تاحالا شده دوست داشته باشید کارجدیدی راانجام دهید ولی ترس ازشروع ان کاررا داشته باشید؟
بی شک برای همه بارها وبارها پیش امده است که درفرصت تازه ای قراربگیرند و اولین کاری که طالب انجام ان باشند را با ترس شروع کنند ومعمولا بهانه ی همه این است که می ترسند شکست بخورند.
البته قسمتی ازاین ترس ها طبیعی است چون معمولا هرکسی هرکاره جدیدی را که قبلا سابقه ی انجامش را نداشته بخواهد انجام دهد احساسه ترس میکند.
ولی ان قسمت از ترس که باعث شود جرات نکنید کاری را که دوست دارید انجام دهید این اصلا طبیعی نیست بلکه مانع پیشرفت تان هم می شود.
درواقع خوده ما نباید بزاریم که ترسه درونیمان باعث ثابت ماندمان بشود چون خیلی از ترس هایمان غیرواقعی وساخته ی ذهنمان است.
خیلی از ما ادما از صحبت کردن درجمع واشتباه کردن وخیلی چیزای دیگر هم می ترسیم.
خیلی وقت ها ممکن است یک فرصت جدید برای ما پیش بیاید ولی ما داخل ذهنمون ی تصویره وحشتاکی از ان فرصت جدید یا شروع کاره جدید در ذهنمان بسازیم که ترجیح بدهیم اون کاره تازه را رها کنیم تا راحت باشیم واحساسه بدی نداشته باشیم.
به نظره من قسمتی ازانجام ندادنه کارهای جدید ترس و قسمتیش هم برای راحت طلبی وتنبلیمان هست که ازکارهایی که عادت روزانه ی مارا بهم میزنند وما را به سختی وچالش میکشند دوری میکنیم.
با این حال هرچقدرکه زمان میگذرد بنده به این نتیجه رسیده ام که اگراین راحت طلبی یمان را ادامه دهیم برای یک روز خوشحال یا نهایت برای یک هفته احساسه خوبی داریم که کاره سختی انجام نداده ایم و ولی بعد از گذشت چند ماه که به گذشته یمان فکرمیکنیم میبینیم هیچ کاره تازه ای انجام نداده ایم و همون ادمه سابق با همون توانایی های قبلی باقی مانده ایم و اون لحظه است که میفهمیم چقدرلذت بخش است خودمان را به سختی بیندازیم وبرای پیشرفت کردنمان تلاش کنیم وبا ترس هایمان مقابله کنیم.