ویرگول
ورودثبت نام
Arya Fallah
Arya Fallah
خواندن ۱ دقیقه·۲۰ روز پیش

همسفری با کوچ عشایری

با ایل من سفر کن
با ایل من سفر کن

من‌ فرزند عشایرم

پدرم خورشید آسمان،

مادرم چشمه ساری زلال از باران،

خواهرم ماه، آی سان

برادرم زمین، کوه، کوهستان،

فرزندان ایل، فرزندان آبی آسمان، زلالی باران و استواری کوهستان

فرزندان ایل فرزندان خورشیدند، گوش به فرمان

در سیاه چادر ی از عشق و محبت همچو برکه ایی از مهر و صداقت جوشان،

افتخارم شاگردی چادری سفید که معلمم آموخت درس شفقت و شجاعت، بخشش و ایمان،

آتش، به اجاق آنام برکت و نور می گسترد نوری فروزان،

قصه کوچ، دل بستن به هزار قافله رنگارنگ، و دل کندل از چشمه ساری به نمچه نمچه برفی بوقت باریدن

و نوای ساز و کرنا برای دل کندن و رفتن،

می شنوی چه آسان است گفتن

میدانی چه جانکاه است، رفتن

گاه کودکی گریان و مادری مضطرب و پریشان

و لالایی مادرم، با اشک و آه سوزان

بوی آب و تاروپود قالی و بگه و گلیم و عطر نان

و هر از گاهی ناله نی و هی هی چوپان

ایل یورد ما می جوشد و نخروشد

می جوشد به مهر

می جوشد به محبت

می جوشد به عشق و صداقت

می خروشد به استواری، به ایستادگی،

آتشی است به دامن دشمن آتشی فروزان

فرزندان ایل فرزندان خورشیدند

فرزندان ایران...

آریا فلاح






فرزندانچشمه ساریکوچدل
من ترک شیرازی هستم،از ایل قشقایی،چشم در چشم طبیعت،جاری چون رودخانه،استوار چون کوه،دائم در سفر،عاشق طبیعت،رویای من گردشگری کشاورزی عشایری است، با ایل من همراه باش. تا در رنگ ها سفر کنی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید