«باید اعتراف کنم که من بیشتر یک آدم عددی هستم تا یک قصهگو و وقتی برای اولین بار شروع به تدریس ارزشگذاری کردم، مواد درسیام تقریباً بهکلی در خدمت افرادی از قماش خودم بود. همچنان که با سؤالهای ارزشگذاری کشتی گرفتهام، یکی از مهمترین درسهایی که یاد گرفتم این است که ارزشگذاریای که پشتش یک داستان نباشد هم بیروح است و هم غیر قابل اعتماد و این که ما داستانها را بهتر از فایلهای اکسل به یاد میآوریم. اگرچه آنقدرها هم راهدستم نبود، شروع کردم به این که ارزشگذاریهایم را با داستانها جانبخشی کنم، و آن ورِ قصهگویم را که از کلاس ششم سرکوبش کرده بودم بازکشف کردم. هر چند هنوز به طور غریزی چپمغز هستم، یکجورهایی مغز راستم را دوباره کشف کردهام. همین تجربهی گره زدن داستانها با عددها (و برعکس) است که سعی کردهام در این کتاب بیاورم.»
«خودمانی بگویم، این اولین کتابم است که با راوی اولشخص مفرد نوشتهام. هر چند شاید این استفادهی مکرر از «من» روی اعصابتان باشد یا احتمالاً آن را نشانهی یک ایگوی گندهشده ببینید، اما همچنان که داشتم دربارهی ارزشگذاریهایم از شرکتها مینوشتم پی بردم که قصههایی که دربارهی آن شرکتها میگفتم قصههای من بودند، که بازتابی از نه فقط افکار من راجع به آن شرکتها و مدیرانشان، بلکه بازتاب خوانش من از دورنمای کلی هم بودند. بر همین اساس، تلاشهایی برای قصه گفتن در بارهی علیبابا در ۲۰۱۳، آمازون و اوبر در ۲۰۱۴، و فرراری در ۲۰۱۵ و تبدیل این قصهها به ارزشگذاری را توصیف خواهم کرد. پس به جای آنکه از لفظ ملوکانهی «ما» استفاده کنم و شمای خواننده را وادار کنم داستانهای من را اختیار کنید، حس کردم بسیار صادقانهتر (و باحالتر) میبود اگر میگذاشتم مو را از ماست بکشید و با داستانهای من مخالف باشید. در واقع، بهترین استفاده از این کتاب در صورتی به دست میآید که داستان من راجع به یک شرکت، فرضاً اوبر، را بگیرید، در این باره فکر کنید که با کدام بخشهای داستان من مخالف هستید، به داستان خودتان برسید، و سپس آن شرکت را بر مبنای داستان خودتان ارزشگذاری کنید. خطر اینکه روایتهای خودم راجع به شرکتهای واقعی را برملا کنم این است که دنیای واقعی در طول زمان غافلگیریهایی را به همراه داشته باشد که باعث شود هر کدام از روایتهای من، بعضی وقتها به شکل فجیعی، غلط از آب در بیاید. به جای آنکه از چنین تصویری بترسم ازش استقبال میکنم. چون به من اجازه میدهد تا داستانهایم را بازبینی کنم و آنها را بهتر و غنیتر کنم.»
اینها ترجمهی من از پاراگرافهای دوم و سوم مقدمهی کتاب «روایت و اعداد» از اسواث داموداران هستند. فکر کردم شاید نقل مقدمهی کتاب، آنطور که خود نویسنده نوشته، برای ایجاد یک تصویر روشنتر از ادامهی مسیر بهتر باشد. مسیری که امیدوار ام در آن یادگیری جمعی و نقد و نظر و همافزایی زیادی شکل بگیرد.
تاکید من در این مسیر روی ترجمهی کتاب نیست و احتمالاً بیشترْ دریافتهایم از این کتاب و منابع جانبی را به بیان خودم خواهم نوشت. اما در مواردی هم که قصد ترجمهی بخشهایی را داشته باشم، نهایت تلاشم را میکنم که به بهترین و شیواترین ترجمه برسم. هر چند قطعاً یک مترجم حرفهای نیستم و از تئوریها و مطالعات ترجمه سررشتهای ندارم. و البته که هدف اساساً تمرین ترجمه نیست و چیز دیگری است.