ارسلان حاجی نیلی
ارسلان حاجی نیلی
خواندن ۶ دقیقه·۱۴ روز پیش

سطوح مختلف شناخت و مطالعه تاریخ موسیقی

 

در سال‌های اخیر به دنبال کنجکاویی که در شناختنِ موسیقی داشتم و دارم، دوره‌ها و مطالب‌ آموزشی متعددی در زمینه‌ی تاریخ موسیقی شرکت یا مطالعه کردم. به دنبال پاسخ به این سوالات که موسیقی چیست و چطور باید به آن گوش داد، صحبت آدم‌های مختلفی را گوش دادم. تنوع پاسخ‌ها اول گیج کننده است. برخی در مورد سازها، تکنیک‌ها و قواعد صحبت می‌کنند. برخی بر تاریخ تولید و مرگ و توالی دوره‌های موسیقی تاکید می‌کنند و... .

الان فکر می‌کنم برای رفعِ این تنوع، باید دسته‌بندی انجام داد. سرنخ این دسته‌بندی را هم در «نوعِ مواجهه با موسیقی» در نظر می‌گیرم. در واقع به نظر به من بستگی به این دارد که ما موسیقی را کجای زندگی‌ِ خودمان جای‌ می‌دهیم.

سطح اول : سرگرمی

در سطح اول، موسیقی را یک سرگرمی می‌دانیم. وسیله یا ابزاری برای سپری شدنِ زمان. البته چون موضوع اصلیِ صرف‌کردنِ زمان نیست، در کنار سایر فعالیت‌ها مثل ورزش، پیاده‌روی، کار کردن، مطالعه‌کردن، رانندگی، نقشی مکمل یا همراه کننده برای آن تعریف می‌کنیم. می‌توان گفت در این سطح موسیقی بستری است که موود ذهنی ما را اعلام می‌کند. مثلا :

  • من الان در موود مطالعه هستم.

  • من الان در موود غم و غصه هستم.

  • من الان در موود عاشقی هستم.

انگار موسیقی قرار است احساسات و حالات ذهنی ما را همراهی و تثبیت کند. مثلا وقتی که ناراحت هستیم، موزیک غمگین گوش می‌دهیم، یا وقتی می‌خواهیم شاد باشیم، موزیک با ریتم تند انتخاب می‌کنیم. در این سطح موسیقی، در اختیار ناخودآگاهِ ما است. گویی ناخودآگاه ما است که موسیقی را انتخاب کرده و با آن ارتباط می‌گیرد. موسیقی به عنوان سرگرمی، یا بهتر بگویم، زبانی برای تغذیه‌ی احساسات و عواطف.

 

 در این سطح، از دریچه‌ی سوالِ موسیقی چیست؟ در واقع به این می پردازیم یا به دنبال این می‌گردیم که، "چه موسیقی ارتباط بیشتر و بهتری با حالات روانی ما دارد؟ چطور موسیقی حال ما را خوب می‌کند ؟ یا چه موسیقی برای این حالی که الان داریم خوب است؟ "

فرایند شناخت اینجا بسیار ساده است؛ شناخت به این پردازد که بدانیم مثلاً پاپ چیست، بلوز یا جَز چه فرقی با هم دارند. سبک فلان آهنگ‌ساز چیست؟

در این سطح سلیقهْ براساس شکل و شمایل ناخوآگاهِ ما درست می‌شود. معیار انتخاب موسیقی، عواطف و احساسات یا موودها و حالات ذهنی و روانی ما خواهند بود. مفهوم «نوستالژی» کاملا در این سطح معنادار و اثرگذار است. معیار انتخاب می‌تواند کاملاً شخصی باشد. موسیقی ابزاری‌ست که در خدمت ناخودآگاهِ ما قرار می‌گیرد.

 

سطح دوم: موسیقی به‌مثابه فن و هنر 

در سطح دوم، موسیقی را از دریچه‌ی نواختن و اجرای آن نگاه می‌کنیم. در این سطح قرار است نوازنده باشیم. در واقع ما موسیقی را اجرا می‌کنیم. اولین حوزه‌ی ضروری برای مطالعه، تکنیک و فنّ نوازندگی (به مثابه شیوه‌ی ایجاد موسیقی و ابرازِ آن) است. نُتاسیون، هارمونی، کنترپوان، ریتم و... . در اصطلاح «علمِ موسیقی»؛ آکادمیک، فنی، تخصصی با موسیقی مواجه می‌شویم. تصور می‌کنم این سطح خیلی وسیع و گسترده باشد. از نوجوانی که در کلاس موسیقی شرکت می‌کند تا افرادی که در رشته‌ی موسیقی مدرک دانشگاهی می‌گیرند یا افرادی که نوازنده‌‌ی کنسرواتوآرهای بزرگ می‌شوند. همه این طیف موسیقی را به مثابه یک فنْ/ هنر در زندگیِ خود تعریف می‌کنند.

شاید موسیقی را در جای‌گاهِ حرفه قرار می‌دهیم، شاید هم در جای‌گاه ابرازِ وجود. در هر حال موضوع اجرای موسیقی به شکلی است که دیگران تایید کنند. شناخت موسیقی یعنی مسلط شدن به روش‌های اجرای درست موسیقی و انتقال آن به دیگری. در همین امتداد مرور و روایت تاریخ موسیقی، یعنی :

  • مرور تغییرات در ساز‌ها و شیوه‌های نواختن آنها

  • مرور تغییرات در ریتم و سیر تحول و پیدایش انواع اصطلاحات و ساختارهای نحوی دنیای موسیقی

  • مرور تاریخ ظهور آهنگسازان بزرگ و سهم آنها در پیش‌رفتِ توانایی‌هایی موسیقی

  • طبقه‌بندی دوره‌های موسیقی، در امتداد تقویم و به موازاتِ دوره‌های تاریخِ هنر

  • ...

در این سطح، معنا و نتیجه‌ی سلیقه متفاوت است. در انتخاب موسیقی، موضوعْ حس و حالِ ما نیست. موضوع مطالعه کردن شیوه‌های اجرای تکنیک‌ها و سیر تکوین‌ آنها است. موسیقی خوب آن است که به درستی تکنیک‌های نحوی را به‌کار گرفته باشد و در زمان اجرا هم تکنیکی و دقیق اجرا شده باشد.

 
سطح سوم: موسیقی، ابزاری برای فهم جهان

در سطحی کلان‌تر موسیقی را معادل زبانی برای توصیف و شناختِ جهان می‌دانیم. در این سطح همانطور که فیلسوفْ راویِ چیستیِ جهان و هستی، در بستر کلمه‌ها است؛ آهنگساز، راوی جهان به زبانِ موسیقی است. موسیقی دریچه‌ای برای فهمِ جهان می‌شود. همانطور که برای فهمیدنِ روایتِ فلاسفه از جهان باید وارد دنیای فلسفه شد و سیر تکوین آن را به فهم درآورد؛ برای شناخت جهانِ مدنظرِ هر آهنگ‌ساز هم باید سیر تکوینِ هر اثر موسیقایی را در امتداد تاریخِ پشتِ سرش بررسی کرد.

به بیان دیگر با شنیدن، بهتر و دقیق‌تر بگویم، با فهیمدنِ هر اثر موسیقایی در واقع روایتِ جهان را از دریچه‌ی نگاهِ آهنگ‌ساز، تجربه می‌کنیم. اگر موسیقی را یک زبان با نماد‌های صوتی بدانیم، خودش بستری برای اندیشه و فکر، در نتیجه بستری برای سوژه‌گی کردن خواهد بود. بستری که سوژه‌ی آهنگ‌ساز از طریق آن جهانِ مدنظر خودش را برای ما روایت می‌کند. ممکن است جهان پیرامون خودش را نقد یا تحسین کند. ممکن است جهانی آرمانی با غایتی خدایی و دینی ارائه دهد. ممکن است فضیلت‌هایی برای انسان بودن را توصیف کند، یا تجربه‌ی ترس‌های وجودی اگزیستانس را باز‌سازی کند و...  

بررسی تاریخ موسیقی، در واقع شناختنِ سیر تکوینِ جهان در نگاهِ آهنگ‌ساز است. هر بار که با یک اثر موسیقایی مواجه می‌شویم، داریم نحوی از انحاءِ به فهم درآمدن جهان را از زبانِ آهنگ‌ساز می‌بینیم. برای فهمیدنِ آن باید شیوه‌های دیگر شناخت و روایت جهان را هم آشنا باشیم؛ یعنی فلسفه. در این سطح مطالعه‌ی تاریخ موسیقی، شانه به شانه‌ی مرور تاریخِ اندیشه‌ی کلامی بشر در بستر فلسفه، باید انجام شود. به همین سبب است که در این سطح برای شناختنِ تاریخ موسیقی باید تاریخ فلسفه دانست. مرور کرد که در دقایق مختلف تکوینِ موسیقی، بشر در حوزه‌ی کلام چطور جهان را روایت می‌کرده.

تاریخ موسیقی که در این سطح قرار داشته باشد، به این می پردازد که :

  • فلان آهنگ‌ساز به دنبال فهمِ قدرت و شکوه ملت فرانسه بوده

  • فلان آهنگ‌ساز نقد جدی به سیستم حاکمیت کلیسا داشته

  • فلان آهنگ‌ساز در اثرش شیوه‌ی اروپایی بودن در عین حفظ آلمانی بودن را گنجانده

  • ...

در نتیجه تاریخ، سیر تکوین انحاءِ به‌فهم‌درآمدنِ جهان به نزد سوژۀ قوام‌بخش‌ـ‌معنادهنده است و تاریخ موسیقی بررسی همین انحاء در دیدگاه آهنگ‌سازان است. اگر در این سطح قرار بگیریم، دوس سطح قبلی دیگر نمی‌توانند تاریخِ موسیقی باشند و اعتبار نخواهند داشت.  

در این سطح، سلیقه و معیار انتخاب برای ما کاملا متفاوت است. از آن روی که هر اثر موسیقایی را یک جهان می‌دانیم، انتخاب ما بر پایه زیبا بودن، جامع بودن، شامل بودن، منسجم و یکپارچه بودنِ جهانی است که آهنگ‌ساز ارائه می‌کند. قطعات بسیاری هستند که جهان کوچکی دارند، یا بخش کوچکی از جهان را روایت می‌کنند، یا جهانی که روایت می‌کنند برای ما نامأنوس است. در سوی دیگر آثار موسیقایی وجود دارند که از فهمِ آنها می‌توان جهان‌بینی خاصی را تجربه یا درک کرد.

تاریخ موسیقیموسیقییادگیری موسیقی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید