هر روز که میگذره میزان نارضایتی من از خودم بیشتر و بیشتر میشه و از خودم نا امیدتر میشم
حس میکنم نسبت به آدم چندین سال قبل خیلی تغییر کردم،سست اراده تر و بی مسئولیت و ناتوان در حل مشکلات و مقابله با اتفاقات زندگی شدم...
قبل تر ها زود خودم رو جمع میکردم و همه چیز رو جبران میکردم و حتی حال و هوای خودم رو عوض میکردم اما!
اما امروزه روز مثل یک فرد گیر افتاده در باتلاق توی گرفتاری های زندگی گیر کردم ،بی انگیزه و خسته و سرگردان اشتباهات و خطاهای قبل رو تکرار میکنم...
دیگه نمیخوام دنبال درمان باشم و سراغ این مشاور و اون مشاور برم ،حتی دیگه هم نمیخوام از نابسامانی اوضاع و گیر و گور زندگیم به کسی بگم حتی خودم! میخوام از حالا از بعد همین پست بگم همه چیز خوبه و عالیه و راضی ام! به همین سادگی...
وقتی گفتن هاهیچ چیز رو حل نمیکنه و هیچ گره ای از کارم باز نمیکنه پس بذار بگم همه چیز آرومه،همه چیز عالیه...
دیگه نمیخوام از شرایط از هیچ چیزی بنالم...
اینجا هوا آفتابی و خوبه،اینجا همه چیز عالیه و آرامش برقراره....