیت کنش وری ها، مقاومت در برابر پریشانی ها و آسیب پذیری در مقابل تنیدگی افسردگی و اضطراب تأثیر می گذارد. باورهای افراد درباره کارآمدی شان تحت تأثیر منبع پنجگانه قرار دارد که شامل تجارب مسلط قانع سازی اجتماعی، تجارب جانشینی، حالت های فیزیولوژیکی و هیجانی و تصویرسازی ذهنی می باشد.
باورهای خودکارآمدی در خلال زمان و به واسطه تجربه تحول می یابند. تحول چنین باورهایی از نوباوگی شروع می شود و در سراسر زندگی ادامه می یابد و عواملی مانند خانواده، دوستان و همسالان، مدرسه، مرحله گذار نوجوانی و . . . در آن مؤثر هستند . (اعرابیان، ۱۳۸۳).
راهبردهای بهبود خودکارآمدی
سه راهبرد عمومی برای خودکارآمدی وجود دارد: الگوسازی[۹]، استفاده از بازخورد اطلاعاتی[۱۰] و بازآموزی اسناد. از این سه راهبرد، الگوسازی به دو دلیل مهمتر است:
دلیل اول اینکه، الگوبرداری به ویژه میان همسالان از سایر متغیرها بیشتر بر خودکارآمدی مؤثر است.
دلیل دوم این است که، الگوبرداری در بسیاری اشکال با آموزش کلاسی و آزمایشگاهی تلفیق می شود. الگوبرداری به فرایند عمومی بازنمایی و توصیف بخش های تشکیل دهنده یک مهارت به دانش، دانش آموز گفته می شود. الگوبرداری، اطلاعات واضحی در مورد مهارت می دهد، این انتظار نوآموز که می تواند در آن ماهر شود را بالا می برد. همه الگوها مانند هم نیستند. معلم غالباً کسی است که می تواند در رویه های پیچیده کلاس، الگوی مناسبی باشد.
الگوبرداری، خودکارآمدی و استفاده از راهبردها را افزایش می دهد(شانک، ۱۹۹۱). به جز آموزش معلم محور، روش های دیگری برای الگوسازی یک مهارت جدید جود دارند. یکی از این روشها تدریس دو جانبه است که دو تا چهار دانش آموز در گروه های یادگیری مشارکتی با هم کار می کنند. بازخورد دریافت شده از معلم، هم عملکرد و هم خودکارآمدی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می دهد. دانش آموزانی که در کلاس به دیگر دانش آموزان بازخورد می دهند در بسیار موقعیت ها موفق ترند(باتلرودان[۱۱]، ۱۹۹۵).
پژوهش ها نشان می دهند که انواع متفاوت بازخورد تأثیرها ی مختلفی روی عملکرد و کارآمدی دانش آموزان دارد. بازخورد پیامد، اطلاعات ویژه ای در مورد عملکرد می دهد و اثر کمی بر تصحیح اولیه یا عملکرد در آزمون های بعدی دارد. بازخورد شناختی که تأکیدش بر ارتباط بین عملکرد و ماهیت تکلیف است درک عمیقی از چگونگی انجام کامل تکلیف را فراهم آورده و تأثیر مثبت تری بر عملکردهای بعدی می گذارد. مطالعات نشان می دهند که بازخورد شناختی با کیفیت بالا در مورد عملکرد ضعیف، خودکارامدی و عملکرد بعدی را بهبود می بخشد(شروا و بروکس[۱۲]، ۲۰۰۰).
بازآموزی اسنادی به دانش آموزان کمک می کند تا پاسخ های اسنادیشان را بهتر درک کنند و پاسخ هایی را گسترش دهند که درگیری در تکلیف را تشویق می کنند. اکثر برنامه های بازآموزی اسنادیی کاملاً موفقیت آمیزند. پیامدهای عمومی این است که:
- به افرادی یاد داده می شود که چگونه رفتارهای نامطلوب مثل اجتناب از تکلیف را تعریف کنند.
- اسنادهای تحت رفتار اجتناب از تکلیف را تعریف کنند.
- اسنادهای تحت رفتار اجتماعی ارزیابی شوند.
- الگوهای اسنادی مطلوب تکمیل شوند.
بازآموزی اسناد، شرکت در تکالیف، پافشاری و پیشرفت را افزایش می دهد. اکثر برنامه های بازآموزی تلاش می کنند که اسنادهای یادگیرندگان را در جهتی تغییر دهند که یادگیرندگان موفقیت را به تلاش نسبت دهند. تلاش یک متغیر قابل کنترل و توانایی یک متغیر غیرقابل کنترل است. برنامه های منطبق بر این راهبرد، مبین افزایش شرکت در تکالیف، پافشاری و سطوح پیشرفت بوده اند تفکیک تلاش و توانایی برای دانش آموزان ضروری است. دانش آموزان بایددرک کنند که توانایی و تلاش نیز شیوه ای جهت افزایش دانش، استفاده از راهبرد و حل مسئله کارآمد است.