بسیاری از شما که این مقاله را میخوانید ضریب هوشی متوسط رو به بالایی دارید، اما تنها درصد کمی از شما از نظر درآمدی در طبقه بالایی از جامعه قرار گرفتهاید. سؤال اصلی این است: اگر خیلی باهوش هستید، چرا ثروتمند نیستید؟ موفقیت مالی تا چه حد به هوش شما وابسته است؟
آیا تابهحال با خود فکر کردهاید که هوش ذاتی چه نقشی در موفقیت مالی افراد دارد؟ مثلاً چقدر از تفاوت شرایط مالی من و شما به ضریب هوشمان بستگی دارد؟ این سؤالی است که ذهن جیمز هکمن، اقتصاددان برنده جایزه نوبل را نیز درگیر کرده است. بیشتر مردم سهم هوش را در موفقیت مالی حدود ۲۵ درصد تخمین میزنند اما برخی دیگر تا ۵۰% هم پیش میروند!
ضریب هوشی در درآمد و موفقیت مالی تأثیر دارد. همانطور که تحقیقات ریچارد جی هرنشتاین و چارلز موری نشان داده است، ضریب هوشی در اقتصاد دانشبنیان آمریکا مهم تلقی شده است و مصداقش هم این است که معتبرترین دانشگاههای امریکا، محل پرورش نخبگان اقتصادی و مدیران هستند.
اما به گفته جیمز هکمن، اقتصاددان برنده جایزه نوبل، ویژگیهای شخصیتی در جدا کردن افراد با درآمد بالا و پایین نقش بسیار بیشتری دارد. او نشان داد که موفقیت مالی با وجدان مرتبط است. یک ویژگی شخصیتی است که با ثبات قدم، انضباط شخصی و پشتکار شناخته میشود. تحقیقات هکمن نتایج جالبی داشت. او دریافت که هوش ذاتی در بهترین حالت نقش ۱ تا ۲ درصدی در موفقیت آینده کودک دارد. در عوض، موفقیت مالی با مفاهیمی همچون وجدان، انضباط شخصی، ثبات قدم و کوشش ارتباط دارد.
هکمن و همکارانش دریافتند با بررسی نمرات ضریب هوشی، نمرات آزمون استاندارد و درجه تحصیلی هزاران نفر در انگلستان، ایالات متحده و هلند دریافتند که نمرات آزمون و درجه تحصیلی بهتر از ضریب هوشی موفقیت مالی را پیشبینی میکنند. نکته اساسی این است که این نمرات نهتنها هوشمندی بلکه همچنین مهارتهای غیر شناختی افراد همچون پشتکار، عادتهای خوب مطالعه و توانایی همکاری را نیز نشان میدهد.
بسیاری از شما احتمالاً از این یافتهها غافلگیر نشدهاید. در سیستم آموزش امروز، افرادی با هوش نسبتاً متوسط میتوانند با کمی پشتکار بیشتر نتایجی را کسب کنند که افراد باهوش بیشتر در انتظار آن هستند. گرچه “هوشمند بودن” مطمئناً به موفقیت در آزمونهای استاندارد کمک میکند اما دانش آموزان میتوانند از طریق آمادهسازی دقیق و استفاده از راهکارهای اثباتشده آزمون، نتیجه خود را در آزمون بهبود دهند.
فردی را تصور کنید که کسبوکارهای متعددی در حوزه تمیزکاری و بهداشت خانگی ایجاد کرده و با فروش انها میلیونها دلار درامد داشته و موفقیت مالی کسب کرده است. اگر با وی صحبت کنید، اشتیاق زیادی در او خواهید دید. او به سادگی یک نیاز را در جامعهای که در آن زندگی میکرد، شناسایی کرده و به این اندیشیده است که چطور میتوان راهحلی ایجاد کرد که در وقت، انرژی و پول افراد صرفهجویی شده و در عین حال نیاز انها پاسخ داده شود.
آنچه جای سؤال دارد این است که بیشتر افراد باهوش لزوماً عاری از ایدههای خوب تجاری نیستند. آنچه در این افراد کم است، تمایل به عمل و اجرایی ساختن ایدههایشان است و به طور کلی، دلیل عدم وجود این تمایل لزوماً نداشتن خصوصیات مورد نظر هکمن نیست. در برخی موارد این افراد ویژگیهای لازم را هم داشتهاند اما این خصوصیات را برای رسیدن به هدف، اجرایی ساختن ایدهها و آنچه ما موفقیت مینامیم استفاده نکردهاند.
در نهایت اینکه هر کس موفقیت را بهگونهای متفاوت تعریف میکند؛ اما اگر اتفاقی بیفتد که موفقیت را با معیارهای سنتی مانند پیشرفت حرفهای یا ثروت یا شهرت تعریف کنید، سختکوشی عامل مهمی تلقی میشود. ممکن است شما از همه باهوشتر نباشید. به اندازه دیگران استعداد نداشته باشید یا به شبکه قدرتمندی وصل نباشید اما میتوانید تلاش را جایگزین هوش کنید زیرا با گذشت زمان، تلاش موجب توسعه مهارت و تجربه و در نتیجه موفقیت مالی در شما خواهد شد.