در این مقاله با دکتر برنارد راث، استاد مهندسی دانشگاه استنفورد مصاحبه شده است. او مدرس دانشگاه و همچنین بنیانگذار مدرسه طراحی دانشگاه استنفورد است.
او در سال ۱۹۶۲ وارد رشتهی مکانیک و طراحی ماشینآلات دانشگاه استنفورد شد. وی اخیراً کتاب «هنر دستیابی» را نوشته است که در زمینه توسعه فردی و تفکر طراحی است و در ایران توسط انتشارات آریاناقلم به چاپ رسیده است. در ادامه به پرسش و پاسخهایی در این راستا میپردازیم:
من از اواخر دهه ۱۹۶۰ محتوا و خوراک این کتاب را توسعه دادم و از ایدههای این کتاب در تدریسهایم در دانشگاه و مدرسه طراحی استفاده میکردم. رویکرد غالب این کتاب تفکر طراحی و حل مسئله است که من سعی میکردم این مهارت را در دانشجویانم نهادینه کنم. در طول سالهای اخیر، بسیاری از افراد از من خواستند تا این تجربیات را مکتوب کرده و در قالب کتابی ارائه دهم.
ایده اصلی این کتاب این است که اگر شما در مورد آنچه میخواهید انجام دهید و همچنین نحوه انجام آن آگاهی داشته باشید، میتوانید وضعیتی فراتر از تصورتان را رقم بزنید و زندگی رضایت بخشی داشته باشید.
من هنر دستیابی را به عنوان داشتن یک زندگی خوب تعریف میکنم، یعنی اینکه بتوانیم زندگی شخصی و حرفهای را به نحوی رضایتبخش هدایت کنیم به نحوی که نیروی زندگی را در درون و بیرون خود و افرادی که با ما ارتباط دارند پرورش دهیم. البته که این امر مستلزم توسعه برخی از مهارتهای تسلط بر خود برای غلبه بر جوانب دشوار زندگی است. پیشنیاز کسب چنین مهارتهایی این است که چیزی را در زندگی بیابیم که به ما انگیزه دهد و ما را با خود درگیر کند. اگر این کار را درست انجام دهیم، زندگی ما علیرغم وجود سختیها، جریان خواهد داشت و تلاشهای فراوان ما به نتیجه خواهند رسید.
تفکر طراحی، نامی است که ما برای مجموعهای از ذهنیتها و فرایندهایی که باعث حل مسئله میشوند، استفاده میکنیم. تفکر طراحی ابزاری اساسی برای حل مسئله و ارائه راهحلهای مؤثر در مسائل انسانی است. ابزارها و فرایندهای تفکر طراحی به ما کمک میکنند تا با حل مسائل ومشکلات پیش رویمان، زندگی بهتر و رضایتبخشتری داشته باشیم. از نظر من تفکر طراحی، مجموعهای از ذهنیتها و احساسات است و شما میتوانید آنها را در هر جهت و در هر راهی که میخواهید اعمال کنید.
نکته مهمی که وجود دارد این است که افراد تفکر طراحی را به عنوان قدمهای ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ تعریف میکنند. باید بدانید که هیچ راهی برای تعریف دقیق و ثابت تفکر طراحی وجود ندارد. شما میتوانید آن را به هر طریقی که میخواهید تعریف کنید. من فکر میکنم بزرگترین سوءتفاهم این است که تفکر طراحی را به مجموعهای از مراحل از پیش تعیینشده نسبت دهیم. تفکر طراحی مجموعهای از راههایی است که شما میتوانید از طریق آن جهان را ببینید و بر اساس همین جهانبینی نیز رفتار کنید.
مردم دوست دارند از نقلقولهای جنگ ستارگان استفاده کنند: “تلاش معنایی ندارد، فقط انجامش دهید.” من جنبه الهامبخش بیان یودا را میفهمم. با این حال، کمی با آن زاویه دارم. من معتقدم که هر دو مفهوم “سعی کردن” و “انجام دادن” وجود دارد و این که هر دو آنها هم مهم هستند. مشکل زمانی رخ میدهد که مردم آنها را یکسان تلقی میکنند. اگر شما فقط “تلاش” کنید، ممکن است نتوانید آنچه را که در ذهن دارید انجام دهید؛ اما اگر در حین تلاش، با موانع پیش رویتان روبهرو شوید در حال انجام دادن میباشید. هنگامیکه شما کاری را “انجام” میدهید، ذهنیت و انگیزه شما موجب میشود موانع متوقفتان نکند. بنابراین از تلاش خود لذت میبرید و البته به این امر هم آگاهید که هیچکس جز خودتان نمیتواند شما را متوقف کند. شما فقط باید درک کنید که اگر موفق نمیشوید به این دلیل است که فقط “تلاش میکنید” و “انجام دهنده” نیستید. البته توجه داشته باشید گاهی مواقع تلاش کردن و موفق نشدن خودش نوعی موهبت است. شکست در کتاب عادت دستیابی نقطه پایان نیست. بلکه منبعی از دانش برای ادامه بهتر مسیر است.
من قبل از ۱۳ سالگی مادرم را از دست دادم و پدرم از من مراقبت میکرد. همین اتفاق موجب شد زودتر از همسنوسالانم روی پاهای خودم بایستم. من حتی تجربه زندگی خیابانی در نیویورک را دارم که شاید از منظر خیلی از افراد خوشایند نباشد اما برای من تجربهای عالی بود.
بنابراین، بودن در جایگاهی که الآن ایستادهام، برای من دور از ذهن بود. تا زمانی گنگ بودم و نمیدانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد؛ اما پس از مدتی تصمیم گرفتم اوضاع را تغییر دهم و شروع به مطالعه کردم. بنابراین، من از یک دانشجوی بسیار ضعیف به شاگرد اول دانشگاه تبدیل شدم. با این حال، در مجموع، فقط آن را انجام دادم تا با نمرات خوبی فارغالتحصیل شوم. هنوز هیچ هدف خاصی نداشتم. خودم را یک مهندس واقعی نمیدانستم. من این رشته را به توصیه دیگران انتخاب کرده بودم و به همین دلیل در این راه قرار گرفته بودم.
به جرئت میتوانم بگویم تا فارغالتحصیلی برنامه اساسیای برای زندگیام نداشتم. زمانی که مقطع دکترا را آغاز کردم فهمیدم چیزی در این بین باید تغییر کند و نتیجه این تغییر جایی است که اکنون در آن قرار دارم. در کتاب به برخی از این اتفاقات در زندگیام اشاره کردهام. من هنوز احساس میکنم که بزرگترین رویدادهای زندگی من بر حسب تصادف اتفاق افتاده است. درست است من خودم را برای چیزهای زیادی آماده کرده بودم که برخی اتفاق افتاد و برخی دیگر هم خیر. در واقع در زندگی فرصتهای بسیاری در مسیر ما قرار میگیرند که برخی را فوقالعاده و برخی دیگر را ناخوشایند تلقی میکنیم و همین نگاه ما به فرصتهای زندگی است که مسیر ما را مشخص میکند.
به نظر من انتخاب هر کدام از فصول کتاب به وضعیت خودتان بستگی دارد. اگر در تکمیل کارهای پیش رویتان دچار چالش هستید، فصل دو به نام «دلایل چرندند» را مطالعه کنید. از سوی دیگر، اگر شما همیشه گیر کردهاید و به نظر نمیرسد بتوانید مشکلاتتان را حل کنید فصل سوم یا «خلاص شدن» را انتخاب کنید. اگر میخواهید دیدگاه و جهانبینی من را ببینید، فصل ۹ یا «تصویر بزرگ» را مطالعه فرمایید. درنهایت اگر میخواهید بدانید میتوانید چه کارهایی انجام دهید و چگونه برای چنین کاری اقدام کنید، فصل ۱۰ یا «دستیابی را به عادت خود تبدیل کنید» برگزینید؛ بنابراین، انتخاب و اولویتبندی فصول کتاب هنر دستیابی به علایق و شرایط خواننده بستگی دارد.
با این حال، ازآنجاکه هر فصل به مجموعههای مختلف مهارتهای زندگی اشاره دارد، من پیشنهاد میکنم تمام کتاب را بخوانید.
------------------------------
مترجم: مارال مختارزاده
می توانید به صورت رایگان فیلم نشست مربوط به کتاب هنر دستیابی را از این لینک مشاهده کنید