atalanta
atalanta
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

21 اردیبهشت

فکر میکنم باید غر بزنم ....ناجیان میگفت مواجه شدن باهاش تنها راه حله ، باید اگاه باشی و بدونی داری چیکار میکنی، کی داری درست انجامش میدی و کی داری جبران افراطی میکنی

باید با خودم و تنفری که از خودم دارم مواجه شم دیگه وقتشه هرچقدر عقب تر بندازمش اوضاعم فاکداپ تر میشه

اره از خودم متنفرم که در گذشته با ارین قرار میذاشتم، پسری که الان نفس کشیدنشم روی مخ منه، چون از خودم متنفرم دارم تنفرمو روی اون پروجکت میکنم، از خودم متنفرم و دارم تنفرمو توی اون میبینم، دارم روزی بالغ بر 10 ساعت میخوابم چون توانایی مواجه شدن با خود اشغالمو ندارم ، دارم ازم فرار میکنم.

بله من واقعا ادم مزخرفیم میخوام فعلا یه چند وقت بجای تنفر از ایکس و ایگرگ به خودم تنفر بورزم ببینم چیزی تغییر میکنه؟ میخوام نخوابم شاید یه ماه ،ببینم روز و شب با خود کثافطم مواجه بودن چه حسی داره

باورتون میشه حتی توانایی زل زدن به خودمو توی اینه ندارم ؟

و در حال حاضر سعی کنم درسم رو بخونم و نذارم عقب تر این بیفته و سعی میکنم شب ها درس بخونم تا از دید بقیه دور باشم، اینکه دارم درس میخونم بهم اعتماد بنفس میده ولی اینکه بقه نگام کنن... خودمو دوست ندارم راستش

در اخر ناجیان به عقده حقارتم اشاره کرد کاری که دارم در مقابلش ایثار گری میکنم برای بقیه تا مخفیش کنم، از خودم و بقیه و بگم که من حقیر نیستم، چرا دارم اینو میگم ؟ چون در کودکی مدام توی جمع ضایه شدم چون در مقابل خانوادم تایید نشدم خیلی از مواقع و واکنشی که نیاز داشتمو نگرفتم، حالا چرا دارم الان اینکارو میکنم؟ چون زخمش توی بدنم مونده ناجیان میگفت ما هممون حس حقارت داریم فقط نحوه دفاعمون فرق داره یکی نارس میشه یکی تسلیم، یکی هم ایثارگر و جبران افراطی میکنه و واسه بقیه از خودش مایه میذاره حتی شده خودش اسیب ببینه تا به کل دنیا و خودش بفهمونه که اقا من حقیر نیستم اتفاقا شایسته توجه و ستایشم، من قهرمانم

تا این جلسات علاوه بر فهمیدن این موضوعات به کمبود محبت پدرانه و اینکه دارم بصورت افراطی توی جنس مخالف دنبالش میگردم پی بردم و اگاه شدم، هنوز زوده بگم نبود پدرمو پذیرفتم ولی خب حواسم بهش هست ، مورد بعدی اختلال تغذیه هست که فهمیدم هروقت حس ناراحتی از یه صحبتیو کردن باااید بیانش کنم و اعتراضمو نشون بدم و کاتش کنم نذارم مخم اون موضوعو توی خودش بخوره

و موضوع بعدی علت تنفرم از مادرم و اینکه چرا ی موقعایی امپرم میچسبه به سقف راجبش و برای اینکه شبیهش نشم یا حتی شبیهش بنظر نیام دارم چقدر از رفتارای مشابه این ادم دوری میکنمو بازم جبران افراطی

بهرحال خواستم بگم همیشه هم خودتونو دوست نداشته باشید، تنفر هم بنده ی خدا یه حسه، گاهی از خودتون متنفر باشید، خوبه.

اینا اینجا باشن.

راستی کرفسمو در ادامه میبینید، گفته بودم دیوونه خورش کرفسم؟


کرفستنفرخوشحالی
Im in LOVE with art, book, poem, cosmology maybe?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید