یک لحظه تصور کنید؛
در یک جلسه کاری روبهروی شخصی نشستهاید که قرار است برای اولین بار با او گفتمانی را درباره شروع یک دوستی، شراکت یا همکاری آغاز کنید. این شخص هیچ شناختی از شما ندارد! اولین جملات شما نقش مهمی در شکلگیریِ این رابطه ایفا میکند. شما چطور باید مقدمه چینی کنید تا اعتماد او جلب شود؟
مقدمه نویسی برای مطالب وبلاگ، پادکستها، ویدیوها یا هر نوع محتوای دیگری همانند شروع گفتمان در یک جلسه کاری یا عاشقانه است. مقدمه نویسی در بازاریابی محتوایی، همیشه یکی از چالشهای اساسی بوده اما کمتر دیدهام کسی این موضوع را بهعنوان یک دغدغه در وب فارسی مطرح کند.
شما در این مقاله یاد خواهید گرفت که چطور میتوان یک مقدمه جذاب و درگیرکننده برای پرسونای مخاطب بنویسید. تکنیکهایی که با رعایت کردنشان، تاثیر متفاوتی روی رفتار مخاطب گذاشته و کاری میکنید تا او، بهراحتی بیخیالِ مطلبتان نشود.
چندی پیش در فصل سوم باشگاه محتوا، یاران (یا همان دانشجویان دوره) را با تحقیقِ چالشی روبهرو کردم که «چطور میتوان مقدمه جذابی برای مقاله وبلاگ نوشت؟» و نتیجه بعضی از آنها شگفتآور بود. در ادامه متنهای برگزیده یاران باشگاه محتوا را خواهید خواند. خیلی از این نویسندگان، مدت زیادی از دست به قلم شدنشان نمیگذرد.
در ضمن، مقاله چگونه وبلاگنویسی کنید هم میتواند در کنار این مطلب به شما در تولید محتوای متنی کمک بسزایی داشته باشد.
مقدمه بر فراز یک مقاله، حکمِ یک پنجره رو داره که خواننده رو از دنیای خودش جدا میکنه و به دنیای نویسنده میبره. شبیه به یک اطلس جغرافیایی که همون آغازِ راه به خواننده میگه قراره کجا ببرتش، از چه مسیرهایی عبورش بده و احتمالا چه دستاوردی نصیبش کنه. به طور کلی، اصلیترین هدفی که در نوشتن یک مقدمه به دنبال اون هستیم، پاسخ به این سواله که «چرا این مقاله نوشته شده؟». تا اونجا این مسئله حائز اهمیته که متخصصین امر، توصیه میکنن کمتر از نیمی از زمانی که صرف نوشتنِ بدنه متن شده، برای مقدمه اون صرف نکنید.
ممکنه شما وقت زیادی رو صرف نوشتن یک مقاله کرده باشید، برای ارائه یک کیفیت مطلوب مقالات زیادی از سایتهای معتبر رو مطالعه کرده باشید، به یوتیوب سر زده باشید یا منابع صوتی زیادی رو چک کرده باشید. حتی شاید با یکی دو متخصص در حوزه مورد نظرتون، مصاحبه کرده باشید و نتیجه تلاش شما تبدیل به یک محتوای درجه یک و ارزشمند شده باشه. اما این کافی نیست اگه نتونید یک مقدمه درخورِ توجه برای مقالهتون بنویسید.
عصری که توش زندگی میکنیم رو میشه به نوعی عصر توجه نامگذاری کرد. رقابتی تنگانگ بین برندها، برای دزدیدن حواسِ مخاطب در جریانه و شما برای اینکه توی این رقابت حرفی برای گفتن داشته باشید، کمتر از پنج ثانیه زمان دارید تا با تیتر مناسبی، مخاطب رو متوقف کرده و مجابش کنید تا کمی جلوتر بیاد و شاید با خوندن دو پاراگراف ابتدایی دلیلی برای خوندن مقاله تا انتها پبدا کنه.
بارها از اهمیتِ تیترهای مسحور کننده خوندیم و شنیدیم. همهمون میدونیم برای اینکه مخاطب رو به صفحه وبلاگمون بکشونیم کافیه از تیتری استفاده کنیم که توجهش در کمترین زمان جلب بشه. اما چقدر در موردِ اهمیت یک مقدمه خوب میدونیم؟ درسته! ما برای کشوندن پای مخاطب به صفحهِ فرودمون به یک تیتر خوب و وسوسه کننده نیاز داریم اما این نمیتونه باعث شه که بدون یک مقدمه قوی و جذاب، تمام مقالهای که خیلی هم برای نوشتنش زحمت کشیدیم خونده بشه.
در ادامه تلاش میکنم برخی از روشهایی رو که خودم برای مقدمه نویسی امتحان کرده و نتیجه مثبتی ازش گرفتم رو عنوان کنم. تنها ذکر این نکته رو ضروری میبینم که قطعا اونچه در ادامه میاد تنها راههای رسیدن به یک مقدمه مناسب نیستن و به تعداد تمام نوشتههای موجود از نویسندههای متفاوت در سراسر دنیا میتونه راههایی برای نوشتن یک مقدمه خوب، جذاب، تحریک کننده و پر کشش وجود داشته باشه.
به خاطر دارم در دوران مدرسه با توجه به ضعف سیستم آموزشی و کم لطفیِ بسیارش در مورد درس انشاء عموما بچهها وقتی انشاء شون رو شروع میکردن با یک مقدمه کلیشهای که از فردی به فرد دیگه از انشایی به انشای دیگه هیچ تفاوتی نداشت، رو به رو میشدیم.
«با نام و یادِ خدا انشای خود را اینگونه آغاز میکنم»، و بعد از یکی دو پاراگراف هم بدون استثناء با این جمله «از انشای خود اینگونه نتیجه میگیرم.» جای ملاتِ کلمات، آب بسته میشد به انشا. بهرحال هدف کمیت بود نه کیفیت. از اول بهمون گفته شده بود زیر ده خط ننویسیم، حالا چه اهمیتی داشت چهار خطش رو هم اینجوری پر میکردیم.
پر واضحه تا چه حد شنیدن این انشاءها برای ما دانش آموزان حوصله سر بر و عاری از هیجان بود. با این همه یک فرمان اجباری ما رو محکوم میکرد تا پایانِ کسلکننده چنین محتوایی دووم بیاریم. خبر بد یا شاید هم خوب اینه که کاربر اینترنتی با این حجم از مطالب متنوع نه تنها هیچ اجباری برای خوندن ما نداره، بلکه کافیه چند انگشت رنجه کوتاه روی لینکهای متفاوت کنه تا با اولین مقدمه جذاب به یک مقاله در وبلاگِ یک نویسنده با هوش هدایت بشه. پس:
درس اول: مقدمه نباید تکراری، کلیشه و آلوده به افراط و تفریط باشد.
تا حالا چند بار پیش اومده یک «نقل قول» از فلان نویسنده یا بهمان ورزشکار یا هر نقل قولِ دیگهای که به نظرتون جذاب اومده رو توی تایملاین شبکههای اجتماعی دیده باشید و جذابیتش باعث شده باشه همون جمله رو کپی کنید که خودتون هم ازش استفاده کنید؟ شاید هم از اون دستهای باشید که با دیدنِ «سخن بزرگان»، و انتشارش توسط افراد بدون توجه به پیشینه اون جمله، لبخند تلخی بزنید و بگذرید.
من کاملا شما رو میفهمم، اما بذارید باهاتون صادق باشم. این تکنیک همیشه جواب میده. حتی اگه شما بخواهید شرح مبسوطی از تمامِ صحبتِ یک فرد مشهور رو در مقالهتون بیارید، لازمه در ابتدا با یک جمله حتی گمراه کننده از کل متن توجه مخاطبتون رو جلب کنید.
«یک زن، همونقدر به یک شوهر نیاز داره، که یک ماهی، به دوچرخه». این نقلِ قول که منتسب به گلوریا استاینم، یکی از فمنیستهای غربیه، از اون دست نقلقولهای تحریک کننده است که باهاش مخاطب رو تشویق به خوندن مقالهت کنی فرقی هم نداره فمنیست باشی یا آنتی فمنیست. بهرحال این نقل قول به تو دلیلی برای خوندن مقاله میده.
درس دوم: یک نقلِ قول جذاب و تحریک کننده بیارید و بلافاصله پس از آن، اسم نقلقول کننده را.
«آیدین داریان» یکی از متخصصینِ حوزه محتوا برای اولین بار عنوانِ «هسته محتوا» رو روی مفهومی گذاشت که نقش غیر قابلِ انکاری در زمینِ بازیِ محتوا پیشه ایفا میکنه.
شما هم اگه اهل وبلاگنویسی هستید و گاهی برای یک محصول یا خدمتِ فروشی محتوا تولید کرده باشید، حتما با مفهومِ «هسته اولیه محتوا» سر و کار داشتید. کارشناسان این مفهوم رو پایه و اساسِ چیستی محتوایی که تولید میشه میدونن.
من میخوام پا رو فراتر بگذارم و بگم درک درستِ این مفهوم منجر به ایجاد پرسش درست میشه. طرح یک سوال درست در مقدمه به گونهای که خواننده مجاب شه با خوندن مقاله شما قراره به جواب سوالش برسه یک تکنیک بسیار کاربردی در نوشتن یک مقدمه اصولیه.
درس سوم: با یک سوالِ درست شروع کنید.
شاید به نظرتون عجیب برسه ولی یک مقدمه خوب در نتیجه یک موخره خوب خودش رو نشون میده. در کتابِ «شناختِ عوامل نمایش»، اثر ابراهیم مکی، از ویژگیهای یک نمایشنمایه اصولی، به این مطلب اشاره شده که نمایش نامهای خوب و قوی نوشته شده که بتونی یک بار از پایان به آغاز بخونیش بدونِ اینکه به انسجام متن و ترتیبِ اتفاقات آسیبی برسه.
روزگاری برای درکِ اونچه، «مکی»، بهش اشاره کرده کتاب خودش رو مبنای تمرین قرار دادم و از آخر به اول مطالعهای متفاوت رو تجربه کردم و هیچ وقت تا این لحظه از خیالم نگذشته بود که یادگیریِ این مهم کجا میتونسته به کارم بیاد. باری شاید به طور ناخوداگاه از این فن سالهاست بهره میبرم.
اما اجبار توفیقی که برای نوشتنِ این مقاله به ثبت چنین کیبورد نوشتهای وادارم کرده، منجر به بالا اومدن این آگاهی از سطح ناخوداگاه به خوداگاهم شد. دور نشیم از اصل ماجرا، همونطور که گفتم یک مقدمه خوب باید در خدمتِ یک پایان خوب باشه. ارتباطی ناگسستنی از آغاز تا انجام.
درس چهارم: چند پاراگراف پایانی مقاله را بخوانید، حالا به مقدمه برگردید. آیا برای آنچه در پایان آمده شروع خوبی نوشتید؟
گستردگی مقدمه در یک مقاله وبلاگی که نهایتا دو هزار کلمه داره بهتره بیش از دو، سه پاراگراف نباشه. خواننده بلاگ عموما موجز خوانه و باید همون دو سه پاراگراف اول ماهیت کلیِ مقاله رو دریابه که متقاعد به ادامه دادن بشه.
درس پنجم: مقدمه نباید بیش از حد طولانی شود. فراموش نکنید شما زمانِ زیادی برای دلبری از مخاطب ندارید.
با توجه به عنوان مقاله چنانچه از کلمات تخصصی و فنی در طول مقاله استفاده میکنیم، بهتره که در همون مقدمه شرحی از معنا و مفهومِ لغات ارائه بدیم. تا مخاطب با اطمینان از اینکه نویسنده در طول متن تنهاش نمیذاره ترغیب به خوانش کل مقاله بشه.
«به اعتقاد فمینیستها احساس برتری مردان مربوط به «نقشهای جنسیتی» است و مفهوم جنسیت منشأ تبعیض علیه زنان است، لذا درصدد تغییر هویت زن برآمدند تا با رشد عواملی چون آگاهی، ایجاد اعتماد به نفس و تشکیل هویتهای موجود برای آنان، پارادایم اجتماعی را فراهم کنند که به زعم خویش، بستر مناسبی برای آزادی و برابری زنان با مردان در تمامی سطوح بود. «ژنویوفرس» ۳ از فیلسوفان و مورخان فرانسوی عصر حاضر در این زمینه مینویسد: برابری، یک مسئله مرکزی در اندیشه فمینیستی است، این مسئله در واقع بیانگر ایدهها و آمال فمینیستی در نقد تسلط مردان و خواست یک تعادل پایاپای میان مردان و زنان است»،
تصور کنید چنین مقالهای برای خوندن مقابل چشمانتون قرار میگیره، اگه نویسنده در مقدمه به تبیین درستی از مفهومِ «جنسیت» و تفاوتش با «جنس»، پرداخته باشه احتمالِ بسیار قویتری وجود داره که شما رو تا این بخش از متنش همراه کرده باشه. (البته، این بستگی به جامعه هدف هم داره مثلا در مثال فوق اگر متن برای دانشجویانِ «مطالعه زنان»، نوشته شده باشه رویکردِ پیشنهادی عوض میشه. به هر روی این مثال صرفا برای ملموستر شدنِ موضوع نقل شده و نه نقدِ این مقاله.)
درس ششم: بخشی از مقدمه را به تبین دقیق مفاهیمِ پرکاربردی که در بدنه مقاله به کرات از آن صحبت میشود اختصاص دهیم.
چنانچه در مقاله قصد دارید به موضوعی بپردازید که مخالفت جدی با یک رویکرد دارید، خوبه تو همون مقدمه تکلیف خواننده رو روشن کنید که بناست متنی در ردِ باورهاش بخونه. این تکنیک هر دو گروهِ موافقین و مخالفین شما رو ترغیب میکنه مقاله رو تا پایان ادامه بده و ما خوب از دلایل هر دو دسته خبر داریم.
«اگر بخواهم در مورد این شبه شغل و شبه تجارت توضیح بدهم اینطور شروع میکنم که نتورک یک اشتغال کاذب است. همه درباره مجوز داشتن این شرکتها میپرسند؛ اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اینها بزک شده همان شرکتهای هرمی هستند و تغییر خاصی در این شرکتها رخ ندادهاست، تنها کالاهای لوکس و گران قیمت حذف شده و به جای آن کالاهای مصرفی جایگزین شدهاست. به شرکتهای هرمی در زمان خودش حمله غلطی شد چرا که کسی نگفت این شرکتها مشکل زیربنایی دارند بلکه به کالاهایشان خرده گرفتند که در حال حاضر کالای مصرفی را جایگزینش کردند. دومین تغییر این است که در روش باینری شما تنها موظف به معرفی دو زیر شاخه به شرکتها بودید اما در حال حاضر عملا محدودیتی برای جذب اعضا وجود ندارد و شما میتوانید افراد زیادی را به عنوان زیر مجموعهتان معرفی کنید.»
همونطور که میبینید در نوشتنِ مقدمه به این نکته دقت شده که همین ابتدا مخالفتش رو با بازاریابی شبکهای نشون بده و حالا خواننده موافق و مخالف به دنبال خوندن استدلالهایی در رد یا تایید باورهاشون مشتاقانه به خوندن مقاله ترغیب میشن.
درس هفتم: تکلیف خواننده را در همان مقدمه روشن کنید! همسو با باورهای او یا خلافِ باورهای او.
همونطور که در ابتدای امر هم اشاره کردم، تکنیکهای نوشتن یک مقدمه کاربردی که در خدمتِ اهدافِ ما از نوشتن باشه محدود به این موارد نیستن. در این مقاله تلاش کردم از روشهایی بنویسم که پیشتر توسط خودم امتحان شده بودن و جواب قابلِ قبولی گرفته بودم. وقتشه برگردم و مقدمه رو یک بار دیگه بخونم و ببینم آیا «درس چهارم»، رو تونستم خوب انجام بدم؟!
شما هم برام تو قسمتِ کامنتها از راههایی که امتحان کردید، بنویسید.
ایمیلم رو هم میذارم، برای اون دستهای که دوست دارن مقالههاشون رو بخونم و روش نظر بدم.
نتیجه تحقیق خود را از ۱۱ مقاله انگلیسی در ۱۵ شیوه بهصورت توییتوار ذکر میکنم:
۱) بهتر است مقدمه خود را با جملات کوتاه بنویسیم خصوصا جملات ابتدایی را تا خواننده بتواند بهراحتی آنها را درک کند. (مقدمه را طولانی و مبهم ننویسیم.)
۲)عنوان مقالهمان را در مقدمه تکرار نکنیم بلکه از مقدمه برای تقویت عنوان و زمینهسازی برای ادامه مقاله استفاده کنیم.
۳) در کل، مقدمه را مختصر بنویسیم چون دامنه توجه خواننده کوتاه است و برای زودتر رسیدن به بدنه اصلی مقاله، عجله دارد.
۴) در مقدمه یک چیز غیرمنتظره بگوییم که توجه خواننده جلب و ترغیب بشه که ادامه مقاله را بخواند.
۵) استفاده از کلمه «شما» در مقدمه، باعث ایجاد حس همدلی و ارتباط گیری بهتر با خواننده میشود که در نتیجه حس خوبی به خواننده میدهد.
۶) قسمتهای مختلفی که میخواهیم در مقاله بیان کنیم را در مقدمه بهطور واضح و شفاف ذکر کنیم تا خواننده دقیقا بفهمد میخواهیم در رابطه با چه موضوعاتی صحبت کنیم که در صورت تمایل مقاله را بخواند. همچنین باید نکاتی را که وعده میدهیم، حتما تا انتهای مقاله به آنها عمل کنیم یا درباره آنها صحبت کنیم و وعده دروغین ندهیم.
۷) به خوانندگان بگوییم که چرا دانستن اطلاعاتی که در مقاله میآوریم برایشان مهم است و چه دردی را دوا میکند؟ دلیل اهمیت و هدف مقالهمان را در مقدمه بگوییم.
۸) یک مشکل یا نقطه درد را که ممکن است برای خواننده وجود داشته باشد را بیان کنیم و در ادامه به ارائه راه حل برای آن بپردازیم. این کار قدم خوبی برای جذب مخاطب است چون مردم به دنبال راه حل برای مشکلاتشان هستند.
۹) البته که در مقدمه بهتر است از داستان استفاده کنیم اما نه داستانهای خیلی طولانی که حوصله خواننده را سر ببرد. داستان را مختصر بگوییم و از داستان برای تحریک حس کنجکاوی خواننده و برای همدلی با او استفاده کنیم.
نکتهای که باید توجه داشته باشیم این است که اگر داستانی گفتیم، نتیجه داستان را زود فاش نکنیم، جوری داستان را پیش ببریم که خواننده تا پایان مقاله یا لااقل بخش قابل توجهی از مقاله با ما همراه شود.
۱۰) در مقدمه از آمار یا واقعیتهای معتبر و جالب و متناسب با موضوع مقالهامان، استفاده کنیم تا خواننده جذب شود. همچنین میتوانیم از نقل قولهایی هم در مقدمه استفاده کنیم اما نه خیلی زیاد که خواننده را زده کند.
۱۱) میتوانیم در صورت امکان، یک داستان جالب را روایت کنیم که حتی میتواند واقعی هم نباشد. (استفاده از سبک داستان کلاسیک)
۱۲) با شیوه پرسیدنِ سوال از خواننده در مقدمه برای رسیدن به پاسخ مورد نظر خود، ادامه مقاله ما را بخواند.
۱۳) میتوانیم کمی چاشنی شوخ طبعی هم به مقدمه خود اضافه کنیم تا اثرگذار شود. مردم وقتی در حال گذراندن یک روز خسته کننده و پرمشغله هستند، از این شیوه استقبال میکنند و برایشان جذاب است.
۱۴) بیان تجربههای شخصی خودمان هم در مقدمه خوب است چون هم باعث تحریک حس کنجکاوی خواننده و خواندن ادامه مقالهمان میشود و هم مقاله ما را منحصر به فرد میکند.
۱۵) بهتر است بعد از نوشتنِ بدنه مقاله، مقدمه آن را بنویسیم.
به طور کلی مقدمه از آن جهت که شروع مقاله را بر عهده دارد، از اهمیت بالایی برخوردار است. چرا که اگر از جذابیت کافی برخوردار نباشد، اغلب مخاطبان ادامه مقاله را مطالعه نکرده و از وبسایت ما خارج خواهند شد.
لازم است خلاصه بسیار کوتاهی از مطالب موجود در مقاله را در مقدمه بیاوریم تا مخاطب بداند که قرار است چه چیزی بخواند.
جملات طولانی برای مخاطب گیجکننده و حوصلهسربر است. بهتر است از جملات کوتاه و to the point استفاده کنیم. خصوصا در مورد جمله اول مقدمه که بیشترین اهمیت را دارد. تکرار عین به عینِ عنوان مقاله هم جذابیتی برای خواننده نخواهد داشت.
اما یکی از مهمترین نکاتی که باید در نگارش مقدمه به آن توجه شود، اشاره به چرایی مقاله و دست گذاشتن روی نقطه درد مخاطب است. برای مثال وقتی فردی عبارت «درمان ریزش مو» را جستجو میکند، به احتمال قوی درگیر ریزش مو شده و به دنبال رفع این مشکل است. بنابراین این مقدمه میتواند احساسات این فرد را درگیر کرده و او را به خواندن ادامه مقاله ترغیب کند:
احتمالا مدتی است که موهایتان دیگر پرپشتی سابق را ندارد و دچار کمبود اعتماد به نفس شدهاید. جای جای منزلتان پر از تارهای مو است و زمان زیادی را صرف جمع کردن این موها میکنید…
برای این کار بهترین شیوه استفاده از داستانسرایی است. جناب داریان به اندازه کافی در خصوص داستانسرایی صحبت کردهاند و از اهمیت آن در جلب توجه و همراه کردن مخاطب آگاهیم. داستانسرایی به همراه تصویرسازی برای مخاطب، کمک میکند تا او همذاتپنداری بیشتری با مطالب ما داشته باشد و خود را در موقعیت مد نظر ما تصور کند.
از دیگر تکنیکها برای نوشتن مقدمه جذاب میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
آیا میتوان بدون مصرف داروهای شیمیایی ریزش مو را متوقف کرد؟
از هر ۱۰ نفر انسان بالای ۳۰ سال، ۷ نفر حداقل یک بار در طول زندگی خود ریزش مو را تجربه میکنند.
آیا میدانید آراستگی ظاهری افراد تاثیر مستقیمی بر روی کسب موقعیتهای شغلی آنها دارد؟
در نهایت باید توجه داشته باشیم که حتما از جملات و عبارات شفاف و واضح استفاده کنیم و صراحت را در دستور کار خود قرار دهیم. چرا که در این صورت مخاطب راحتتر با مقاله ما ارتباط برقرار میکند و تمایل بیشتری به مطالعه ادامه مقاله خواهد داشت.
برای نوشتن یک مقدمه جذاب برای مقاله، باید خودمان را دقیقا جای پرسونا بگذاریم. این که میگویم دقیقا یعنی دقیقا! دقیقا باید خودمان را جای مخاطب بگذاریم. دقیقا همان زمان خالیِ مخاطب که قرار است پای خواندن یک مقدمه بنشیند. با همان حال و هوا. با همان حس و حال. با همان سطح از انرژی و خستگی. با همان سطح از دانش.
به عبارت دیگر همان طور که بازیگرها مدتی با نقش خود زندگی میکنند، محتوا پیشهها هم باید مدتها با پرسوناهای خود زندگی کنند تا خواستهها، برنامهها و روابط آنها را بشناسند. این زندگی با پرسونا به ما کمک میکند تا بدانیم قلابمان (که همان مقدمه مقاله است) قرار است چه طور مخاطب را با خود درگیر کند.
من یار مهربانم، دانا و خوش زبانم…
اگر این مقدمه یک مقاله درباره معرفی یک کتاب باشد، احتمال این که مخاطب موبایل یا لپ تاپ را توی سر خودش و نویسنده خرد و خاکشیر کند بالا میرود. اصلا نباید تکراری باشیم. همه ما از چیزهای تکراری بدمان میآید. حالا فکر کنید یک مقدمه تکراری باشد. ما به گورستان وب میرویم!
مخاطب دوست دارد در مقدمه یک مقاله به صورت دقیق بداند چه چیزهایی در این مقاله گیرش میآید. در دنیایی که خیلیها به دنبال محتواهای مینی مال و میکروکانتنتها هستند باید خیلی زود و در حد چند جمله به مخاطب بفهمانیم که قرار است در ساختمان محتوا چه چیزهایی را ببیند. ساختمان ما چند طبقه است و شامل چه چیزهایی میشود. قرار است ساکن کدام طبقه این ساختمان شود.
آیا اکسیر جذاب و تاثیرگذاری نگارش یک مقاله در ۳ ثانیه رو میدونید؟ منم تا قبل از این نکات نمیدونستم ولی بعدش همه چیز عوض شد.
خوندن مقاله امروز به شما کمک میکنه تا نگارش صحیح یک «مقدمه» خوب رو یادبگیرید. .
آمارها نشون میده ۱۰٪ افراد بعد از خوندن خط اول از ادامه خوندن منصرف میشن و شما فقط ۳ ثانیهوقت دارید تا مخاطب رو جذب کنید. پس اگر میخواید تو خط اول توجه مخاطب رو بگیرید با ما همراه باشید.
قلاب خوندن یک مقاله تا انتهای «مقدمه» اون مقاله هستش و یادگیری نگارش مقدمه خوب در بیشتر شدن تعداد مخاطبان شما کمک میکنه.
چند تا نکته ساده هست به شرح زیر:
در مقدمه نمک و فلفل باید مقدار لازم باشه. نمک و فلفل ایجاد «چرایی» و «چگونگی» در ذهن مخاطب است.
سادهترین راه جذاب کردن خط اول «سوال پرسیدن» هست. چرا این حقه قدیمی هنوزم جواب میده؟ چون ریشه علمی داره. زمانی که ذهن در حال خوندن و پردازش یک متن یا سایر دادههایی هست که بهش وارد میشه سیستم «کنجکاوی» فعال میشه که موجب ترشح دوپامین در مغز میشه. دوپامین مسئولیت شاد کردن و خوشحال نگهداشتن آدمها از طریق جایزه دادن رو داره.
حالا اگر شما یک سوال جالب بپرسید که مخاطب شما نمیدونه ولی متن شما به خوبی جواب اون رو در خودش داره دوپامین ترشح میشه و ذهت مخاطب رو مجبور به تمرکز و خوندن ادامه متن میکنه تا با یافتن پاسخ سوالهاش به خودش پاداش بده و حس کنجکاویش ارضا بشه.
یکی دیگه از کارهای جذاب برای داشتن مقدمه خوب داستانسرایی هستش.
سوال اینجاست که چرا این روش جواب میده؟ جوابش خیلی سادست و صد البته که ریشه علمی داره. بر اساس داده و تحقیقات علمی زمانی که مخاطب داستانی رو میخونه یا میشنوه عصبهای ذهنیش جوری فعالیت میکنند تا حس اون شخصیت داستان به مخاطب تداعی بشه و اون بتونه عمیقا در جریان داستان قرار بگیره. برای همین ما وقتی داستان میخونیم تصویرسازی میکنیم و البته که دوپامین هم ترشح میشه و ما رو به خوندن مجبور میکنه. همین میشه که یک کتاب رو تا آخر نخونی زمینش نمیذاری.
یه مثال ساده میزنم برای استفاده از داستانسرایی در مقدمه.
تیتر:
«چقدر طول میکشه تا یک عادت جدید خلق کنیم؟»
مقدمه:
«جیمز مکسول یک جراح پلاستیک در سال ۱۹۵۰ بود که متوجه الگوی رفتاری جالبی در بین مراجعینش شد»
خیلی ساده با یک خط داستان شروع شد. شما ادامه میدی خوندن این مقاله برای پاسخ دادن به دوتا سوال «چرا» و «چطوری».
یکی دیگه از راهها اینکه اول مقدمه بگیم «تصور کنید» و مخاطب ادامه میده «چی رو تصور کنم؟»، «تصور کنم چی میشه؟»
مثال ساده:
تیتر:
«چرا شما باید به زندگی هنری دیجیتال اعتقاد داشته باشید؟»
مقدمه:
«یک اسکنر رو تصور کنید که داره ذهن مادر بزرگ شما رو…»
اینها چند تکنیک ساده بود برای اینکه یادبگیرید چطور یک مقدمه جالب برای مقاله بنویسیم. نکاتی که گفتیم هم علمی هستند و هم کاربردی. یادتون باشه که باید به زمان دقت داشته باشد تا اون ۳ ثانیه طلایی رو از دست ندید.
برای اینکه مقاله جذابی داشته باشیم، باید نکاتی را رعایت کنیم:
1. جملات اول باید تأثیرگذار باشند. یعنی کوتاه و غنی باشند و ذهن خواننده را وادار به طرح سوالاتی کنند که ما جواب آنها را داریم یا خودمان سوالاتی که ممکن است پرسونای ما در جستجوی آن باشد را در اول مقاله مطرح کنیم.
2. چرایی مقالهمان را توضیح دهیم و آن را به داستانی وصل کنیم، ذهن کنجکاوتر میشود که بیشتر بداند.
3. از یک نقل قول تکان دهنده استفاده کنیم، هرچه نقل قول غنیتر و گوینده شناخته شدهتر باشد، بهتر است.
4. از خواننده بخواهیم تصور کند و یک مشکل و یا یک ایده را در این فضای تصویر شده، مطرح کنیم.
5. با مخاطب حرف بزنیم و از او درخواست داشته باشیم: تصور کن، توجه کن، با من همراه شو، …
6. یک آمار یا یک رویداد را بیان کنیم و ادامه حرفمان را به آن ارجاع دهیم.
با اینکه در این نوشتهها چندین مرتبه تکنیکهای تکراری توسط بچهها بیان شد، از حذف آنها خودداری کردم تا هم ریتم نوشتههایشان بههم نریزند و هم تکراری شود بر دانستههای جدید و قدیم ما. اگر شما هم از تکنیکهای دیگری در جهت نوشتنِ مقدمه جذاب برای وبلاگ، مقاله، پادکست یا ویدیو خود بهره میبرید در قسمت دیدگاه با ما بهاشتراک بگذارید چراکه هرچه این لیست غنیتر شود، کمک شایانی در راستای بهبودِ محتوای فارسی خواهد بود.