ویرگول
ورودثبت نام
ارشیا طاهری
ارشیا طاهری
خواندن ۱۲ دقیقه·۴ سال پیش

یادداشتی بر کتاب «کار عمیق»

«کار عمیق» از آن دسته کتاب­‌هایی است که می­‌بایست حتماً دوبار خوانده شوند. دفعه­‌ی اول به جهت فهمیدن کلیت مطلب و شالوده‌­ی حرف نویسنده و در مرحله­‌ی دوم برای برداشت مفید­ترین و کاربردی‌ترین خطوط کتاب. کتاب­‌های پرفروش یا best-seller، معمولاً در موضوع عمیق نمی­‌شوند و رگه‌­هایی از عام­‌گرایی و ساده­‌سازی در خود دارند. این کتاب هم جزء همین دسته است. کال نیوپورت، نویسنده­‌ی کتاب، در اصل استاد علوم کامپیوتر دانشگاه جورج تاون است و همینطور که خودش می­گوید، زمان کاری­‌اش را به طور حرفه‌­ای میان computer science و نویسندگی تقسیم کرده است و در وقت آزادش گیتار می­نوازد. کتاب «کار عمیق» پرفروش­‌ترین و معروف­‌ترین کتاب اوست و امتیازات بالایی در عموم مراجع بررسی کتاب کسب کرده است. نیوپورت اصرار دارد که نسبت به تکنولوژی بدبین نیست و دایماً هم در میانه‌­ی کتاب با بیان‌های مختلفی سعی میکند خودش را ازین اتهام مبرا کند. اما تکنولوژی­‌ستیزی او به واضح شکلی افراطی دارد و تعریف او از موفقیت عملاً بر حسب کلیشه‌­های سیستم آکادمیک است. برای کال نیوپورت، تعداد مقاله­‌های چاپ شده در سال یک معیار موفقیت است، جایزه­‌ی پولیتزِر نماد هوش و تلاش است و در کل از آن جنس آدم‌­هایی­‌ست که خودش را با زرق و برق سیستم دانشگاهی و محیط آکادمیک می­‌سنجد. یعنی همه چیز برای او به شکلی خلاصه می­‌شود در: کنفرانس­‌ها، مصاحبه­‌ها، امتیاز­های سایت آمازون و ...

در بخش نتیجه‌گیری کتاب می‌نویسد:

این اولین بار است که اعتراف میکنم که در سالی که به شدت عمیق کار کردم، شاید کمی بیش از حد افراطی بودم: برایم ثابت شد که این کار خسته‌کننده است و اگر آن را ادامه می­دادم، احتمالاً از شدت آن کم می­‌آوردم.

مشکل بعدی کتاب این است که نویسنده به­‌طور مرتب خودش و زندگی شخصی­‌اش را در بوق و کرنا می­کند. این کار به خودی خود مشکلی ندارد. اما او معیاری از بخش‌­های مختلف عامه­‌ی جامعه نیست. او انسانی است با مزیت‌­های اختصاصی خودش و در خلال این امتیاز­ها­ی ویژه‌­ای که دارد، باقی طبقات اجتماعی را نادیده میگیرد. در زبان انگلیسی صفت privileged بهترین توصیف برای امثال کال نیوپورت است. کتاب پر است از آمار و ارقام شخصی. اینکه چند کتاب نوشته، چند مقاله به چاپ رسانده و چند بچه بزرگ می­کند. این بخش‌ها کمی توی ذوق می‌زنند. مخصوصاً برای خواننده‌­ای که بیشتر به دنبال جان کلام نویسنده است و برایش مهم نیست او دقیقاً چه کسی است. هرچه باشد یک کتاب وظیفه­‌ی یک فن‌پیج یا یک رزومه را نمی­‌تواند انجام دهد. کتاب از حشو و زیاده‌گویی هم در امان نمانده. البته مثال­‌های متنوع و خوبی در هر بخش استفاده شده اما باز به هر حال بسیاری از بخش‌­ها اضافی هستند.

خلاصه­‌ی کلامِ نویسنده این است که:

  • در دوره‌­هایی مشخص و با روش­‌هایی شخصی، خود را ایزوله کنیم تا بتوانیم با تمرکز عمیق در جهت رسیدن به اهدافمان کار کنیم.
  • باید از شبکه­‌های اجتماعی خارج شویم مگر اینکه کار ضروری در آن‌­ها داشته باشیم.
  • به یک عادت روزانه برای کار کردن تن بدهیم.

و باقی مطالب، همگی در حمایت و تکمیل همین عناوین هستند. همچنین مفهوم فضای مجازی برای کال نیوپورت، پرسه زدن و روزمره‌­نویسی در توییتر و سلفی پست کردن در اینستاگرام است. او حتی در یک خط این احتمال را در نظر نمی­‌گیرد که شاید کسی بتواند و بخواهد از فضای مجازی بگونه­‌ای دیگر استفاده کند. او استفاده از فضای مجازی برای کسب و کار­های نوپا به هدف برقراری ارتباط با مشتریان و اهمیت این فضا برای به اشتراک گذاری آثار هنرمندان را نادیده می‌گیرد. در مورد مثال­‌ها، در کنار تنوع زمانی/تاریخی و جذابیت، یک اشکال اساسی وجود دارد. تمام ذهنیت نویسنده از الگوهای موفقیت، مدیران و مردان سفیدپوست هستند و بس. و صد در صد او تاثیر عوامل دیگر را بر موفقیت مثال­‌هایش در نظر نمیگیرد. نژاد، زمان تولد، امتیازات خانوادگی و شانس، همگی مواردی مهم و کلیدی هستند که در موفقیت یا عدم موفقیت هر کدام از مثال‌هایش دخیل بوده‌­اند.

ترجمه­‌ی کتاب از نظر ظاهری قابل قبول است. این کتاب توسط ناهید ملکی ترجمه شده و نشر نوین آن را به چاپ رسانده است. از نظر فنی اما، کتاب گاهی اعصاب خواننده را بهم میریزد. بسیار پیش می­‌آید که جمله­‌بندی نامفهوم بنظر می‌آید و برای درک درست مطلب مجبور میشویم که به متن انگلیسی مراجعه کنیم و گاه به گاه متن دارای ایرادات اساسی ویراستاری است. از این صحبت­‌ها که در گذریم، در خوانش دوم کتاب، سعی کردم بخش‌های جالب و مهم از نظر خودم را در برگه‌­های کوچک، یادداشت کنم و حدودا 9 صفحه‌ی یادداشت کارآمد برایم باقی ماند. اساس کتاب و فرضیه‌‌ای که فصل­‌ها بر پایه‌ی آن‌ بنا شده‌اند، «فرضیه‌­ی کار عمیق» است.

در تعریف خود نویسنده آمده :

توانایی انجام کارهای عمیق بطور فزاینده‌­ای در حال کمیاب شدن، و دقیقاً بطور همزمان، بطور فزاینده‌­ای در حال ارزشمند شدن است. در نتیجه، افراد کمی که این مهارت را پرورش می­‌دهند و سپس آن را محور کار خود قرار می‌­دهند، پیشرفت خواهند کرد.

و همچنین در تعریف کار عمیق می­‌نویسند:

فعالیت‌های حرفه­‌ای انجام شده در حالت تمرکز کامل و بدون حواس پرتی که توانایی‌­های شناختی شما را به حد اعلای خود برساند. این تلاش‌­ها ارزش آفرین هستند، مهارت شما را بهبود می‌بخشند و تکرار آنها دشوار است.

یکی دیگر از مطالب کاربردی و صحیح این کتاب در مورد متمایز شدن در اقتصاد جهانی، این بخش است:

برای ارزشمند ماندن در اقتصادمان، باید بر هنر یادگیری مطالب پیچیده با سرعت بالا تسلط داشته باشید. این امر مهم، نیاز به کار عمیق دارد.

بخش اول کتاب سعی دارد به خواننده اثبات کند که چرا اساساً کار عمیق چیز به در بخور و خوبی است و چرا ما باید آن را بپذیریم. در بخش دوم کال نیوپورت با مثال­‌ها و راهکار­های عملی سعی میکند فرمولی شسته و رفته برای اجرای کار عمیق به خواننده ارائه کند.

در کنار مزیت‌های کار عمیق، نویسنده به مشکلاتی هم اشاره می­کند که در نبود کار عمیق به وجود می­‌آیند. او یک تلنگر مهم در مورد پریدن از کاری به کاری (multi-tasking) به خواننده می­زند:

وقتی از وظیفه الف به سراغ انجام وظیفه‌­ی ب می­روید، توجه‌­تان بلافاصله از شما پیروی نمی­کند. پسماندی از توجه‌­تان، در فکر کار اصلی باقی می‌­ماند. به­‌خصوص اگر قبل از این تغییر، کارتان در وظیفه­‌ی الف بدون محدودیت و با شدت توجه کمتری باشد، این پسماند بیشتر خواهد بود، اما حتی اگر قبل از ترک وظیفه الف آن را تمام کنید، باز هم برای مدتی توجه­‌تان بین این دو کار تقسیم می­شود.

و به یک آسیب بالقوه مخصوصاً در سیستم­‌های اداری کشورها اشاره می­کند:

مشغله­‌ی زیاد، نشانه‌­ی بهره‌­وری:
در صورت نبود شاخص­‌های روشنی که به معنای داشتن بهره‌­وری و ارزشمندی در کارهای دانش‌­ورزان است، بسیاری از آن­ها به سوی یک شاخص صنعتی برای بهره‌­وری بازگشته­‌اند: انجام دادن کار­های زیاد به نحوی که قابل رویت باشد.

و در مورد اراده­‌ی انسان نکته‌­ای را بیان میکند که اغلب از توجه بسیاری از ما دور می‌­ماند:

شما نیروی اراده محدودی دارید و زمانی که از آن استفاده کنید، تحلیل می‌رود. به عبارت دیگر، اراده‌­ی شما تجلی شخصیت‌تان نیست که بتوانید بدون محدودیت آن را گسترش دهید. بلکه مانند عضله‌ای است که خسته می­شود.

کال نیوپورت روش‌های خاصی هم در جهت عملی کردن کار عمیق پیشنهاد می­کند:

روش رهبانیت در زمان‌بندی کار عمیق:
این روش قصد دارد که تلاش­‌های عمیق را با حذف یا به حداقل رساندن اساسی تعمدات کم عمق، به حداکثر برساند. عمل‌کنندگان به روش رهبانیت، تمایل دارند که هدف حرفه‌­ای واضح و ارزشمندی برای دنبال کردن در اختیار داشته باشند و عمده موفقیت حرفه‌­ای آنها در این است که این کار را به صورت استثنایی، خوب انجام دهند.
روش دو مودی، در زمان‌بندی کار عمیق:
این روش از شما می­‌خواهد که زمان‌تان را تقسیم کنید، برخی از دوره‌­های آن را که به طور واضح مشخص شده­‌اند، به جست‌وجوهای عمیق اختصاص دهید و بقیه را برای سایر کار­ها باز بگذارید.
این تقسیم‌بندی بین زمان‌های عمیق و باز، می‌تواند در مقیاس‌های متفاوت اتفاق بیفتد.
مثال: در مقیاس یک هفته‌ای، ممکن است چهار روز را به عمق و بقیه را به زمان باز اختصاص دهید.
روش ریتمیک در زمان‌بندی کار عمیق:
این روش ادعا میکند که ساده‌ترین راه برای شروع با ثبات جلسات کار عمیق، این است که آن‌ها را به عادات منظم و ساده تبدیل کنید. به عبارت دیگر، هدف این استراتژی، تولید ریتمی برای این کار است که وقتی قصد دارید عمیق شوید، نیازی به صرف انرژی برای تصمیم‌گیری نداشته باشید.
روش روزنامه‌نگاری: این رویکرد، در هر زمانی که بتوانید، کار عمیق را با زمان‌بندی‌تان تطبیق می‌دهد.

و در نهایت او راهکارهای جانبی مختلفی هم برای کمک به بهتر عملی کردن فرضیه‌­ی کار عمیق پیشنهاد می­کند:

ایده­‌ی حرکت بزرگ:
با استفاده از یک تغییر بنیادین در محیط عادی­‌تان که ممکن است با سرمایه­‌گذاری قابل توجه‌ای در تلاش و پول همراه باشد و با هدف حمایت از یک کار عمیق، اهمیت درک وظیفه را افزایش می‌­دهید. این افزایش در اهمیت، غریزه­‌ی ذهن شما را برای به تعویق انداختن، کاهش می­دهد و تزریق انگیزه و انرژی صورت میگیرد.

در مورد قدم زدن در طبیعت بسیاری از فیلسوفان و نویسندگان نوشته‌اند، کال نیوپورت هم می­‌نویسد:

هنگامی که در طبیعت قدم می‌زنید، از اجبار به هدایت توجه‌تان رها می‌شوید، زیرا دغدغه‌های کمی برای مسیریابی (مانند عبور از خیابان‌های شلوغ) دارید و محرک­‌های جالب زیادی را تجربه می­کنید که ذهنتان را به قدر کفایت مشغول نگه میدارند و مانع نیاز به پرداختن فعالانه به توجه­‌تان می­شود. این حالت اجازه می­دهد که توجه هدایت شده‌­تان، منابع زمانی لازم را برای احیا شدن در اختیار داشته باشد.

در بحث استفاده یا عدم استفاده از شبکه‌­های اجتماعی، او به دو رویکرد متفاوت اشاره می­کند و در تلاش است تا اثبات کند که رویکرد دوم، منطقی‌تر و کارآمدتر است:

اول - روش هرگونه مزیت در انتخاب شبکه اجتماعی:
اگر بتوانید هر گونه مزیت احتمالی استفاده از ابزارهای شبکه یا هرچیزی که ممکن است در صورت عدم استفاده از آنها از دست بدهید را شناسایی کنید، استفاده از آن‌ها را توجیه خواهید کرد.
دوم - رویکرد صنعت‌گر نسبت به انتخاب ابزار:
این رویکرد مخالف رویکرد «هرگونه مزیت» است. در حالی که طرز فکر هرگونه مزیت، هر نوع اثر بالقوه‌­ی مثبت را بعنوان توجیه­‌ای برای استفاده از یک ابزار تعیین میکند، صنعت‌گران مختلف نیاز دارند که این موارد مثبت روی عوامل اصلی که برای آنها اهمیت دارند، تاثیر بگذارند و از موارد منفی هم بیشتر باشند.

کتاب، زاویه‌ی دید جالبی هم راجع‌­به کارکرد شبکه­‌های اجتماعی دارد:

گمان میکنم بخشی از آنچه موجب پذیرش سریع رسانه­‌های اجتماعی میشود، توانایی آن‌ها برای نادیده گرفتن ارتباط بین کار سختِ تولید ارزش واقعی، و پاداش مثبتِ داشتن افرادی است که به شما توجه کنند. این رسانه­‌ها این ارتباط همیشگی که از نوع سرمایه­‌داری است را با گزینه‌­ی کم­‌عمق سوسیالیستی جایگزین کرده‌­اند: من صفحه شما و پست­‌هایتان را خواهم خواند، در صورتی که شما هم به صفحه­‌ی من سربزنید. به عنوان مثال، اگر وبلاگ یا مجله یا برنامه‌ی تلویزیونی، محتوایی داشته باشند که به طور معمول صفحات فیسبوک یا توییتر پر از آن است، بطور متوسط مخاطبی را جذب نخواهد کرد. اما همان محتوا زمانی که در این سرویس‌­های اجتماعی بازنشر می­شود، توجه­‌هات را در قالب لایک‌ها و نظرات جلب میکند.
توافق ضمنی که به این رفتار انگیزه می­دهد، این است که در قبال توجه‌­ای که از دوستان و دنبال­‌کنندگان، دریافت می‌کنید (در بیشتر مواقع بدون شایستگی)، شما هم با سخاوتمندی این توجه را به آن­‌ها برمی‌گردانید (بطور مشابه بدون شایستگی). شما مرا لایک میکنید و من هم شما را لایک خواهم کرد. این توافق، تصویری از اهمیت داشتن را بدون نیاز به تلاش زیاد، برای همه ترسیم میکند.

در کل، کتاب ارزش خوانده شدن را دارد و می‌تواند سرآغاز تغییر نگرش هر کس به موضوع تمرکز و توجه بشود و در کنار این خواندنی‌ها مطالب ناکارا هم در کتاب کم یافت نمی‌شوند و بد نیست که هر کس شخصاً وقت بگذارد و به آن‌ها فکر کند.


لینک‌های مفید:

کار عمیقتوسعه‌ی فردیکال نیوپورتتمرکزمینیمالیسم دیجیتال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید