هیلاری رودهام کلینتون
مترجم: آرمین بینظیر
حقوق زنان همان حقوق بشر است. اما حق، بدون قدرت کسب آن هیچ است.
سخنرانی کردن معمولا برای من مشکلی نبوده، اما به این سخنرانی خیلی چیزها بستگی داشت. وقتی پا به صحنه گذاشتم حالت شدید عصبی داشتم. در مقابل من ۱۵۰۰ نمانده نشسته بودند. همه زن و از هر قوم و نژاد، که برای چهارمین کنفرانس جهانی سازمان ملل در خصوص زنان به پکن آمدهبودند. در آن لحظه چیزی که بین همهی آنها مشترک بود دلهرهی غیر قابل تحمل بود.
پنجم سپتامبر ۱۹۹۵ بود. هفته ها صرف نوشتن و بازنویسی این سخنرانی کرده بودم. میخواستم متن سخنرانی جسورانه،قابل فهم و بدون ابهام باشد. همچنین به لحن و نحوهی ارائه آن خیلی فکر کرده بودم. بیشتر وقتها زنان به خاطر نشان دادن احساسات زیاد از حد در عموم مورد انتقاد قرار میگیرند، و من نمیخواستم پیام سخنرانیام تحت تاثیر لحنم قرار بگیرد، در نتیجه؛ اضطراب.
شروع به صحبت کردم. همزمان هر جمله به تعداد زیادی زبان ترجمه میشد و همین باعث ایجاد یک فاصله بین من و مخاطبان میشد. صدها نماینده به من زل زده بودند. این فرصتی بود برایم تا دیدگاه دنیا را نسبت به زنان تغییر دهم، ولی به نظر اوضاع خوب پیش نمیرفت.
در راه پرواز به پکن، به همراه دستیار سخنرانیهایم، لیزا موسکاتین (Lissa Muscatine) و متخصصان امور خارجه غرق در پیشنویسها بودیم. مادلین آلبرایت (Madeleine Albright) سفیر وقت ایالات متحده در سازمان ملل از من سوال ساده ای پرسید: از این سخنرانی به چه هدفی میخواهی برسی؟ جواب من هم به همان اندازه ساده بود: کنار زدن هرچه بیشتر محدودیت ها برای تمام زنان و دختران.
مدتهاست به این باور دارم (به پشتوانهی کوهی از شواهد) که پس زدن زنان در مباحث بهداشت و درمان، تحصیل و مشارکت اقتصادی در سیاستهای داخلی و خارجی نه تنها برای زنان بلکه برای کل ملت مخرب است. کنفرانس پکن موقعیت کمنظیری برای جلب توجه جهانیان به وضعیت زنان و دختران بود. میخواستم در مورد بیرحمیهایی که در قسمتهای مختلف جهان و بیعدالتیها و سوءاستفادههایی که در تمام جهان، از جمله در دموکراسیهایی مانند کشور خودم، رخ میدهد سکوت را بشکنم. مهمتر از همه میخواستم این بحث را پیش بکشم که دیگر صحبت در مورد حقوق بشر جدای از حقوق زنان پذیرفته نیست. آنها یکی هستند و مصمم بودم مردم را به گوش دادن به این بحث ترغیب کنم.
در ایالات متحده حضور من در پکن حاشیهساز شده بود. تازه از درگیریهای تغییرات سیستم بیمه درمانی (که خارج از وظایف همسر رئیسجمهور است) خارج شده بودم. سال قبلش سیبل حملات منتقدین سیستم بیمه درمان تبدیل شده بودم (امروزه این را به عنوان تمجید حساب میکنم ولی آن روزها باعث ناراحتیم شده بود). نمایندگان کنگره به ایدهی جمعشدن جهانی در خصوص زنان نگاه تمسخرآمیزی داشتند. یک سناتور جمهوریخواه اعلام کرد که این کنفرانس به یک فستیوال غیرمنطقی و ضدخانواده و ضدآمریکایی تبدیل شده است.
مقامات وزارت امور خارجه مضطرب بودند؛ همسر رئیسجمهور در صحنهی جهانی در مورد امور سیاست خارجی صحبت کند؟ اگر باعث ایجاد حادثهای بین الملل بشود چه؟ همچنین نگران این موضوع بودند که سفر من به پکن غیر مستقیم تاییدکنندهی سابقهی نقض حقوق بشری چین بشود.
خودم هم نگران این موضوع بودم (و بعد ها که وزیر امور خارجه شدم تحقیق و انتقاد در رابطه با نقض حقوق بشر در چین را به صورت جدی پیش میبردم) اما در آخر موقعیتم را به وضوح نشان دادم؛ من یا به عنوان رئیس یک هیئت رسمی آمریکایی به این کنفرانس میروم، یا بلیط هواپیما خریده و به عنوان یک شهروند عادی به آنجا میروم. مخالفان کوتاه آمدند.
اکنون در مقابل حضار لحظهای این فکر به ذهنم خطور کرد که نکند کار اشتباهی کردهام؟ اما چیز مهمی که در زندگی آموختم، به جلو پیش رفتن و ادامه دادن است. در مورد زنان و دخترانی صحبت کردم که برای پیشبرد تحصیلات، بهداشت، استقلال اقتصادی و حضور سیاسی فعالیت میکنند. بدون نشان دادن هیچ خشمی، در مورد استفاده از تجاوز جنسی به عنوان تاکتیک جنگی و خشونت خانگی که گریبانگیر زنان است صحبت کردم. از چین برای سیاست اجباری کنترل جمعیت انتقاد کردم. آن موقع نمیدانستم ولی حکومت چین پخش تلویزیونی سخنرانی من در سالن عمومی کنفرانس که هزاران نفر در حال تماشا بودند را قطع کرده بود( چند سال بعد ایمیلی از طرف دوستی دریافت کردم که میگفت در مغازهای صدای موسیقی قطع شده و سخنرانی من پخش شده است، همیشه برایم جالب بود بدانم چه کسی توانسته این کار را انجام دهد).
هرچه در سخنرانیام پیش میرفتم، حس میکردم که فضای سالن در حال تغییر است. اکثر نمایندگان، حتی (و بالاخص) نمایندگان کشورهایی که در حال انتقاد از آنها بودم به جلو خم شده بودند و به دقت گوش میدادند. سپس من این را بیان کردم: اگر قرار است پیامی از این کنفرانس در آینده بازتاب یابد بگذارید یک بار برای همیشه این باشد که حقوق بشر، حقوق زنان است و حقوق زنان، حقوق بشر. وقتی سخنرانیام تمام شد تمام سالن مملو از تشویق شد. نمایندگان از جاهایشان برخاستند و ایستاده تشویق کردند؛ اتفاقی نایاب در جمعهای رسمی سازمان ملل. وقتی از سالن خارج میشدم زنان از نردهها آویزان شده بودند تا دستم را بگیرند. بعضی ها اشک در چشمانشان بود. نباید اعلام یک پیام ساده و بدیهی این چنین تاثیر پرهیجان و پر احساسی داشته باشد. اما ۲۵ سال پیش باعث شروع یک موج شد.
از ۱۹۹۵ تا به حال، جملهی حقوق زنان، حقوق بشر است بر روی کیفها، قابهای تلفن همراه، گلدوزی بالشها و تیشرتها چاپ شده است. از این بابت خوشحال هستم، ولی متحولکنندهترین لحظهی آن کنفرانس سخنرانی من نبود، زمانی بود که نمایندگان ۱۸۹ کشور به همکاری کامل و مساوی زنان در سیاست اقتصاد زندگی اجتماعی و فرهنگی به شکل طرح «بستر عمل» (platform for action) متعهد شدند. یک سند ۲۷۰ صفحهای شاید بر روی استیکرها و یا ماگهای قهوه چاپ نشود، ولی آغازگر تغییرات لازم شد.
وضعیت زنان در ۲۵ سال گذشته از خیلی جهات بهتر شدهاست. ۲۵ سال پیش دختری در لسوتو (کشوری در جنوب آفریقا) نمیتوانست مالکیت چیزی را داشته باشد و یا قرارداد رسمی امضا کند، امروز میتواند. در شرق آفریقا دختری که ۲۵ سال پیش به دنیا میآمد در حکومتی بزرگ میشد که ختنه کردن دختران امری متداول بود، اما اکنون این عمل به شدت کم یاب شده است. در سال ۱۹۹۵ خشونت خانگی تنها در ۱۰ کشور جرم محسوب میشد، امروز در بیش از ۱۰۰ کشور غیرقانونی است. در حال حاضر اختلاف تعداد ثبت نامهای دختران و پسران در مقطع دبستان تقریبا از بین رفته است و مرگ مادران حین زایمان کمتر از نصف شده است.
اما اصلا این پایان کار نیست و راه زیادی به سرانجام مانده. در حالی که تغییرات مد نظر طرح «بستر عمل» به اجرا درآمد، چیزی که مشخص شد این بود که نه تنها پذیرفتن حقوق زنان بلکه تزریق آن به قوانین مدنی و سیاسی، برابر رسیدن به مساوات کامل نیست. حق و حقوق مهم و لازمند ولی بدون قدرت رسیدن به آنها، هیچ هستند.
در سال ۲۰۱۷ راهپیمایی زنان (Women's March) میلیونها زن را برای اعتراض به تبعیض جنسیتی و زنستیزی به خیابانها کشاند. بیش از یک دهه پس از ابداع اصطلاح «من هم» (Me Too) توسط فعال حقوق زنان تارانا بورک (Tarana Burk) این جنبش به گوشه و کنار دنیا رسیده است. پاندمی ویروس کرونا، بیکار شدن میلیونها نفر و مرگ احمود آربری (Ahmaud Arbery)، جورج فلوید (George Floyd) و برونا تیلور (Breonna Taylor) و خیلیهای دیگر، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا توجه فعالان به بیعدالتیهای وارد بر اقلیتهای رنگین پوست به خصوص زنان سیاهپوست جلب شود. همهی اینها در رابطه با حق و حقوق هستند ولی به چیزهای دیگر نیز مربوط میشوند. به قدرت، چه کسی از آن برخوردار است و چه کسی نه و چگونگی مواجهه با این عدم توازن.
مری برد (Mary Beard) یک کتاب کامل را به این موضوع اختصاص داده است. در کتاب «زنان و قدرت؛ یک بیانیه» به بررسی زنستیزی پرداخته که قرنهاست دنیای ما را شکل داده است، و خواننده را به رد کردن دیدگاه صفروصدی قدرت تشویق میکند. قدرت، به عنوان یک ابزار در سیستمی که توسط مردان و برای آنها ساخته شده، فقط توسط تعداد محدودی قابل استفاده میشود. در مقابل، او پیشنهاد میکند که چرا به بحث قدرت جامعتر برخورد نکنیم؟ باید آن را به عنوان توانایی تاثیرگذاری، ایجاد تغییر در دنیا و یک حق مهم جمعی (در کنار فردی) بررسی کرد.
۲۵ سال پیش نسبت به سختیهای موجود در راه پیشرفت واقف بودم.الان هم همینطور هستم. اما همچنان از عکس العملهای شدید و پس زدنها علیه پیشبرد حقوق زنان متعجب میشوم. همواره شاهد خشم، خصومت و تبعیض در مقابل زنانی هستیم که جرات دنبال کردن قدرت را دارند (من تجربه شخصی و مستقیمی در این مورد دارم). مقابله با تعصبات فردی به مراتب از مقابله با قوانین تبعیضگرایانه سختتر است. تصادفی نیست که در زمینههایی که از گذشته با زنان عجین بوده مانند درمان و تحصیل، در برابر زمینههای دیگری مثل اقتصاد، سیاست و امنیت ملی پیشرفت بیشتری داشتیم. و هر چقدر بستر اینترنت برای سازمانهای فمینیستی بود، همانقدر هم بستری برای نفرتپراکنی و پخش اطلاعات نادرست از طرف متعصبان بوده.
امروز این پاندمی یکی از قدیمیترینی و پایدارترین نابرابری علیه زنان را تشدید کرده. در ایالات متحده زنان که در حالت عادی هم کمتر از مردان حقوق دریافت میکردند و مشاغل بدون حقوق مثل بزرگ کردن و مراقبت از فرزندان را داشتند، از آغاز شیوع ویروس بیشتر از مردان بیکار شدند. و میدانیم که احتمال بازگشت به کار با حقوق زنان نیز از مردان کمتر است. همهی اینها باعث تهدید پیشرفتهای حاصل در زمینهی برابری نیروی کار است. علاوه بر این، تعدادی از ایالتها از این بحران برای قطع دسترسی آسان و امن به سقط جنین قانونی سوءاستفاده کردند. دیوان عالی نیز از طرح دولت ترامپ حمایت کرد که به کارفرمایان اجازهی قطع بیمهی کنترل جمعیت را میداد. (نمیشود جلوی خود را گرفت و نپرسید که؛ آیا نباید این قانون برای دارویهای تقویتی مردان نیز به یک شکل باشد؟)
در دیگر نقاط جهان نیز روند مشابهی دیده میشود. یک گزارش صندوق جمعیت سازمان ملل متحد پیشبینی میکند که این پاندمی با در نظر گرفتن مسئولیتهای مراقبتی نابرابر، عدم دسترسی به روشهای جلوگیری، یا افزایش احتمال ازدواج یا ختنهی اجباری، «ضربهی مصیبتباری» بر زنان خواهد داشت. متخصصان از افزایش شدید خشونت میان شرکای زندگی گزارش دادهاند. تاریخ نشان داده مشکلات و بحرانهای جهانی و اقتصادی باعث فشار و به تعویق افتادن معضلات زنان میشود.
با این حال. حتی در میان این آشفتگی، همچنان باور دارم که به پیش بردن حقوق زنان، ایجاد موقعیت برای آنها و همکاری کامل زنان و دختران در امور بزرگترین کار ناتمام قرن ۲۱ام است. انجام این امر کار درست و اخلاقی است و همچنین یک ضرورت استراتژیک فوری است. نیاز به یک پیمان جهانی برای تغییر قوانین و مقررات و همچنین متحول کردن رسوم چندصدساله حول نقش زن و ارزشهای آنها وجود دارد.
کمی پس از کنفرانس سال ۱۹۹۵، به رادیو صدای آمریکا دعوت شده بودم که مردی تماس گرفت و از من پرسید منظورت از سخنرانی چه بود. به او گفتم چشمانش را ببندد و تمام حقوق مردان را تصور کند؛ حق کسب درآمد، حق داشتن شغل و تحصیلات، حق رای و داشتن منصب ریاستی، حق شنیده شدن و داشتن ارزش در خانواده و جامعه. توضیح دادم:«ما همین حقوق را میخواهیم» فریاد زد:«غیر ممکن است!»
تقریبا دو دهه بعد به عنوان وزیر امور خارجه مقابل رئیسان جمهور و نخست وزیران نشستم و نگاه خیرهشان را وقتی که بحث مشکلات زنان و موقعیتشان را در کشورهایشان مطرح کردم، برق چشمانشان را دیدم. تنها زمانی که مدارک محکم ارائه کردم و به آنها نشان دادم که کشورهای مختلف چه ضرر اقتصادی از محروم کردن نیمی از جمعیتشان در مشارکت متحمل میشوند بود که تعدادی از آنها شروع کردند به گوش دادند. وقتی زنان از لحاظ درمانی سالمتر باشند و از لحاظ اقتصادی احساس امنیت کنند، خانواده و جامعه و کل ملت کارآمدی بهتری خواهند داشت. توازن جنسیتی در تحصیلات باعث بالا رفتن سطح امید به زندگی در زنان و مردان میشود. با استناد به پیشبینیهای انجام شده سود حاصل از کم کردن اختلاف جنسیتی مشارکت نیروی کار تا سال ۲۰۲۵ بالغ بر ۲۸تریلیون دلار است. و مدتهاست میدانیم حضور زنان در میزهای مذاکرات صلح و قراردادها احتمال دستیابی به هدف را بیشتر کرده و عمر قراردادها را نیز طولانیتر میکند.
برعکس آن، پژوهشی که توسط والری هادسون(Valerie Hudson)، دونا لی بوون (Donna Lee
Bowen) و پرپچوا لین نیلسون (Perpetua Lynne Nielsen) انجام شد، نشان میدهد که مطیع بودن زنان در خانه باعث بیثباتی بیشتر در سطح ملی میشود. پوپولیسم و اقتدارگرایی در حال افزایش است و برای افرادی مانند ولادیمیر پوتین، ژائیر بولسونارو1، رودریگو دوترته2، ویکتور اوربان3، رجب طیب اردوغان و بله همچنین برای دونالد ترامپ، انگیزه برای از بین بردن حقوق زنان با دستیابی به قدرت سیاسی آنها گره خورده است.
طی ۲۵ سال گذشته، شاهد این بودیم که هرگاه زنان و دختران در دموکراسی مشارکت داشتند منفعت آن به تمام جامعه کشیده میشود. رهبران زن بودجهی بیشتری برای درمان و تحصیل در نظر میگیرند و احتمال همکاری و مساوات و ثبات را بالاتر میبرند.
خیلی از کشورهایی که مقابلهی موثرتری با این پاندمی را داشتند رهبران زن دارند؛ جاکیندا آردرن در نیوزیلند، انگلا مرکل در آلمان، سانا مارین در فنلاند، و سای اینگ-ون در تایوان.
اما، با اینکه زنان در آماری بیسابقه نامزد جایگاههای سیاسی میشوند و پیروز هم میشوند، پیشرفت همچنان کند است.
ار ۱۲ زن رئیس کشور در سال ۱۹۹۵ اکنون این تعداد فقط به ۲۲ نفر افزایش پیدا کرده است. تنها ۱۴ کشور از میان ۱۹۳ کشور در کابینه خود به تعداد مساوی، زن و مرد دارند. سهم زنان در مجالس پارلمانی کشورها به طور میانگین کمتر از ۲۵ درصد است و تنها چهار کشور امسال به تعدادی مساوی در این زمینه دست یافتند.
پس چه چیزی مانع ماست؟ با اینکه تبعیض جنسیتی و موانع ساختاری در خیلی مباحث دیگر قانونی نیست اما امروزه همچنان با ما هستند، در فرهنگمان.
حین نامزدی برای ریاست جمهوری زنستیزی را به صورت کامل حس کردم، از خیلی واضح گرفته، مانند دونالد ترامپ که مرا «زنی کثیف» خواند (تهمتی که من و خیلی از زنان آن را به عنوان مدال افتخار میگماریم) تا تلهی موردپسند بودن که ظاهرا فقط گریبانگیر زنان است.
دیدن طیف مختلف نامزدهای انتخاباتی سال ۲۰۲۰ لذت بخش بود، اما همچنان شنیدن تفکرات تکراری در مورد نحوه صحبت کردن، لباس پوشیدن و حتی اعتبار نامزدهای زن ناامیدکننده بود؛ (مثلا میگویند: من از نامزدهای زن متنفر نیستم، فقط از هیلاری کلینتون متنفرم. و حالا دارم از الیزابت وارن متنفر میشوم. حالا که فکرش را میکنم زیاد از کامالا هریس و امی کلوبچار هم خوشم نمیآید …)
همهی ما تصوری از اینکه یک رئیس چگونه است در ذهن خود داریم.این تصویر قرنهاست سفیدپوست و مذکر است و تغییر آن به تلاشی سنجیده نیاز دارد. در این زمینه، دستکم گرفتن تاثیر حضور کامالا هریس، یک زن رنگین پوست و فرزند یک مهاجر، غیر ممکن است.
جهتگیریها و هنجارهایی که زنان را به پایین میکشند در همه جا دیده میشوند. مادلین هیلمن (Madeline Heilman)، روانشناس اجتماعی دریافته است که پس از دریافت پرونده دو نامزد شغلی مشابه، به غیر از اسمشان، ۸۶ درصد مردم تشخیص دادهاند که نامزد مذکر شایستگی بیشتر از نامزد مونث دارد. زمانی که به آنها شایستگی برابر را نشان دادند،۸۳ درصد گفتند که نامزد مذکر دوستداشتنیتر است. و این تنها مردان نیستند که چنین برخوردی دارند. گزارش «چشماندازهای توسعه انسانی ۲۰۲۰» برنامه توسعهی سازمان ملل مشخص کرده که در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به یک شکل، هم مردان و هم زنان دارای جهتگیری نسبت به مساوات جنسیتی هستند. این یافتهها به این اشاره دارد که ما به یک «همترازی در نابرابری» رسیدهایم که ضربهای به درمان، تحصیل، استقلال، مشارکت و غیره است. به یک رویکرد جدید نیاز است.
بیست و پنج سال بعد از پکن، دیگر صحبت کردن در خصوص حقوق زنان کافی نیست. باید در مورد قدرت زنان در همهزمینهها بحث شود. زمینههایی مانند دولت، اقتصاد و امنیت ملی. باید با برداشتن قدمهایی به سمت ارايهی بیشتر زنان در بخشهای خصوصی و عمومی شروع کنیم؛ چه با بازنگری در سهمیههای شغلی در دفاتر عمومی، وسیعتر کردن موفقیتها با نادیده گرفتن جنسیت، حذف اسم در رزومههای کاری و چه با ادامه دادن و تبعیت از قوانین ایالتی مثل غیرقانونی بودن درخواست تاریخچهی مقدار حقوق دریافتی از طرف کارفرما.
میتوانیم درخواست کنیم که مسئولین و کارفرمایان هردو به موضوعات مرخصی با حقوق زایمان، ساخت محلهای نگهداری ارزان کودکان برای مادران شاغل توجه کنند و کم کردن تفاوت میزان دریافتی بین زن و مرد را به عنوان یک ضرورت ببینند، آنچنان که هستند. میتوانیم اقتصاد زنانهای قدرتمند با سرمایهگذاری بر کسبوکارهای با مدیریت زنان بسازیم. و همچنین در موقعیت نادر بازسازی و التیام پس از این پاندمی اقتصادی را شکل دهیم که در تضاد با زنان و ارزشگذاری کاری آنها نباشد.
سوئد را در نظر بگیرید که در سال ۲۰۱۴ اولین کشوری شد که توانست «سیاست خارجی فمینیستی» را اجرا کند. همانطور که وزیر امور خارجهی آن کشور مارگو والسوتورم (Margot Wallstorm) توضیح میدهد؛ این سیاست نهتنها مساوات جنسیتی را به عنوان یک هدف اصلی میشناسد بلکه آنرا زمینه برای رسیدن به اهداف خارجی وسیعتر، پیشرفت و امنیت بیشتر میشناسد. فرانسه، کانادا و مکزیک نیز از آن موقع قدم به اجرای این سیاست برداشتهاند.
به علاوهی رای دادن به زنانی که به دنبال رسیدن قدرتند، هرکداممان میتوانیم صدایمان را به گوش برسانیم، از سازمانهای حامی حقوق و قدرت زنان حمایت کنیم و در اعتراضات صلحآمیز شرکت کنیم. میتوانیم از آموزش و الگوسازی صحیح حمایت کنیم و تلاش کنیم پیام رسانهها را در امور زنان تغییر دهیم. میتوانیم تبعیض جنسیتی و نژادپرستی را علنی کنیم و هنجارهای فرهنگی نامناسب در خانه و محل کار را به چالش بکشیم.
چیزی که به من امید میدهد این است؛ ۲۵ سال پیش در پکن وقتی به عنوان همسر رئیس جمهور صحبت میکردم فکر میکردم در نهایت جایگاه قدرت و تاثیرگذاری هستم که به آن خواهم رسید. اما چیزی که اتفاق افتاد نشان داد سفر من همچنان ادامه دارد و من فرصت این را دارم که نگرانیهایم را در خصوص حقوق و قدرت زنان در بالاترین مقامات سیاسی پی بگیرم. جایگاهی که فکر میکنیم قلهی ماست میتواند به زمینی صاف و کوتاه تبدیل شوند ولی میتوانند همچنان استراحتگاهی برای پیشروی هرچه بیشتر باشند. این چیزی است که در چشمان دختران سراسر جهان میبینم وقتی که به دنبال ادامهی تحصیل و ادامهی پیشرفت هستند و هیچ به فکر ایستادن نیستند. آنها به این باور دارند که دنیای جدیدی نه تنها ممکن است، بلکه لازم و حیاتی است و کاملا حق با آنهاست.
هیلاری رودهام کلینتون سناتور سابق ایالات متحده آمریکا، اولین زنی است که نامزدی اصلی یک حزب برای ریاست جمهوری را دریافت نمود. این مطلب در شماره اکتبر ۲۰۲۰ مجله آتلانتیک چاپ شده است.
1. رئیسجمهور برزیل
2. رئیسجمهور فیلیپین
3. نخستوزیر مجارستان