کتاب "بازی بینهایت" نوشته سایمون سینک که توسط تیم ترجمه نشر نوین آماده سازی و منتشرشده از اون کتابهاس که خوندنش خیلی لذت بخشه. اتفاق جالبی که در مورد این کتاب افتاد، نشر نوین حق انتشار فارسی کتاب رو خرید و همزمان با نسخه انگلیسی که در دنیا منتشر شد در ایران هم زیر چاپ رفت و بدست علاقهمندانش رسید که از این بابت خیلی کار قشنگی بود و واقعا باید به بچه های نشر نوین آفرین گفت.
فصل سوم
سازمانی که یه هدف نادرست داره لزوما یه کمپانی بد نیست بلکه باید تلاش بیشتری بکنه. همیشه باید فرهنگی رو ایجاد کنیم که تمام نیروهای سازمان حس کنن کارهاشون اهمیت داره . وقتی پول رو بعنوان یه هدف لحاظ میکنیم احتمالش خیلی زیاده که دیگران یا خودمون رو قربانی کنیم تا منافع حفظ بشه. در یه بازی نامحدود "بهتر شدن" بهتر از "بهترین بودن"ﻪ.
فصل چهارم:
در بیزینس فقط رهبری جواب نمیده باید مدیریت هم بلد باشی. یه مدیر خوب به بالا و بیرون نگاه میکنه و بقیه حواسشون به داخل و پایین سازمانه. اگه ذهنیتِ صحیح و متناسبی با مسئولیت ترویج بشه مدیرعامل و مدیرمالی و مدیر اجرایی همه در یک سطح قرار میگیرن و به فرد شماره یک سازمان تبدیل میشن و در کار هم دخالت نمیکنن اگه این شرایط رعایت بشه همه هوای همدیگه رو دارن توی این شرایط هر مدیری میتونه جایگزین مدیر ارشد بشه به شرطی که مهارت های لازم برای انطباق با نقش جدیدشو یاد بگیره
فصل پنجم:
تکنولوژی های اخلال گر عمر شرکت ها رو کاهش میدن در زمانهای قدیم عمر متوسط شرکت ها بیش از 60 سال بود اما امروزه این عدد به 20 سال رسیده اما یادمون باشه پیدایش تکنولوژی مسبب شکست و اضمحلال شرکت ها نیست ناتوانی مدیران و رهبران در پیش بینی آینده است. هنری فورد میگه: کسب و کاری که به جز پول هیچ خروجی دیگه ای نداره یه کسب و کار ضعیفه. بعضی وقت ها لازمه از نرخ رشد به صورت استراتژیک کم بشه تا امنیت شرکت در دراز مدت تامین بشه مثلا برنامه توسعه فروشگاه های زنجیره ای به تعویق بیوفته چون کارکنان هنوز آموزش های لازم رو ندیدن. به سهامداران به منزله صاحبان کسب و کار نگاه نکنیم. تولید ثروت و قدرت همیشه بر دوش مردم عادی بوده. مسئولیت های یک کسب و کار :
1. هدف ارائه کند
2. از مردم محافظت کند
3. سودآوری ایجاد کند
فصل ششم
کارمندان حوله خیس نیستن که با فشار دادنشون بتونیم آب بیشتری ازشون بگیریم مدیری که به خودش میگه چطوری میتونم از کارمندانم بهره بیشتری ببرم این طرز فکر در کوتاه مدت جوابه اما در دراز مدت میشه به خطر انداختن فرهنگ سازمانی و صد تا دردسر درست میکنه.
رهبری که طرز فکری محدود داره گرایشش بیشتر به سمتِ نتیجه نهاییه و با هر اتفاقی ذهنش به طرف تعدیل نیرو میره تا بتونه هزینه ها رو کاهش بده اما یادمون باشه که نحوه خرج کردن بودجه و پول قابل کنترله اما نحوی پول درآوردن خیلی سخته
فصل هفتم
منابع ما محدود هستند و اراده بی پایان. سازمانی که با اراده کافی کار میکنه انعطاف پذیرتره و همین باعث میشه در مقابل سختی ها بیشتر متحد بشه. اگر عضو یک تیم قابل اعتماد نباشیم تمایلی نداریم که آسیب پذیریمان را ابراز کنیم. اشتباهات رو پنهان میکنیم و وانمود میکنیم که میدونیم چه میکنیم. عملکرد مربوط به صلاحیت فنیﻪ و اعتماد مربوط به شخصیته. در فرهنگ عملکرد محور محیطی سمی ایجاد میشه که فقط عملکرد مهمه و بقیه موارد نادیده گرفته میشه و رقابت داخلی بیداد میکنه. افراد زمانی به رهبر اعتماد میکنن که رفتارهای او سبب امنیت روانی بشه. در فرهنگ ضعیف سازمانی افراد امنیت را در قوانین پیدا میکنن و همین امر باعث دیوان سالاری میشه. دیوانسالاری معتقده پیروی دقیق از قوانین موجب امنیت شغلی میشه و در فرهنگ قوی امنیت در روابطه و تیم عملکرد بالایی خواهد داشت چون اعتماد بنفس وجود داره. موفقیت یک فرد را به رهبر تبدیل نمیکنه ویژگی های رهبریه که فرد رو به رهبری شایسته بدل میکنه. یک رهبر مسئول نتایج نیست رهبران مسئول افرادی هستند که مسئول نتایج هستند. وقتی یک رهبر بیشتر از هر چیزی روی عملکرد متمرکز باشه ناگزیر به فرهنگ سازمانی صدمه میزنه.
فصل هشتم
این فصل با تعریفی از زوال اخلاقی آغاز میشه و میرسه به اینکه زوال اخلاقی، اغلب با تخلفات کوچک و ظاهرا بی ضرر آغاز میشه و اگه کنترل نشه رشد میکنه و روز به روز پیچیده تر میشه. ما آدم ها هزاران راه برای توجیه رفتارمان و فریب خودمان داریم. برای زوال اخلاقی یه داستان خیلی جالب تعریف میکنه که حتما بخونید. یکی از راه های فریب دادن خودمان از طریق کلمات است. با اسم حُسنِ تعبیر! نوع دیگری از خود فریبی جدا کردن خودمان از زنجیره عِلّی است. این زنجیره عِلّی هم یعنی همیشه سیستم مقصره و ما تقصیری نداریم. با هر تخلف اخلاقی که مدارا میکنیم شرایط رو برای تخلف اخلاقی بزرگ تر فراهم میکنیم. بعد یه مثالی میزنه که یه شرکت به نام پاتاگونیا یه آگهی زده که برای تولید یک ژاکت 135 لیتر آب لازمه که برای برطرف کردن نیازهای روزانه 45 نفر کافی است و... در انتها این آگهی میگه چیزی رو که نیاز ندارید نخرید یعنی عملا داره به خودش ضربه میزنه اما ... این روش عمل کردن به شیوه اخلاقی استاندارد است.
ادامه دارد ...