عطا
عطا
خواندن ۶ دقیقه·۱۱ روز پیش

#12 صبح جادویی - همراه با گریستن برای سبکی روح


صبح بخیر گمشده های عزیزم. من و که یادتون هست؟ عطا. یه پسر حساااس که با اینکه خیلی چیزا توی زندگی داره ولی اون چیز اصلی رو نداره. "باور" . چیه این باور؟ باور اینکه تو هم میتونی. تو هم میتونی بخوای. باور اینکه لازم نیست همیشه به سمت عقب قدم برداری. باور اینکه با همه سختی ها, اگر بخوای میتونی رو به جلو قدم برداری و بدست بیاری. این بدست آوردنه برای مدت زمان طولانی توی من نبود. یعنی هیچوقت حتی به این فکر نکردم که من هم میتونم چیزی برای خودم داشته باشم. مثلا ماشین. هفته پیش خواهرم بهم گفت: " تا عید چهار ماه مونده. پولات و جمع کن تا اون موقع بعد عید برای خودت یه ماشین بخر."
یه لحظه رفتم تو فکر. چیزی که خواهرم گفت کاملا منطقی بود. شدنی بود. ولی من تا حالا اصلا به همچین چیزی فکر نکرده بودم. تا حالا هیچوقت حتی اجازه تصور اینکه من برای خودم ماشین داشته باشم هم به خودم نداده بودم. چرا؟‌ میدونم که یه قسمتش به خاطر بهونه آوردن بود. یعنی شاید با خودم میگفتم: "از کجا میخوام ماشین بخرم. با این وعض مملکت. همین حرف های تکراری که تو تاکسی به هم میگیم."
از وقتی که یادم میاد دوست داشتم یه دوربین برای خودم بخرم. یادمه یه زمانی پولش رو هم داشتم ولی جراتش رو نه. میدونی چی میگم؟ این باور رو نداشتم که من میتونم برای خودم یه دوربین داشته باشم. دوربینی که مال منه. دوربینی که من برای من خریدم. با اینکه پولشم داشتم ولی این کار و نکردم. تعلل کردم. بعدشم که همه چی گرون شد. انگار من منتظر اون لحظه بودم. که دلار و اینا گرون شه و باز به خودم بگم که "دیدی گفتم با این وضع مملکت نمیشه کاری کرد." حالا که بهش فکر میکنم میبینم جرات انجام دادن رو نداشتم. جرات اینکه خودم مسئولیت خودم رو قبول کنم. با اینکه با تمام وجود میخواستم این کار رو بکنم ولی جراتش , این باور رو نداشتم که منم میتونم. من, عطا, به تنهایی, بدون کمک و راهنمایی کسی, بدون اینکه بخواد نظر همه رو بپرسه, میتونه برای خودش مسیری مشخص کن. میتونه خودش به تنهایی و فقط با همراهی خودش توی اون مسیر قدم بزاره. لازم نیست فلان دوستش یا مامانش یا برادرش یا فلان استاد تاییدش کن یا بخواد باهاش همراه شه که اون موقع بخواد شروع کن. آره درسته. دوست من, تو هیچوقت این و باور نکردی که به تنهایی میتونی کاری رو شروع کنی. عیب نداره. من اینارو نمیگم که بخوام بکوبمت. اینارو نمیگم که بخوام تحقیرت کنم. اینا رو داریم با هم مرور میکنیم تا ببینیم توی این سال ها چی به ما گذشته. میخوایم فردایی متفاوت از دیروز بسازیم. نمیخوام افسوس گذشته رو بخوری. همون دیروز باعث شده که تو, دوست عزیز من, به این نقطه برسی و این موضوع رو بدونی.

یادم میاد زمانی رو که بعد فوت پردم یه مقدار پول به من دادن. با اون پول میشد کار شروع کرد. میشد ماشین خرید. میشد دوربین خرید. میشد کارهای مفید زیادی باهاش کرد. ولی من خیلی معمولی فقط روزمره خرجش کردم. نا گفته نماند که خیلیش رو هم خرج مخدر و اعتیاد کردم. باور نداشتم که میتونم کاری مفید تر از این انجام بدم. یه مقدارش و دادم به یکی از دوستام تا با اون شریک شم. فقط همین. که خوب اونم خیلی توی کارش بلد نبود و نشد. درس نگرفتم از این موضوع. چند سالی گذشت. دوباره یه مقدار پول دادم به یکی از دوستای دیگه ام بدون اینکه اون کار رو هم جدی بگیرم و بعد یه مدت اون بیزنس هم به تباهی رفت.

عیب نداره. همه اینا داستان های زمین خوردن من هستن. من زمین خردم تا اینارو بفهمم. مهم اینکه که دوباره بلند شم و این بار دیگه اون اشتباهات رو انجام ندم. هواسم به دور و برم و تصمیماتم باشه. هواسم باشه که مسئولیت کاری که میخوام انجام بدم رو قبول کنم. باور کن که تو میتونی بدون کمک کسی و به تنهایی خیلی کارها رو شروع کنی و به سرانجم برسونی.

میدونم که هیچوقت پشتیبانی نداشتی و هروقت هم خواستی کاری انجام بدی اطرافیانت(عزیزانت) بدون اینکه قصد بدی داشته داشته باشند تو رو منصرف کردن یا به جای اینکه بگن " نترس, برو تو دلش, تو میتونی " گفتن:‌ " مطمئنی آخه؟‌ بلدی مگه تو؟ حالا صبر کن سال بعد. صبر کن ببینیم چی میشه. فکر نکنم بشه."

عیب نداره. خودتم خوب میدونی که اونا هم منظور بدی نداشتن. اونا هم محصول همون محیطی هستن که تو توش بزرگ شدی. شاید اونا هم همیشه میخواستن کارهایی که تو دوست داری انجام بدی ر انجام بدن, ولی اونا هم حامی نداشتن. میدونم که اونا هم از روی دوست داشتن این حرف ها رو به من گفتن. میدونم که اونا هم نمیدونستن این حرف ها باعث شکل گیری چه باورهایی توی من میشه. هیچ ایرادی نداره. هیچوقت دیر نیست. همیشه میشه با فهم این مسائل و الگوهای فکریمون آروم آروم خودمون رو دوباره تربیت کنیم. با بخشیدن والدینمون. با فهم این موضوع که اونا هم مثل ما اولین باره که دارن توی این دنیا زندگی میکنن. بپذیریم که بزرگترها همه چیز رو نمیدونن و اونا هم اشتباه میکنن.
نباید با مقصر دانستن اطرافیان زندگی رو برای خودمون و اونا تلخ کنیم.

امروز صبح برای اولین بار توی ۱۰ سال گذشته صبح رفتم دویدم. شب تو خواب کابوس میدیدم. چند وقتی هست که صبح ها با اظطراب و تشویش بیدار میشم. امروز تصمیم گرفتم حالا که بیدار شدم برم و بدوام. تو تاریکی هوا و گرگ و میش صبح اول گریه م گرفت. از اینکه شرایطی که توش هستم هیچوقت چیزی نبود که انتظارش رو داشتم. دویدن و شروع کردم. سخت و سنگین بود. بعد از چند ۱۰۰ متر احساس میکردم پاهام دیگه توانایی نداره. ریه هام سنگین شده بود. من ورزش کردم توی این سال ها. حتی زمانی که شدید اعتیاد داشتم. ولی دویدن اونم صبح زود توی یه لول دیگه از سختیه. احساس میکردم همه دل و روده هام رو یخوام بالا بیارم. ولی ادامه دادم و میخوام باز هم ادامه بدم. روز اول قطعا سخته. ولی میخوام عوض شم. میخوام برم دنبال کارهای سخت. میخوام سخت ترین هارو انتخاب کنم و به انتخاب خودم انجامشون بدم. نه اینکه مجبور به انجامشون بشم. میخوام خودم سختی هام رو انتخاب کنم. باید به خودم فرصت بدم. قرار نیست با یه بار صبح دویدن همه چیز عوض بشه. اتفاقا روزهای اول خیلی سخت تر از اون چیزی که فکر میکنی هست. روز های اول مدام ناامید میشی. چون با امید شروع میکنی ولی آخرش احساس میکنی هیچی تغییر نکرده.

همونطور که ۵ سال مدام اعتیاد داشتم. تنبل بودم. بهونه آوردم برای کارهام و بیشتر دنبال وقت گذرونی بودم تا دنبال کردن اهدافم, الانم میخوام ۵ سال همه کارهای سختی که میتونه به من کمک کن رو انجام بدم. ۵ سال انتخاب به جای یه زندگی راحت یه زندگی سخت باشه. پر از کارهایی که راحت نیستن. میخوام اولین نفری باشم توی این محله که بیدار میشه. اولین نفری باشم که شورع به کار میکن. میخوام از تمام ساعت هام به صورت مفید استفاده کنم. زبان بخونم. کار کنم. بنویسم. مطالعه کنم. بفروشم. بسازم. پولام و خرج چیزای خوب کنم. ریسک کنم. میخوام هر روز ریسک کنم. میخوام هر روز نه بشنوم. نه بشنوم و بازم ادامه بدم. فقط به ادامه دادن فکر کنم چون فکر های دیگه با کارم نمیاد.

اگر قرار نیست این سختی بکشی اگر قرار نیست نه بشنوی اگر قرار نیست زمین بخوری و دوباره بلند شی, پس چجوری قراره قوی تر شی؟ چجوری میخوای بزرگ تر شی؟ راهش همینه دوست خوب من. بدون اینکه خودت و قضاوت کنی ادامه بدی.

قوی باش و قوی بمون. خودت رو باور کن. به توانایی هات ایمان بیار. از گذشته عبور کن.
تو میتونی. میدونم که میتونی. ادامه بده.
دوست دارم عطا. دوست دارم دوست خوب من.






باوردوستشروعدویدن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید