Mojtaba Asadi
Mojtaba Asadi
خواندن ۱۵ دقیقه·۵ ماه پیش

علی روغنی: چگونه یک رهبر خوب باشیم.

متن زیر ترجمه سخنرانی علی روغنی در مورد رهبری در جمع گروهی از بنیانگذاران شرکت کننده در YC است.

صبح همگی بخیر. من علی روغنی هستم. من شریک Y Combinator هستم و خوشحالم که به شما عزیزان در این سخنرانی خوش آمد بگویم. و من می‌دانم که این (سخنرانی) یکی از آخرین‌ها در مدرسه استارت‌آپ‌ها است که از جهاتی واقعاً مناسب است، زیرا صحبت‌های من در مورد رهبری است، که چیزی مهم است، اما احتمالاً برای همه در اینجا مهم نیست. احتمالاً چون همانطور که استارت‌آپ خود را راه‌اندازی می‌کنید و میفهمید که چه چیزی بسازید و دارید روی محصولِ بازار متناسب و جذب سرمایه و غیره کار کنید، نگرانی‌های شدیدتری دارید. اما این یک مساله درازمدت واقعاً مهم است، زیرا اگر هر یک از شما می‌خواهید در بلندمدت در ایجاد یک شرکت بزرگ موفق شوید، باید واقعاً در رهبری، ایجاد انگیزه، و حفظ افراد بزرگ مهارت داشته باشید. و بنابراین من فقط می‌خواستم امروز صبح کمی وقت بگذارم تا برخی از تجربیاتم را به اشتراک بگذارم و امیدوارم به شما کمک کنم تا یک مدل ذهنی اولیه برای نحوه تفکر در مورد رهبری در استارت‌آپ‌هایتان ایجاد کنید.

بنابراین ابتدا یک کلمه کوتاه در مورد من. قبل از Y Combinator من 15 سال سابقه به عنوان مدیر اجرایی در 2 شرکت داشتم. اولین مورد در پیکسار بود، استودیوی انیمیشن، که من تقریباً 10 سال را در آن گذراندم و در 4 سال گذشته مدیر مالی پیکسار بودم. و سپس حدود پنج سال را در توییتر گذراندم که در آنجا به عنوان مدیر مالی شروع کردم، و سپس مدیر ارشد اجرایی بودم. . و در طول آن زمان من این شانس را داشتم که با برخی از رهبران واقعا شگفت انگیز کار کنم و آنها را مشاهده کنم، افرادی مانند اد کتمول، بنیانگذار پیکسار، استیو جابز، مدیرعامل پیکسار، بنیانگذاران توییتر جک دورسی، ایوان ویلیامز، بیز استون و در حال حاضر برخی از مدیران عامل مؤسس واقعاً شگفت‌انگیز در YC، افرادی مانند پاتریک کولیسون و پیتر راینهارت، درو هیوستون و غیره.

بنابراین من به نوعی صندلی ردیف جلو داشتم که می توانستم برخی رهبران بزرگ را در عمل مشاهده کنم. و بنابراین آنچه می خواستم انجام دهم این است که سه مشاهدات را در مورد رهبری که در حرفه ام آموخته ام به اشتراک بگذارم. و همانطور که قبلاً گفتم، می‌دانید، اگر شما فقط چند نفر هستید که روی یک ایده کار می‌کنند، این ممکن است دقیقاً امروز مناسب نباشد، اما امیدواریم که برای بسیاری از شما، خیلی خیلی زود این موضوع مناسب باشد. پس سه مشاهده در مورد رهبری. اولین مورد این است که هیچ کهن الگوی واحدی برای یک رهبر بزرگ وجود ندارد، هیچ کهن الگوی واحدی وجود ندارد. رهبران بزرگ در همه شکل ها و اندازه ها، همه تیپ ها و ویژگی های شخصیتی هستند. و این را از روی تجربه شخصی می گویم زیرا برای من درس بزرگی بود.

من قبلاً فکر می‌کردم که یک پرسونا رهبری واحد وجود دارد، مانند جوری که باید باشی، راهی که باید عمل کنی تا رهبر بزرگی باشی تا مردم از تو پیروی کنند. اما به نظر می رسد که همه رهبران بزرگی که من با آنها کار می کنم و باید آنها را مشاهده کنم، همه آنها واقعاً متفاوت بودند. برخی درون گرا، برخی برون گرا، برخی فنی، برخی دیگر قصه گو، برخی دیپلماتیک و بسیار آرام و برخی احساساتی و کمی تندخو بودند. عده ای دمدمی مزاج بودند و برخی بچه های باحال. بنابراین، اگر به آن فکر کنید، در واقع نوعی ایده رهایی بخش است، که رهبران در اشکال و اندازه‌های مختلف هستند، زیرا به این معنی است که هر کسی اساساً توانایی تبدیل شدن به یک رهبر بزرگ را دارد.

اما مفهوم دیگر، که فکر می‌کنم بسیار مهم است و بعداً دوباره به آن خواهم پرداخت، این است که در تلاش برای تبدیل شدن به یک رهبر بزرگ، در تلاش برای دنبال کردن افراد دیگر، باید خودتان باشید. شما باید خالصانه کسی که هستید، باشید. اگر می خواهید یک رهبر عالی باشید، نمی توانید سعی کنید شخص دیگری باشید. شما نمی توانید سعی کنید از استیو جابز تقلید کنید و امیدوار باشید که مردم به نوعی فکر کنند که شما یک استیو جابز هستید. یادم می آید چند سال پیش نقل قولی از رید هستینگز، مدیرعامل شگفت انگیز نتفلیکس خواندم که اساساً همین را می گفت. او گفت در چند سال اول کارش به عنوان مدیر عامل، فقط سعی داشت از استیو جابز تقلید کند و متوجه شد، خوب، این غیرممکن است. من باید رید باشم و همین درک ساده بود که به او کمک کرد رهبر بسیار بهتری شود. بنابراین در نهایت فقط می توانید خودتان باشید زیرا انسان ها در تشخیص عدم اصالت بسیار خوب هستند. ما واقعاً در تشخیص اینکه یک نفر جعلی است خوب هستیم و به طور کلی از کسانی که به نظرمان غیر معتبر می‌دانیم پیروی نمی‌کنیم یا به آنها اعتماد نمی‌کنیم.

بنابراین اولین مشاهده در مورد رهبری این است که یک کهن الگو وجود ندارد. هر کسی می تواند یک رهبر عالی باشد، اما برای انجام این کار، باید خودتان باشید. دوم، در حالی که هیچ کهن الگوی واحدی وجود ندارد، رهبران بزرگ با این وجود سه ویژگی اساسی مشترک دارند و اگر می‌خواهید یک رهبر عالی باشید، باید در این سه چیز واقعاً خوب باشید. اولین مورد این است که رهبران بزرگ به وضوح فکر می کنند و ارتباط برقرار می کنند. و این همه جوره در جهان منطقی به نظر میرسد. اگر می‌خواهید دیگران شما را دنبال کنند، اگر می‌خواهید دیگران کاری را انجام دهند که شما آنها به آن ترغیب می‌کنید، باید بتوانید یک چشم‌اندازی روشن و قانع‌کننده از آینده برای آنها ترسیم کنید که بتوانند دنبال کند. و همانطور که یک شرکت رشد می‌کند، همانطور که هر سازمانی رشد می‌کند، ارتباطات شما باید بهتر و بهتر و بهتر شود زیرا افراد متنوع‌تر و متنوع‌تری دارید که آن را می‌شنوند. و فرآیندهایی شما که برای برقراری ارتباط استفاده می‌کنید دیگر نمی‌توانند یک به یک باشند، اما باید به اندازه مقیاس خود سازمان مقیاس‌پذیر باشند.

بزرگترین درس در برقراری ارتباط خوب و واضح برای من، این است که ارتباطات عالی باید ساده باشد. و سادگی در ارتباط واقعا سخت است. و برقراری ارتباط صرفاً زمان و آماده سازی زیادی را می طلبد. در اینجا مثالی از وودرو ویلسون، رئیس جمهور وودرو ویلسون، وجود دارد، که یک بار از او خواسته شد که سخنرانی کند و از او پرسیده شد که چقدر زمان لازم دارد که بتواند آماده شود؟ و او گفت: "خب، بستگی به مدت زمانی دارد که شما می خواهید من صحبت کنم. اگر یک سخنرانی 10 دقیقه ای باشد، پس من 2 هفته زمان نیاز دارم تا برای آن آماده شوم. اگر بتوانم نیم ساعت صحبت کنم. به یک هفته نیاز دارم، اما اگر بتوانم تا زمانی که بخواهم صحبت کنم، اصلاً نیازی به آمادگی ندارم.

یکی از روسای جمهور ایالات متحده، در واقع موضوع را به تصویر می کشد، اگر می خواهید به سادگی ارتباط برقرار کنید، اگر می خواهید، چیزهایی را بیان کنید که به یاد ماندنی است و قابل تکرار است، زمان می برد. برای من یک مثال عالی دیگراز تجارت در اینجا از جف بزوس است. وقتی از او در مورد استراتژی خرده فروشی آمازون سوال شد، استراتژی خرده فروشی آمازون چیست؟ و او گفت که طرز فکر ما در مورد استراتژی خرده فروشی این است که سه چیز وجود دارد که هرگز در دنیای ما تغییر نخواهد کرد. به عبارت دیگر، مشتریان همیشه سه چیز از آمازون می خواهند. آن‌ها همیشه قیمت‌های پایین‌تر می‌خواهند، همیشه انتخاب بزرگ‌تری از کالاها را می‌خواهند، و همیشه خواهان تحویل سریع‌تر هستند. بنابراین قیمت های پایین تر، کالاهای بیشتر، انتخاب بیشتر و تحویل سریع تر. و اینکه او هرگز نمی‌توانست تصور کند که یک مصرف‌کننده هرگز مخالف هر یک از این سه چیز را بخواهد.

و این شد... این سه چیز به ستون های استراتژی خرده فروشی آمازون در 20 سال گذشته تبدیل شدند. و کارمندان می‌دانستند که هر کاری که برای پیشبرد این سه چیز انجام دهند، قیمت‌های پایین‌تر، تحویل سریع‌تر و انتخاب بیشتر به نفع استراتژیک درازمدت آمازون خواهد بود و مثل روز روشن بود و استراتژی شرکت را برای مدت طولانی هدایت می‌کرد. مدت زمان طولانی. بنابراین این نوع ارتباطی است که ما در مورد آن صحبت می کنیم. این همان نوع سادگی است که موثر است. پس چگونه در این کار خوب می شوید؟ واضح است که ارتباطات مختصر و واضح برای برخی افراد طبیعی‌تر از دیگران است، اما من معتقدم که تمرین باعث بهتر شدن شما در ارتباط می‌شود. و من معتقدم که حتی در استارت‌آپ‌های کوچک، حتی در استارت‌آپ‌های دو تا چهار نفره، تا زمانی که شما افراد دیگری دارید که با آنها کار می‌کنید، کار بر روی برقراری ارتباط شفاف سودمند است.

بنابراین شماره یک ، راهیست که شما بهتر می شوید، درک اینکه وضوح فکر مقدم بر وضوح زبان است. برای برقراری ارتباط شفاف باید شفاف فکر کنید. پس اولین قدم این است که در برنامه خود زمان آزاد کنید تا فقط فکر کنید و سعی کنید افکار خود را یادداشت کنید و سعی کنید به این فکر کنید که چگونه می توانم این افکار را به روش های واضح تر و واضح تر بیان کنم. و ارتباطات خود را برنامه ریزی و تمرین کنید. این احتمالاً در یک شرکت کمی بزرگتر مناسب تر است، اما اگر در مقابل گروهی از کارمندان ایستاده اید، بداهه پردازی نکنید. سعی کنید آماده شوید. سعی کنید آن را یادداشت کنید. اگر شرکت به اندازه کافی بزرگ است، در مقابل مخاطبان کوچک تمرین کنید، کمی مربیگری دریافت کنید، بازخورد بخواهید. همه این موارد به شما کمک می‌کند تا ارتباطات بهتری داشته باشید. و واقعاً هیچ دلیلی وجود ندارد که از هم اکنون شروع نکنید و سعی کنید روی این کار کنید. این یک مهارت اساسی است.

خوب، بنابراین رهبران بزرگ همه متفاوت هستند، اما سه ویژگی اساسی مشترک دارند. اولی وضوح فکر و زبان است. دوم این است که رهبران بزرگ در مورد مردم قضاوت خوبی دارند. و چرا این مهم است؟ چرا قضاوت درست در مورد مردم برای شما مهم است؟ خوب، همانطور که سازمان های شما رشد می کنند، همانطور که استارت آپ های شما رشد می کنند، می دانید که خیلی زود وقتی 20 یا 30 کارمند داشته باشید، مجبور خواهید بود یا افراد دیگری را استخدام کنید یا آنها را ارتقا دهید تا رهبران شرکت، مدیر و مدیریت شوند. مدیران، و یک روز معاونان و غیره. و تصمیماتی که می گیرید در مورد اینکه چه کسی را به عنوان رهبر در سازمان خود توانمند کنید، تاثیر عمیقی بر آینده شرکت دارد. و اگر به طور مداوم در مورد افرادی که به آنها اقتدار و قدرت می دهید، تصمیمات بد بگیرید، در آن صورت اقتدار شما ، پیروی از شما و اعتمادی که بقیه به شما دارند کاهش می یابد.

بنابراین باید از نظر افرادی که به آنها قدرت می‌دهید، انتخاب‌های واقعاً خوبی داشته باشید، زیرا در نهایت آنها به امتداد شما تبدیل می‌شوند. پس چگونه در این یکی خوب می شوید؟ باز هم، می دانید، قضاوت خوب، EQ خوب احتمالاً برای برخی افراد طبیعی تر از دیگران است. اما بهترین توصیه من در اینجا، دوباره، این چند قدم جلوتر از جایی که احتمالاً الان شما بچه ها هستید، اما وقتی شروع به استخدام برای هر موقعیتی در شرکت خود می کنید، باید سعی کنید با افراد زیادی ملاقات کنید. شما باید زمان و انرژی واقعی را صرف آن کنید. شما باید سعی کنید حتی با افرادی ملاقات کنید که هیچ امیدی به استخدام آنها ندارید، زیرا مهم است که به نوعی درک کنید که رهبران واقعا عالی چگونه هستند، می دانید که مدیران مهندسی چگونه هستند، رهبران فروش عالی چگونه هستند، و غیره.

و فقط با آنها در مورد شغل و سوابقشان و اینکه چگونه به جایی که هستند، رسیده‌اند صحبت کنید. از آنها بپرسید که چگونه مردم را رهبری می کنند، آنچه فکر می کنند خوب پیش می رود، خوب پیش نمی رود. این نوع مصاحبه آموزشی واقعاً به شما کمک می کند، واقعاً به شما کمک می کند تا قضاوت خود را در مورد اینکه چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است و چه کسی خوب است و چه کسی بد است. و فکر نکنید که برای انجام این کار وقت خود را تلف می کنید. می دانید، شما بچه ها...بسیاری از شما یک روز برای اولین بار افراد ارشدی را استخدام خواهید کرد که قبلا هرگز یک مدیر مالی استخدام نکرده اند. اینجا صرفه‌جویی نکنید. زمانی را صرف ملاقات با مردم و تقویت غرایز خود کنید.

چیز دیگری که می‌توانم بگویم این است، می‌دانید، همانطور که شما بچه‌ها شروع به رشد شرکت‌های خود می‌کنید، بدیهی است که مجبور خواهید بود افراد زیادی را استخدام و استخدام کنید، و برخی از این افراد به نتیجه نخواهند رسید. فقط مطمئن شوید که فرآیند استخدام را به عنوان چیزی می بینید که هر بار می توانید از آن بیاموزید و از نظر یادگیری بسیار کوشا باشید، چه کسی را استخدام کردید، چرا آن شخص را استخدام کردید، در مورد اصل استخدام آنها، معارفه آنها و مسیرحرفه‌ای آنها در شرکت چه چیزی درست انجام شد، چه چیزی اشتباه انجام شد. در مورد پیشرفت افراد در سازمان و انتخاب های خود در مورد اینکه چه کسانی را با اقتدار توانمند می کنید، فکر کنید.

خوب آخرین وجه مشترک رهبران بزرگ این است که رهبران بزرگ یکپارچگی و تعهد شخصی قوی دارند. این بدان معناست که برای چیزی فراتر از خودشان و با انگیزه چیزهایی خارج از علایق شخصی محدود خود ایستادگی کنند. این به معنای اجتناب از رفتاری است که اعتماد را کاهش می دهد، اعتبار یک رهبر را کاهش می دهد مانند جانبداری، تضاد منافع، زبان نامناسب، روابط کاری نامناسب و غیره.

تعهد به این معناست که کار خود را به روشی، تبدیل به یک ماموریت زندگی کنید که الهام بخش دیگران باشد. یعنی تمام توانت را دادن. مردم این را می بینند و به آن احترام می گذارند و آن را دنبال می کنند. چگونه در این کار خوب می شوید؟ خوب، توصیه ساده من در این مورد این است که سعی کنید خود را در برابر تست شفافیت پاسخگو بدانید، یعنی از خود بپرسید که آیا اگر تمام ارتباطات خصوصی و رفتار شما با دیگران و غیره، اگر همه اینها برای همه در شرکت شفاف بود، اگر همه، همه‌ی آنچه را که گفتید و انجام دادید ببینند، آیا از هیچ یک از آنها شرمنده میشدید؟ بدیهی است که همه ما اشتباه می کنیم، اما الگوهای اشتباهات بد هستند و اشتباهاتی که به نوعی به صداقت شما آسیب می زند یا به تصویر صداقت شما آسیب می رساند، از همه بدتر است. بنابراین به نظر من این یک ویژگی بسیار مهم در رهبران است.

مشاهده سوم در مورد رهبری... بنابراین شماره یک، همه رهبران همه متفاوت هستند. کهن الگوی واحدی وجود ندارد. شماره دو، با این وجود، آنها سه ویژگی مشترک دارند، ارتباط، قضاوت در مورد افراد و صداقت و تعهد. و سومین مشاهده در مورد رهبری بهترین راه برای اندازه گیری رهبران بزرگ است که بر حسب میزان اعتمادی است که آنها می توانند به افرادی که با آنها کار می کنند، برای آنها، اطرافشان و غیره ایجاد کنند. اعتماد معیار است. معیار موفقیت برای رهبری و اعتماد به معنای 360 درجه کلمه.

من می گویم که در هر سازمانی، کار هر رهبر ایجاد اعتماد، اعتماد به کارکنان، سرمایه گذاران، مشتریان، کاربران و غیره است. و اعتمادسازی هم هنر است و هم علم. علم اعتماد نسبتاً ساده است. شما باید در مورد سوالات تجربی در کسب و کار خود درست باشید. می دانید، اگر پیش بینی می کنید، هی، ما باید این محصول را بسازیم یا باید سعی کنیم به این مشتری بفروشیم یا، می دانید، باید سعی کنیم محصول را به این روش بازاریابی کنیم، این چیزها به مرور زمان،. درست یا غلط بودنشان ثابت میشود و امیدواریم که خیلی بیشتر از اینکه اشتباه کنید حق با شماست، زیرا اگر دائماً در اشتباه باشید، از میزان اعتماد مردم به شما کاسته می شود. تقریباً مانند این است که از کسی بپرسید دو به علاوه دو چیست، و اگر دائماً پنج پاسخ دهد، می تواند قابل اعتمادترین و با اخلاق ترین فرد روی کره زمین باشد، اما در پایان روز در مورد هیچ چیز به مربوط به ریاضی به او اعتماد نخواهید کرد. پس این علم اعتماد است.

من متوجه شدم که بنیانگذاران اغلب این بخش را به درستی دریافت می کنند. جنبه دوم ایجاد اعتماد بیشتر یک هنر است. این در مورد توانایی نشان دادن همدلی و قضاوت خوب، داشتن زمان بندی خوب هنگام مواجهه با مسائل است. این در مورد تلاش برای چیزی بزرگتر از خود و عدم خودخواه یا خود محوری است. و این ظریف تر است، بدیهی است که هنر اعتماد، ساختن هنر اعتماد موضوع ظریف تری است. و دوباره، تمرین شما را بهتر می کند، اما من همیشه سعی می کنم آن را در ذهن داشته باشم. بنابراین توصیه نهایی من برای شما بچه ها، از آنجایی که شما بچه ها به نوعی طفلانی در راه ساختن شرکت های بزرگ هستید این است که با هر قدمی که به جلو بر می دارید، سعی کنید به عنوان رهبر اعتماد را بهینه کنید.

در سال های آینده تصمیمات سخت زیادی خواهید داشت. شما باید آدمها را اخراج کنید. شما باید اشتباهات خود را به مشتریان خود اعتراف کنید. شما باید به مردم نه بگویید زیرا با آنها و عقایدشان مخالف هستید. سعی کنید به هر چالشی که سر راهتان قرار می گیرد نگاه کنید، سعی کنید به هر چالشی به عنوان فرصتی برای افزایش اعتماد مردم به شما به عنوان یک رهبر نگاه کنید. سعی کنید به هر چالشی به عنوان یک فرصت اعتمادسازی نگاه کنید. و همانطور که یک اقدام را در مقابل دیگری ارزیابی می کنید، از خود بپرسید که کدام مسیر می تواند اعتماد بیشتری را در شما به عنوان یک رهبر ایجاد کند و همیشه سعی کنید آن مسیر را انتخاب کنید. این توصیه آخر من است. برای شما بچه ها آرزوی اقبال و موفقیت در جهان را دارم و امروز صحبت کردن اینجا عالی بود. متشکرم.

رهبریاستارتاپفرهنگ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید