خب شما بهاری رو نمیشناسید
یه پیرمرد از خدا بی خبر بود که خوب میدونست و میفهمید نیازت چیه - نیاز به محبت داری؟ به توجه داری؟ به اهمیت داده شدن داری؟ اون نیازو خیلی ریز برطرف میکرد در تو طوری که حس امنیت و رضایت کنی اخرش زهرشو میریخت و اون روی کثافطشو نشون میداد همون کاری که بامن کرد و باعث شد مجبور شم قرص بخورم.
البته خدا خواست بعد اون اتفاق فجیعی که سرم اورد برم روانپزشک ولی خب
علیرضا ی سخه 22 ساله از همون کثافطه ، دقیقا همینقدر حرفه ای میدونه چیکار کنه دلتو بدست بیاره بعدم که استفادشو کرد ولت کنه البته خودشم میگه من اصلا احساسات ندارم همش منفعته و فلان فقط من نمیدونم چرا جدی نگرفتم، دیشب از رفیقم شنیدم یسری چیزا ... خیلی تلخ بود خیلی چون بهاری عینا اومد جلوی چشمم- من بهاریو سپردم به خالم که قانونی پیگیریش کنه ولی خب ب سرانجام نرسید
این یکیو خودم حلش میکنم چرا؟ چون من ی اهرم فشار دارم و اونم دانشگاهه و حراست دانشگاه و دوتا استادی که این حرومزاده تی ای شون هست، ابروشو طوری میبرم که روزی صد بار ارزو کنه کاش نمیکرد.
دیشب در حالی که پنیک کرده بودم و واقعا خون جلو چشامو گرفته بود بهش پیام دادم: الان فهمیدم چرا فوشت میدادن، چون یبار گفته بود همه دخترایی که باهاشون بودم اخرش فوشم میدن
ولی خب متاسفانه من هیچ مدرکی برای اثبات حرفام ندارم فعلا فقط یه قربانی دیگه دارم که ممکنه بیاد شهادت بده
فعلا بعد از 24 ساعت هنوز انقدر عصبانیم که بسختی سرمو نگه داشتم نکوبم توی دیوار
29 میرم دانشگاه
با جفت استادایی که تی ای شونه حرف میزنم بهشون میگم
ابروشو خواهم برد حتی شده شکایت میکنم و به حراست هم اطلاع میدم شده مدرک سوری جمع میکنم
نمیذارم بهاری تکرار شه نمیذارم ایندش مث اون شه
نمیذارم بیشتر از این دل دخترارو بشکنه
درستش میکنم:)
الان یکم بهترم بهرحال میرم سریالمو ببینم