فقط خدا میدونه ساعت ۶:۱۹ صبح روز هجدهم دی، مسافرهای پرواز شماره ۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اوکراین، با چه آرزوهایی پاشونو تو هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ گذاشتند. شاید تعدادیشون تو فکر این بودند که ایران دیگه جایی واسه موندن نیست و باید آرزوهاشونو کیلومترها دورتر از وطن دنبال کنند. یه سری خوشحال که از شلوغیهای ایران جون سالم به در بردند، یه سری هم به فکر وطنی که بازیچهی دست هر کس و نا کسی شده بود. یه عدّه هم دنیایی آرزو برای ساختن آینده تو سرشون بود.
سیاوش و سارا که مثل آرش و پونه، واسه برگزاری جشن ازدواجشون ۹۸۸۱ کیلومتر رو از کانادا تا ایران طی کرده بودن تا خانوادههاشون اونارو از نزدیک تو لباس عروس و دامادی ببینند. کی میدونه چه نقشههایی که واسه آیندشون نکشیده بودن؟ کی میدونه چه مسیریو واسه رسیدن به هم پشت سر گذاشته بودن؟ لابد اون لحظههای آخر دست همو گرفته بودند و تو چشمهای هم زل زده بودند و به هزار و یک آرزوی از دست رفتشون فکر میکردند. فکر اون لحظه هم برام کابوسه.
فکر اون چند ثانیهی آخر دیوونم میکنه. شبا تا چشمهامو میبندم کابین هواپیما و چهرهی مسافراش میاد جلو چشمم. وقتی فهمیدن کار از کار گذشته به چی فکر میکردند؟ لعنت به اون ثانیهها.
حامد اسماعیلیون، کی میدونه تو دلت چه خبره مرد؟ دختر نازنینت و همسرت دیگه پیشت نیستند. چی میتونه دردتو آروم کنه؟
کاپیتان ولدیمیر گپوننکو، بعدِ ۱۱۶۰۰ ساعت پرواز، روحش هم خبر نداشت چند دقیقه بعد از بلند شدن از باند فرودگاه قراره دوباره هواپیما برگرده به زمین. فقط فرقش این بود که ۱۷۶ فرشتهِی بیگناه به پرواز درومدند و این دفعه واسه پرواز دیگه به هواپیما نیاز نداشتند. کاپیتان نمیدونست قراره خودش و تیم پروازش و مسافرانش قراره قربانی جنگ بین کشورهای بشند که خودش هیچ ربطی به اون کشورها نداره. کاپیتان همه تلاششو کرد که هواپیما رو برگردونه ولی...
شوکّه کنندست ۱۷۶ انسان توسّط آدمهایی کشته شدند که الان اعلام میکنند خطا رخ داده. مجازات چنین خطایی چیه؟ کدوم از اون مردم بیدفاع زنده میشه؟ قلب کدوم یکی از بازماندههاشون آروم میگیره؟ اون چند ثانیهی لعنتی هیج جوری جبران نمیشه. اُمیدهایی که نااُمید شد. عشقهایی که تو بغل هم جون دادند. بجّهای که تو بغل مامانش پرپر شد.....
لعنت به این زندگی
این نوشته پرده از هیچ رازی برنمیداره. شاید هیچکس با خوندنش آروم نشه ولی کار دیگهای از دستم بر نمیاومد. الان هم آروم نشدم فقظ خواستم یادم بمونه این روزها رو. یادم بمونه این خونهای ناحقّی که ریخته شد و یادم بمونه نباید فراموششون کنم.
آسوده بخوابید فرشتههای بیگناه. بدون شک مظلومانهترین آسمانی شدنِ تاریخ، پرواز شما بود.