من عاطفم. ۲۵ سالمه و تو یه پست دیگه مفصل خودم رو معرفی میکنم.
خیلی بی مقدمه اینجوری شروع میکنم که:
سالهای دانشجویی من تو کارشناسی مصادف شده بود با ظهور استارتاپهایی مثل اسنپ و ریحون و … و شرکت توی سمینارهای کارآفرینی و استارتاپ ویکندها باعث شده بود تو این جو قرار بگیرم و بدون آشنایی با این دنیا، رویای کارآفرین شدن داشته باشم.
کارشناسی مهندسی خط و سازههای ریلی خونده بودم، دانشگاه علم و صنعت و خیلی زود فهمیدم که علی رغم تمام علاقم به راه آهن و عمران، این حوزه نمیتونه رضایت شغلی منو تامین کنه. از سمتی دیگه، فعالیتهای جدی تو انجمن علمی دانشکده من رو برده بود تو دنیای دیگه ای که حالمو خوب میکرد. بین همین فعالیتها با فاندرهای استارتاپهای مختلف آشنا میشدم و حرفا و هدفهاشون رو میشنیدم. اون موقع یه حال خوبی بین همه بود، امید به ساختن داشتیم و مهاجرت از ذهنهامون دور بود.
آخرای کارشناسی، به عنوان کارآموز تو یک استارتاپ فینتکی فعالیتم رو شروع کردم و بعد از تموم شدن درسم به عنوان کارشناس دیجیتال مارکتینگ همونجا مشغول شدم تا ۳ سال بعدش.
اونجا بالا و پایین یه کسب و کار رو به چشم دیدم. لذت بخشی از رشد بودن رو چشیدم و رویای اینکه خودم کسب و کار داشته باشم پررنگ و پررنگ تر شد.
با کمیل که همراه و هم مسیر هم شده بودیم ایدههای زیادی میدادیم و اونا رو تو یه دفترچه مینوشتیم و یه سریهاشون رو هم تا یه جایی جلو میبردیم و ولش میکردیم. اما از یه جایی تصمیم گرفتیم ایدههامون رو جدی بگیریم و اجراشون کنیم. از اونجایی که تصمیم به مهاجرت داشتیم، دنبال راههای گرفتن استارتاپ ویزای کشورهای مختلف هم رفتیم.
برای ارشد کارآفرینی رو انتخاب کردم چون عنوان درساش برام جذاب بود و دانشکدش رو هم دوست داشتم :)) و همین باعث شد هم جدی تر دنبال رویاهام برم و هم با کارآفرینهای مختلفی آشنا بشم.
حالا تصمیم گرفتم تو این صفحه درباره مسیرهایی که رفتم بنویسم، اینکه برای شروع کسب و کار چه کاری باید انجام بدیم؟ شرایط استارتاپ ویزای کشورهای مختلف چجوریه؟ چالشهای همکار و شریک بودن با شریک زندگی چه چیزهایی میتونه باشه؟ و هرچیزی که تو این مسیر یاد میگیرم …