امروز نوبت ارائهی چند گروه از همکلاسیهامون بود و از اون جا که در هفتههای آتی نوبت به گروه من میرسه به دقت عملکرد هر یک از گروهها رو زیر نظر داشتم. فکر نمیکنم لازم به ذکر باشه که کلاس مربوط به یکی از دروس اختیاری نظری کارشناسی مهندسی کامپیوتر گرایش نرمافزار بود.
این ارائه این جوری بود که هر گروه موظف بود یک نرمافزار چندرسانهای (مانند نرمافزارهایی که برای مدلسازی، انیمشین یا مهندسی صدا استفاده میشن) رو معرفی کنه. برای این منظور بخش اول ارائه رو که بیشتر به معرفی نرمافزار اختصاص داشت به کمک پاورپوینت پیش میبردن. البته نباید اسم نرمافزار پاورپوینت رو همون جوری که از اسم وایتکس یا تاید یا ریکا استفاده میکنیم، استفاده کنیم اما متاسفانه یا خوشبختانه هیچ گروهی از نرمافزار دیگهای استفاده نکرده بود. در بخش دوم ارائه هم روش استفاده از خود نرمافزار رو به نمایش میگذاشتند. حالا از مشاهدات خوب که بگذریم، مشاهدات منفی من به شرح زیر بود:
این موضوع واقعا اثر منفی در مخاطب داره. اصلا به فرض این که مخاطب یک تعداد دانشجوی دیگه هستن که فقط نمرهشون رو میخوان و در هر حال قرار نیست ارائهمون براشون جذاب باشه؛ مگه از استاد نمره نمیخوایم؟
اصلا مگه قرار نیست مهندس این مملکت باشیم؟!
مگه غیر از اینه که یک مهندس کامپیوتر باید سواد استفاده از کامپیوتر رو در کشور گسترش بده؟
جواب جالب احتمالی اینه که: «ایران ارزش این کارها رو نداره چرا خودم رو خسته کنم و اذیت کنم» و جواب من این که اینها حداقل سوادیه که حتی دانشآموزان هم باید بلد باشن و ایران و غیر ایران هم نداره.
بازخورد دیگهی احتمالی اینه که « من اصلا علاقهای به کامپیوتر نداشتم و به اجبار وارد این رشته شدم»
در این مورد پاسخ من اینه که عمرتون رو هدر نکنین! چرا که من که با علاقه وارد این رشته شدم گاهی احساس پشیمونی میکنم چه برسه به شما. اما در هر حال برخی مهارتها خاص رشتههای مهندسی یا مهندسی کامپیوتر نیست! همه باید بدونن و بتونن وگرنه بیسواد هستن.
کسی وارد رشتهی مهندسی کامپیوتر میشه که آشنایی خوبی با سختافزار و نرمافزار داره و علاقمنده بیشتر بدونه بلکه بتونه تحولی توش ایجاد کنه یا بتونه به صورت حرفهای و اصولی از تمام پتانسیلهای این تکنولوژی استفاده کنه. قطعا ورود به مقطع کارشناسی مهندسی کامپیوتر مناسب افرادی با هدف آشنایی و یادگیری نحوهی استفاده از کامپیوتر نیست!
دوست خوبم رضا شالبافزاده حرف خوبی زد و منم منکرش نیستم:
«شایدم علاقه داره و میاد یاد بگیره. اون جوهره کار رو داره ولی هیچی از کار عملی بلد نیست. یهو پرت میشه سر اینکه بیا با سی پلاس پلاس ستاره چاپ کن. اتفاقا من نقش استادا رو خیلی زیاد میدونم که بهش اشاره نکردی.»
البته ستاره چاپ کردن اگرچه خیلی مسخره و پیش پا افتاده است ولی تمرین خوبی واسه یه تازهبرنامهنویسه. اما تا کی؟ به نظرم در حد همون ماه اول یادگیری برنامهنویسی خوبه و نه بیشتر.
نمیشه منکر اهمیت علاقه و تلاش (در کنار هم) شد. ولی به طور واضح خیلیا علاقه ندارن واقعا. بیشتر کسانی که دیدم واقعا علاقه داشتن در درجهی اول یک technology geek بودن. به طوری که میتونم بگم گیک تکنولوژی بودن تا حد زیادی از ملزومات ورود به این رشته است. یعنی لازمه شما آدم کنجکاوی باشی نسبت به وسایل تکنولوژیکی اطرافت و گاهی بری راجع بهشون بخونی و حتی دستکاریشون بکنی.
یه نکتهی دیگه هم بحث سماجت در انجام یک کاره که تو این مورد ما خیلی جاها شاهد یک جور انتخاب طبیعی هستیم. یعنی کسی که نمیتونه تو انجام تسکها تو یه موضوع خاص سماجت به خرج بده یواش یواش مجبور میشه یه سری چیزا رو ببوسه بذاره کنار و بره سراغ کارهای راحتتر یا حداقل فیزیکیتر و عینیتر. چون یکی از دشواریهای اصلی رشتهی کامپیوتر عینی نبودن و مفهومی بودن مسائله. برای همین خیلیها از برنامهنویسی فرار میکنن میرن سراغ شبکه. بعد خیلیها تو شبکه هم دووم نمیارن چون توی اون هم دشواریهای زیادی هست و نهایتا میبینیم که عدهای میرن سراغ تخصصهایی که بیشتر بر مبانی خلاقیتهای بصریه. مثل گرافیک، انیمیشن و مدلسازی اجسام که اینها کم کم از حوزهی کامپیوتر خارج میشن و به سمت هنر میرن. یه دسته هم بیشتر به سمت مشاغلی میرن که متکی به مهارتهای بین فردی هستن. مثل تولید محتوا، بازاریابی و فروش.
ولی بیشترین سماجتی که توی عمرم باهاش آشنا شدم و واقعا باعث پیشرفتم شد این بود که میرفتیم یه بازی میخریدیم و سر نصبش پدرمون در میومد و متاسفانه با next next next زدن کار راه نمیفتاد. بعد که با هزار بدبختی نصبش میکردیم میدیدم درست کار نمیکنه یا اصلا اجرا نمیشه. باز جون میکندیم و سعی میکردیم یه جوری راهش بندازیم چون به خودمون قول داده بودیم که امشب باید این بازی رو شروع کنیم. حالا هر جور که بود بازی راه میفتاد و تازه یک نوع دیگری از سماجت و عزم راسخ رو این جا شاهد بودیم و اون هم این بود که بازی رو تا آخرین مرحله بریم جلو! در همین زمان بعضیا اصلا کامپیوتر نداشتن یا اگر هم داشتن ترجیح میدادن بازی رو توی کنسول بدون دردسر نصب بازی کنن. بعضیا هم که کامپیوتر داشتن هرجا گیر میکردن فورا با بزرگترشون میرفتن کامپیوتری سر کوچه که براشون راه بندازه. البته اینا مال دورهی ما بود. دورهی جدید که دیگه تبلتی شدن.
*یه مطلب تکمیلی در مورد اساتید دارم که لینکش رو این جا خواهم گذاشت.*
یادم میاد سال ۹۴ که برای اولین بار دانشگاه ما گرایش «معماری سیستمهای کامپیوتری» -که بازنامگذاریشدهی گرایش سختافزاره- به صورت بدون آزمون گرفت، تعدادی از متقاضیان رشتهی مهندسی معماری که موفق به پذیرش در دانشگاه نشده بودن با این تصور که چون تو اسمش کلمهی «معماری» داره پس وارد رشتهای مربوط به مهندسی معماری میشن، تو این رشته ثبت نام کرده بودن.
حالا این هیچی، موضوع نگرانکننده اینه که به راحتی و بدون هیچ هزینهای میتونستن با اختصاص دادن کمتر از ۲۰ مگابایت از حجم مصرفی روزانهی اینترنت خودشون که باهاش میرن اینستاگرام داباسمش نگاه میکنن، سرفصل رشتهی کامپیوتر رو از وبسایت وزارت علوم دانلود کنن و متوجه بشن قراره وارد چه رشتهای بشن.
تو این ۴ سال با افرادی رو به رو شدم که حتی نمیتونستن یک نرمافزار رو روی کامپیوترشون نصب کنن یا حتی کامپیوتر مناسب انجام دادن پروژههاشون در اختیار نداشتن در حالی که قیمت تلفن همراه و حتی لباسشون دو یا سه برابر قیمت تلفن همراه و لباس من بود.
واقعا از اعماق وجود باور دارم هیچکس با گوشی و تبلت مهندس کامپیوتر نمیشه. حتی استفاده از کامپیوترهای قدیمی بیشتر به یادگیری میتونه کمک کنه. اما در کمال تعجب افرادی رو دیده ام که قصد دارند تمام دورهی کارشناسی رو با همین تبلت بگذرونن.
سوال مهم اینه که پروژهها رو چه کار میکنن؟!
مالکیت لپتاپ نیز به هر شکل و برندی که باشه دلیل بر سواد رایانه نیست حتی اگه طرف ۳ تا مدرک ICDL و یک عدد MacBook Pro داشته باشه.
همین مهندس تبلتیها اکثرن تو فاز اینن که استارتآپ هوا کنن (بچههای استارتآپی ناراحت نشن ازم). همین مهندس تبلتیها هم میخوان هرچه زودتر برای تحصیل در خارجه پذیرش بگیرند تا حیف نشن.
خوشبختانه تو دانشگاه ما اینا اقلیتن و فقط ۵۰ ۶۰ درصد دانشجوها توی این دسته قرار میگیرن. اما هرسال تعدادشون بیشتر میشه...
اگرچه پیشرفتهایی هم رخ داده. مثل گستاخی و وقاحت. مثل کلاس تاریخ که متاسفانه استاد خیلی خوب و محترم و خوش اخلاقی داره و با کسی برخورد نمیکنه و لژنشینان پیوسته چرند میگن.
اگه تا این جا مطالعه کردین حتما نظراتتون رو منعکس کنین. همچنین از شما دعوت میکنم با جستجوی متن زیر رو تو گوگل با نرمافزارهای جایگزین Microsoft Powerpoint آشنا بشین:
Alternatives to Microsoft Powerpoint
در این میان با دستهی جالبی از نرمافزارها موسوم به نرمافزارهای آزاد رو به رو میشین. دقت کنین «آزاد» و نه رایگان. هرچند ممکنه در خیلی از موارد اون نرمافزار هم آزاد باشه و هم رایگان.
--از سری مطالب «چرا الکی کامپیوتر نخوانیم»
این مطلب هم برای شماست که البته هنوز لینکش رو قرار ندادم :/
ولی تیترش اینه:
معمولا چه جور آدمایی کامپیوتر میخونن؟