ویرگول
ورودثبت نام
illusion | توهم
illusion | توهمنویسنده کتاب توهم و خالق کلمات کمتر فهمیده شده!
illusion | توهم
illusion | توهم
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

اتاق

از وقتی که وارد این اتاق شدم احساس عجیبی بهم دست داده.بوی دیوارای نم زده حالم رو بدتر میکنه اما تحمل میکنم . یه اتاق خالی و سرد که سالهاست رها شده به حال خودش و نظاره گر مردمیه که بی توجه بهش رد میشن و میرن.

جلوترم یه پنجره چوبی میبینم که حسابی ترک برداشته اما هنوزم تا جایی که میتونسته زیباییش رو حفظ کرده البته ، شاید فقط منظره بیرون این پنجره زیباییش رو به دوش میکشه.نمیدونم اما وقتی چشمم به بیرون میخوره انگار یه نور توی وجودم شروع میکنه به تابیدن..درختی که بخواطر زمستون نمیتونه سبز باشه اما اونقدر قدیمی و خشک شده هست که اگر یه کبوتر روی یکی از شاخه هاش بشینه شاهد شکسته شدن اون شاخه میشه..

این حیاط رو به روی اتاق میتونست قشنگ تر باشه. میتونست سرسبز تر باشه اما چیشد که انقد ما ادما به همه چیز بی توجه شدیم؟ نمیدونم چم شده. انگار برای مرگ این درخت و باغچه ها دارم عصبی میشم و اتاق همراه با من فقط نظاره گر باشه و مرگش رو ببینه..

مخاطب:هیچکس

-حاوی‌ِ‌اِعتِرافِ‌غَم

-علی‌رضا-

-حاویِ‌اِعتِرافِ‌غَم-

اتاقداستانتوهم
۵
۱
illusion | توهم
illusion | توهم
نویسنده کتاب توهم و خالق کلمات کمتر فهمیده شده!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید