رنگ صورتی را دوست نداشتم و هیچ وقت انتخاب من نبوده مگر اتفاقی.
صورتی دنیای دختربچه هاست؛ اما دوست داره تو دنیای پسر بچه ها هم وارد بشه. صورتی دلش گرفته. همیشه برچسب خورده ، برچسب زنانگی .
نه که زنها رو دوست نداره یا نمی خواد نماد و نشانه آنها باشه نه ،ولی حس عجیبی ناراحتش می کنه. فکر میکنه دچار تبعیض شده، درک نمی شه.
نمی خواد از رنگهای دیگه جدا باشه نمیخواد هیچ رنگی مردانه و زنانه برچسب بخوره.
میخواد بی جنسیت باشه، مال همه باشه برا همه باشه.
صورتی حاصل عشق بازی سفید و سرخه. ومن حالا که درکش می کنم پیراهن صورتی می پوشم، لاک صورتی جیغ می زنم، گلهای نقاشیمو صورتی رنگ می کنم، دست صورتی رو میگیرم ورودیوارهای اتاق می کشم. پرده، روتختی ،سرویس قابلمه روصورتی می گیرم. یه کاناپه با روکش صورتی مخصوص خودم کنج اتاق می زارم .
حالاکه صورتی برچسب زنانگی خورده بزار همه جای خونه ام نشانهای از او و من باشه .
من و صورتی همدم هم شدیم هر دو قربانی تبعیض هستیم هر دو ازلطیف بودن خودمون صدمه دیدیم..
صورتی می خواد لطافتش رو به رخ بکشه می خوادهوا لطیف بشه. شهر لطیف بشه.
دلها لطیف بشه. صورتی میگه: اگه دنیا دست من بود خشونت کجا بود؟! من میگم اگه دنیا دست زن ها بود جنگ کجا بود؟ صورتی هم مثل من چهل سالگی فهمیده که حس لطیف وعمیق داشتن چقدر لذت بخشه. من فهمیدم زن بودن چقدر زیباست.
صورتی فهمیده برچسب خوردن هم زیباست صورتی رو روبان دختربچه ای میشینه و خودشو می سپره دست باد. صورتی رو لبهای سرد زنی میشینه و
مردرو عاشق لب های زن میکنه .
صورتی رو پیرهن کوتاه دختری میشینه و لی لی بازی میکنه .
و من به موهام روبان صورتی می بندم رژلب صورتی میزنم
و پیراهن صورتی ام را برای "تو میپوشم..