همیشه کتاب شازده کوچولو و داستانش برای همه ی ماها جذاب بوده، به طوری که بعده یه مدتی دیالوگ های بین شازده کوچولو و روباه بین همهی مردم جا افتاده بود و توی شبکه های مجازی ازشون استفاده می شد.
برخلاف ظاهر ساده ای که این دیالوگا دارن، در عمقشون پر از معنا و مفهومن به طوری که خواندن این دیالوگا میتونه شما را دقیقه ها به تفکر وادار کنه.
چندتا نمونشو براتون مثال میزنم و بعد میرم سراغ داستان کتاب شازده کوچولو.
1) آخرشم اونایی واسم میمونن که اصن روشون حساب باز نکرده بودم و گذاشته بودمشون حاشیه زندگیم
روباه گفت: اونا هم منتظرن بیاریشون وسط که برن
2) شازده کوچولو از گل پرسید : آدمها کجایند ؟ گل گفت : باد به اینور و انورشان میبرد این بی ریشگی حسابی اسباب دردسرشان شده
3) شازده کوچولو پرسید: غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟ روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه!
4) شازده کوچولو: خجالت آوره که دو نفر عاشق همدیگه میشن اما اونا خیلی جوونن و نمی تونن معنی عشق را بفهمن. منم هنوز خیلی جوونم که بتونم عاشقش بشم.
5) شازده کوچولو گفت : شوخی چیه؟ روباه گفت همونی که آدم ها حرف دلشون را به همدیگه میزنن
شما هم کنجکاو شدید کتابو بخونید؟ از نظر من کتاب شازده کوچولو از بهترین و واجب ترین کتابایی که همه باید بخونن و خواندنش برای همه واجبه!
ممکنه به نسخهی اصلی کتاب دسترسی پیدا نکنید برای همین پیشنهاد می کنم به سمت کتاب دسته دوم برید تا بتونید به نسخه ی اصل کتاب دسترسی پیدا کنید.
شازده کوچولو هفت مرحله را طی می کند تا آنچه را که به دنبال آن است (حقیقت) بیابد و خواننده در مورد هر مرحله فکر می کند و معنا و اهمیت آن را در زندگی واقعی جستجو می کند. در تمام مراحل، خواننده می تواند نمونه بارز آن را در دنیای امروز ببیند. هفتمین سیاره ای که شازده کوچولو به آن می رسد زمین است، اما فکر می کنم تمام شش سیاره قبلی هم جزئی از زمین هستند و صحبت هایی که بین سیارات رد و بدل می شود نشان از وجود شخصیت های متفاوت در بین مردم امروز دارد.
این اثر جاودانه از کودکی، تنهایی، فقدان، عشق، سفر، مهاجرت، خانه، مرگ، فلسفه، علم، قدرت، جنگ و حتی سیاست صحبت می کند و بیان همه این مفاهیم اساسی زندگی در این کتاب صد صفحه ای شاهکار است. . .
«شازده کوچولو» داستانی درباره عشق است. داستان یک عشق فراموش شده در تکنولوژی و صنعت مدرن. داستانی است درباره دوراهی مردی که نه راه را بلد است و نه هدفی. اگزوپری در این کتاب دنیای بزرگسالان را به سخره گرفته و آنها را به فراموشی ارزش های اساسی زندگی متهم می کند. اگزوپری در این کتاب می خواهد از مرگ کودک در مردم بگوید. او می خواهد در این کتاب از دوست داشتن و دوست داشته شدن صحبت کند. او برای بیان این مفاهیم در کتابش از سبک سورئالیستی استفاده کرد. در این کتاب که اثری نمادین است؛ سیاره اول: نماد حاکمانی است که می خواهند بر کل جهان تسلط پیدا کنند. سیاره دوم: نماد انسان های خود راضی و مغرور است. سیاره سوم: نماد انسان های بی هدف است. سیاره چهارم: این نماد عاشقان پول است. سیاره پنجم: این نماد افراد فداکاری است که خواسته های خود را فدای خواسته های دیگران می کنند. سیاره ششم: نماد افرادی است که عشق برایشان ارزشی ندارد. عناصر نمادین دیگری نیز در این اثر وجود دارد. از جمله: مار که نماد مرگ است و می تواند شازده کوچولو را به دنیای قبلی خود بازگرداند و گلی که نماد عشق و علاقه است.
شازده کوچولو کتابی برای کودکان و بزرگسالان است. اکثر منتقدان بر این باورند که «شازده کوچولو» معنایی فلسفی و نمادین دارد. قهرمان داستان کودکی است، همیشه کودکی که از رفتار بزرگترها انتقاد می کند و راز خرد انسان را برای راوی فاش می کند، همانطور که روباه به او آموخت: «فقط با چشم دل می توان خوب دید، واقعی از چشم پنهان است."