تاحالا به این فکر کردی که آخرش چی میشه؟ آخر همه حال و احوالت، آخر همه کارایی که میکنی؟ تهش قراره چی بهمون برسه؟
ترس برای من چه فایده ای میتونه داشته باشه وقتی هیچوقت قرار نیست باهاش کنار بیام و باهاش تا آخر عمرم حال نکنم؟ چه فایده ای داره کاری رو بکنم که مثل یه حیوون چهارپا بترسم از اینکه ادامه میدمش...ترس فقط باعث فکر و خیالایی میشه که آخرش مجبوری با قرص خواب به جنگشون بری و با زمان شکستشون بدی (که هیچوقت نمیتونی بدی)
تمام طول روز رو غصه خوردم و ناراحت بودم، بنظرت برام چه فایده ای داشت؟ ناراحتی من میوه اون عصبانیتی بود که باعث شد ادمای اطرام رو برنجونم و آخرشم نفهمم چرا اینکارو کردم..چرا انقدر ناراحتی و عصبی بودم از دست خودم که باعث خیلی چیزا شد. چه فایده ای برای من میتونه داشته باشه ناراحتی جز اینکه ساعت ها فکرم رو مشغول خودش کنه که باز هم با زمان باید به جنگشون رفت و با خوابیدن طولانی اون رو تموم کرد (که هیچوقت تموم نمیشه)
اما شادی...شادی های لحظه ای هم برای من قشنگه. شادی های کوچیک و بزرگی که باعث میشه ساعت ها به چیزی فکر نکنم و بتونم شهر توی ذهنم رو گسترش بدم. البته تا زمانی که نفهمیدم شادی فقط لبخند زدن گهگداری به ادمای اطرافم نیست و برام فایده های بزرگتری داشت تا بزور به دیگران لبخند بزنم و تظاهر کنم من حالم خیلی خوبه و شاد هستم...شادی، بعد از فهمیدن لذت بردن بدون لبخند برای من فایده جالبی داشت تا شب ها بدون فکر و خیال به ساخت و ساز شهر قشنگ توی ذهنم بپردازم و زمان رو متوقف کنم تا همینطور لذت ببرم ازش (که هیچوقت متوقف نمیشه)
شاید تو بهم بگی چه فایده ای برات داشت این همه احساسی که برای من بکار بردی:) مگه نه؟
مخاطب:نامشخص
-حاویگلهایتازه-
-علیرضا-

-علیرضا-