هر اثر هنری خوانش های متفاوتی دارد، گاه آنچان متفاوت که خود هنرمند اثر را نیز شگفت زده میکند.حال تعدادی از داستان نویسان بر اساس رابطهی شخصی خودشان با آثار هنرمندانِ آرتیونیتی داستانهای خیلی کوتاه نوشتهاند تا از این طریق رابطهی خود با اثر را بازگو کنند. بدیهی است که این داستانها بازگو کنندهی اندیشهی هنرمند خالق اثر نیست.
«آفرودیت»، الهه عشق و پسرش «اروس» تحت تعقیب مردی به نام «تیتونوس» بودند، که سرنوشت عجیبی داشت: او هر چند که فناناپذیر بود، ولی مانند انسانهای معمولی پیر میشد.
پیش از آن که تیتونوس بتواند به آنها برسد، مادر و پسر به دریا پریدند و خود را به شکل دو ماهی در آوردند. پس از آن این ماهیها از سوی خدایان به آسمان انتقال یافتند و به وسیله نوار پهنی با یکدیگر مرتبط شدند...
صداش پرید وسط صدام که:
- نخوووووون...
سرم رو از کتاب بلند کردم و گفتم :خوشت نیومد ؟
سرش را از روی پاهایم بلند کرد نشست.یک مشت خاک بلند کرد که آرام از بین انگشتهای کوچک و نرمش روی زمین ریخت . رود را نگاه کرد و گفت:
- مامان ،دیگه برنمیگردیم ؟
به افق بعد از رود نگاه کردم به کوه . به جادهی بعدش که دیده نمیشد .کتاب را بستم و گفتم :
- نه ،برنمیگردیم.
یک داستان از الاهه نوری یک اثر از فریبرز قلم هنرمند آرت یونیتی
برای خواندن مطالب بیشتر پیرامون دنیای هنر به وبسایت artunity.art مراجعه کنید.