ویرگول
ورودثبت نام
artunity.art
artunity.art
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

5_ داستان‌های یک استارت‌ آپ هنری

من از بچگی شیفته‌ی نقاشی بودم، همیشه آینده خودم رو در دنیای هنر می‌دیدم و هر زمان فرصتی پیدا می‌کردم شروع به خط خطی کردن اولین کاغذی که جلوی دستم بود می‌کردم. اما از آنجایی که همیشه گذر زمان مسیر انسان رو تغییر داده، این اتفاق برای من هم افتاد و من علاقمند به ادبیات و خبرنگاری شدم. درس خودم رو در همین رشته تمام کردم و مسیر کار حرفه‌اییم کلید خورد. البته عشق به هنر، در این مدت فراتر از نقاشی رفته بود و در تمام مدیوم‌ها دنیای هنر رو دنبال می‌کردم و هیچ زمانی این علاقه در من کمرنگ نشد. بعد از چند سال کار به عنوان یک خبرنگار، خستگی و افسردگی سراغ من آمد. کار خبری رو کنار گذاشتم و درست در سخت‌ترین شرایط روحی با آرت‌یونیتی آشنا شدم.

برای من آرت‌یونیتی مثال یک دریچه بود که می‌تونستم اون چیزهایی که من رو به وجد میاره درونش پیدا کنم. همکاری ما در ابتدا با فعالیت‌های خیلی محدود شروع شد. اولین بار که وارد دفتر آرت‌یونیتی شدم با خانم «سین»، خانم «جیم» و آقای «میم» آشنا شدم. فضا همون چیزی بود که دنبالش بودم. هرچند که قرار نبود که نقاش بشم اما می‌تونستم با تمام علاقه، کاری رو که دوست داشتم انجام بدم. آرت‌یونیتی در ابتدا برای من مجموعه‌ایی تشکیل شده از چند نفر مثل خودم بود که انگیزه‌های بالایی برای به تصویر کشیدن یک تابلو نقاشی از موفقیت رو داشتند. امروز، درست یک سال بعد از شروع همکاری و با پشت سر گذاشتن دشواری‌ها، تابلوی نقاشی ما در حال تکمیل شدنه. وقتی از دور به خودمون و آرت‌یونیتی نگاه می‌کنم به راحتی می‌تونم با کمی اغراق، یکی از شاهکارهای سِزان رو جلوی چشمم ببینم؛ یک سبد میوه که هر کدام با رنگ‌هایی منحصر به فرد به درستی در مرکز تصویر، در کنار هم قرار گرفته‌اند و با انگیزه فراوان قصد شگفت‌زده کردن مخاطبین را دارند.


من آقای «واو» هستم و از این به بعد ماجراهای خودم و آرت‌یونیتی رو با شما تقسیم خواهم کرد.
آرت یونیتیاستارت آپبازار هنرخاطراتکارآفرین
بستر خرید آنلاین آثار هنری شناسنامه‌دار ـ ـ ـ «آرت‌یونیتی، بازار مستقل هنر»https://artunity.art/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید