هنوز دربارهٔ این سوال اتفاق نظری وجود ندارد که چه گروه یا کسانی طراحان و عاملان اصلی #انقلاب_فرهنگی بودند. ادعاها و نظریههای زیادی در اینباره مطرح شده است که در زیر به برخی از آنها میپردازم. به طور خلاصه، #حزب_جمهوری_اسلامی، طیف راست انجمن اسلامی دانشجویان و رییس جمهور #ابوالحسن_بنیصدر در صدر مظنونین انقلاب فرهنگی هستند.
مدتی پیش از درگیریهای انقلاب فرهنگی، بنیصدر بحثی با عنوان «بعثت فرهنگی» را مطرح کرده بود که نوعی دعوت به دگرگونی نظام آموزش و فرهنگ بود. اما آیا میتوان «بعثت فرهنگی» را طرح اولیهٔ «انقلاب فرهنگی» دانست؟ بنیصدر نقش مهمی در ماجرای انقلاب فرهنگی داشت. او با صدور چند بیانیه دربارهٔ لزوم بسته شدن دفاتر گروههای سیاسی در دانشگاهها و راه انداختنِ یک تظاهرات نسبتاً بزرگ در دانشگاه تهران و سخنرانی در جمع هوادارانش، تا مدتها خود را به عنوان مظنون اصلی انقلاب فرهنگی در میان چپها بدنام کرد.
اغلب مجلات #چپ در آن زمان به انتقاد از بنیصدر و رویکرد او در این حادثه پرداختند، چرا که فکر میکردند بنیصدر از این فرصت استفاده کرده است تا مخالفان و منتقدانش در جبههٔ چپ را سرکوب کند. اتهام دیگر او در ماجرای انقلاب فرهنگی این است که در روز ۳۱ فروردین ۵۹، در مذاکره با برخی رهبران سازمان چریکهای فدایی، به آنها وعدهٔ مقابله با مهاجمین را داد اما دو روز بعد زیر قولش زد. خود بنیصدر البته همهٔ این اتهامات را رد میکند و معتقد است که او خود قربانی انقلاب فرهنگی بوده است.
میدانیم که اندکی پیش از اوجگیری درگیریها، رییس جمهوری مخالف شدید بسته شدن دانشگاهها بود. اغلب نوشتههای او، که در روزنامهٔ انقلاب اسلامی چاپ میشد، در مخالفت با این موضوع بود. سوءظنِ چپها به او، اکنون کمی عجولانه به نظر میرسد چرا که کمتر از دو ماه بعد از انقلاب فرهنگی، «نوار آیت» لو رفت و ستاد انقلاب فرهنگی با افرادی در جبههٔ مقابل بنیصدر شکل گرفت و دیگر نمیتوان گفت او در این میان نقش محوری داشته بوده است.
برخی از اصلاحطلبانِ کنونی که اوایل انقلاب معروف به دانشجویان پیرو خط امام بودند، مدعی شدهاند که برخی از اعضای طیف راستِ تحکیم وحدت (نظیر احمدینژاد، محصولی، هاشمی ثمره و دیگران) طراحان اصلی حمله به دفاتر دانشجویی و تعطیلی دانشگاهها بودهاند. علی شکوریراد مدعی است که این گروه از دانشجویان بودند که طرحی را به شورای عمومی تحکیم برده که نام «انقلاب فرهنگی» را بر پیشانی داشت. ولی این طرح توسط سازمان مجاهدین خلق افشا میشود و این اتفاق مانع از شکلگیری انقلاب فرهنگی در زمستان ۵۸ میشود.
محسن میردامادی هم با ذکر خاطرهای از «گروه احمدینژادیها» تعریف میکند که این افراد بودهاند که در دانشگاه تربیت مدرس و علم و صنعت دست به درگیری زده و دانشگاه را تعطیل کردهاند. این در حالیاست که امام خمینی با تعطیلی دانشگاهها مخالف بود. در طرح این ادعاها تناقضها و زمانپریشیهایی هم دیده میشود. این طیف از اصلاحطلبان، برای راستیآزمایی ادعایشان، نقل این خاطرات را با هیچ سند مکتوبی همراه نکردهاند.
میدانیم که کل مجموعهٔ تحکیم وحدت نیروی موثری در برخورد با دانشجویان چپ بود و تا انتها پشت انقلاب فرهنگی ایستاد. اما آیا نمیتوان مظنون شد که هدف از بزرگنماییِ برخی اختلافات جزیی درون تحکیم وحدت سیاسی است؟ مخصوصاً که شکوری راد و میردامادی مدتی بعد از پیروزی احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری نقش او در انقلاب فرهنگی را افشا کردهاند؟
دلایل فراوانی وجود دارد که ثابت میکند سران حزب جمهوری اسلامی و در رأسشان، سیدمحمد بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدجواد باهنر و سید حسن آیت طراحان و مجریان اصلی انقلاب فرهنگی بودند. روزنامهٔ جمهوری اسلامی بزرگترین رسانهٔ حامیان تعطیلی دانشگاهها بود که آن زمان توسط میرحسین موسوی اداره میشد. در نواری که حدود دو ماه بعد از انقلاب فرهنگی از حسن آیت افشا شد، او در زمستان ۵۸ در حال برنامهریزی و برگزاری جلسه با برخی از دانشجویان برای اعمال فشار بر دانشجویان چپگرا به منظور تضعیف دولت بنیصدر بوده است.
اما قدیمیترین سندی که از برنامهریزی برای انقلاب فرهنگی حکایت دارد، گفتگوهایی است که از رهبران حزب جمهوری در شورای انقلاب بر جای مانده است. این گفتگوها که از شهریور ۱۳۵۸ آغاز شده بود، ثابت میکند که برنامههایی برای تغییر فضای دانشگاهها از طریق اعمال زور در میان سیاستمداران حزب جمهوری وجود داشته است. داود علیبابایی بخشی از این گفتگوها را در کتابش نقل کرده است:
بهشتی: «گروههای مخالف مسیر انقلاب ممکن است از تجمع در دانشگاهها و مدارس برای منظورهای خود بهرهبرداری کنند. طبعاً باید پیشبینی لازم را در این امر داشت.»
عزتالله سحابی: «جناح تندرو میخواهند درگیری ایجاد کنند، حتی خونریزی. ما باید پیشگیری کنیم.»
معینفر: «به اطلاع بنده رسیده خیلی تحریک در دانشگاهها هست؛ برخورد مسلم خواهد بود. دانشگاه خود به خود تعطیل خواهد شد.»
مهندس میرحسین موسوی: «یک راهحل دیگر، آمدنِ مردم به دانشگاه است. نماز جمعه نیروی خردکنندهای برای مارکسیستهاست. فعالیت ایدئولوژیک، انقلاب فرهنگی و دانشگاه خالی از توده نباشد، درگیری حل میشود.»
هاشمی رفسنجانی: «جلوی شلوغی دانشگاهها را خوب میشود گرفت... عدهٔ زیادی بچه مسلمان اگر در تهران باشند، در مزاحمت برای انقلاب از آن دفاع کنند... از خشونت نمیترسیم. امروز شروع شود بهتر از سه ماه دیگر است.»
[علیبابایی، د. بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟. ج ۲. صص ۴۶۷-۴۶۸]
نمیشود گفت شواهدی که از دخالت هر یک از نیروهای سهگانهٔ فوق در انقلاب فرهنگی وجود دارد خللناپذیر است. مشکلی که تاریخنگاران انقلاب فرهنگی با آن مواجه هستند این است که بسیاری از آرشیوها و اسناد مربوط به این حادثه در دسترس عموم قرار نگرفته است. به خصوص اینکه بسیاری از اعضای برجسته حزب جمهوری اسلامی ناگفتههای فراوانی از آن دوران به جا گذاشتهاند.