دلگیرم،به معنای واقعی دلگیرم،از همه دلگیرم،اگر بپرسن چرا برای تک تکشون با جزئیات میگم چرا!
اونقدری از همه دلگیرم که فقط دلم رفتن میخواد،رفتن به جایی که نه اسم اونها رو بشنوم و نه بیادشون بیارم...
ابدا عصبانی نیستم،به معنای واقعی دلگیرم... وقتی بیش از حد آدم ها یا چیزهایی آزارت بدن همین میشه میذاری میری...
همه ی آدم هایی که ازشون دلگیرم رو دوست دارم حتی بعضی ها رو بیشتر از اونی که خودشون،خودشون رو دوست دارن اما دلگیرم و این باعث میشه برم و ازشون دور بشم... نه میتونم دوستشون نداشته باشم و نه میتونم این دلگیر بودن رو تاب بیارم و نه میتونم اینطور ادامه بدم...
من حتی از خودم هم دلگیرم... یادمه یه روز استاد گفت چرا میگی مقصر همه چیز خودتی،گفتم چون حوصله و وقت پیدا کردن مقصر رو ندارم!!حالا به خاطر تمام چیزهایی که تقصیر من نبود و من خودم رو مقصر دونستم از خودم دلگیرم... بابت تمام دفعاتی که من گفتم ببخشید در صورتی که من باید طلبکار میبود و گفت ببخشید تا همه چیز آروم بشه از خودم دلگیرم... از تمام دفعاتی که به کسی کمک میکردم و محبت میکردم بهش و میدونستم اون دستش برسه دنیا رو روی سرم آوار میکنه اما به خودم دروغ گفتم نه این خیال توعه و بعد آسیب دیدم از خودم دلگیرم....
آدم ها خسته ام کردن،باعث شدن از دنیا و از همه چیز بیزار بشماما هر روز به خودم بگم دنیا هنوز قشنگه ،هنوز آدم های خوب زیاد هستن در صورتیکه می بینم چطور بخاطر پول سر هم کلاه میذارن ،دست توو جیب همدیگه میکنن،دروغ میگن... می بینم چطور رذالت ها رو تبدیل به ارزش میکنن ،چطور به کسی با عقیده و نظر و دید مخالفشون بدترین توهین ها رو میکنن... چطور بخاطر رفاه حال خودشون زندگی بقیه رو سخت و تلخ میکنن...
و درنهایت هر حرفی بزنی متهم میکننت به قضاوت! و ادامه میدن به گند زدن به دنیا به همه چیز... این روزها آدم ها با یک جمله قضاوت نکنیم دنیا رو ویرون کردن،در صورتیکه قضاوت (باشرایط خودش) نیازه زندگی بشره!