
امشب، شبی است که زمین برای حضور من، دست و دلش را مهربانتر گشود. شبی مهتابی و زلال، درست مثل آغاز یک رویا. یک سال تمام، چشمانتظار این تاریخ بودم؛ نه فقط برای شیرینیِ کیک و شور و هیجان آرزوی قبل از فوت کردن شمع، که برای فرصتی دوباره.
اما بیش از هر چیز، قلبم از این بابت سرشار از شادی است که خداوند مهربانم، یک سال دیگر فرصت زیستن در کنار خانوادهی پرمهر و گرمم را به من داد. از او سپاسگزارم که در این مسیر، یاریام کرد تا سالی پر از تجربههای شیرین و تلخ، و اتفاقات خوب و بد، به دفتر زندگیام اضافه شود. هر برگ این دفتر، حکایت از رشد و بالندگی من دارد.
در این یک سالی که گذشت، با انسانهای،زیادی اشنا شدم. چه دوستان نیک و چه آنها که درسهایی گرانبها به من آموختند. بعضیهایشان، چراغ راهم شدند و دستم را گرفتند تا هر روز، بهتر از دیروز خودم باشم؛ همانهایی که با هر کلامشان، انگیزهای تازه به جانم میبخشیدند. از همهی آن جانهای مهربان که در این سفر همراهم بودند و به من بال پرواز دادند، از صمیم قلب سپاسگزارم.
و البته، از خودم هم حسابی ممنونم! از منی که به قول سال پیشینم وفا کرد، و غرق در دنیای کتابها شد و به دانش و بینشش عمق بخشید. این خودِ من، شایستهی قدردانی است؛ برای تمام لحظاتی که تسلیم نشد، یاد گرفت و پیش رفت.
و حالا، در این شبِ آرزوها، دلم میخواهد از خداوند بخواهم که سال جدید زندگی ام را، سال تحقق تمامی آرزوهایم باشد. مشتاقم که با انسانهای تازهای آشنا شوم، شخصیتهای گوناگون را کشف کنم و شهرهای زیبای ایرانم را به چشم ببینم؛ که هر سفر و هر دیدار، فصلی نو در کتاب زندگی ام بگشاید.
۱۴۰۴,۷,۲۸
تولدم مبارک🥳❤️