ویرگول
ورودثبت نام
ImRiley
ImRiley
ImRiley
ImRiley
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

دوراهی

مینویسم به یاد روزایی که با احساسات درهم ریخته می‌گذرند.....
مینویسم از خشمی که وجودم را می‌سوزاند و غم از دست دادنی که وجودم را فرا گرفته
مینویسم از اینکه هیچ کس از اطرافیانم حالش خوب نیست:)
مینویسم از نفس های عمیقی که برای دور کردن افکار سمی میکشم..... مینویسم از همه ی شکستگی هایی که هیچ کسی درک نمی‌کند و انتظار درک هم ندارم...
همه ی این درد ها برمیگرده به یک نقطه، به یک شروع.... تصمیم گیری با احساسات!
بزرگترین اشتباهی که هر کسی میتونه انجام بده.
همیشه به خودم میگفتم اگر روزی صاحب فرزندی بشم یکی از مهم ترین چیزهایی که بهش یاد میدم، اینکه منطقی فکر کنه، که اولش به آخرش فکر کنه تا آخرش به اولش فکر نکنه....
ولی الان این متن رو اینجا به اشتراک میزارم برای کسایی که بین منطق و احساساتشون گیر کردن:)

شاید فکر کنید آدم باید بعضی اوقات احساسی عمل کنه، ولی اشتباه میکنید. تصمیمی که بخاطرش مجبور شید منطقتون رو نادیده بگیرید هیچ وقت پایان خوبی نخواهد داشت......

۱۰
۴۶
ImRiley
ImRiley
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید