عذرا جوانمردی
عذرا جوانمردی
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

شعری از شاعر بزرگ جمهوری آذربایجان

رامیز روشن

Yavaş-yavaş sevdim səni,

Hər gün bir az da sevdim.

Ən çox bu qış sevdim səni,

Qarda, ayazda sevdim.

Gör bir nə tez isinişdik

Havalar soyuyanda.

Adamlar qalın geyinib,

Ağaclar soyunanda.

Qar altından baş qaldıran

Çiçəktək sevdim səni.

İstisinə qızındığım

Ocaqtək sevdim səni.

Hələ bu cür sevməmişdim

Ömrüm boyu heç kimi.

Səni sevdim qar üstündə

Yem axtaran quş kimi.

Qorxa-qorxa bu sübh çağı

Nə baxırsan göyə sən?

Deyirsən ki, günəş çıxıb,

Qar əriyir deyəsən.



کم‌کم عاشقت شدم

هر روز کمی بیشتر از دیروز.

بیش از همیشه زمستان امسال عاشقت شدم

در برف و سرما.


ببین چه زود گرم گرفتیم

وقتی هوا رو به سردی می‌رفت

وقتی مردم لباس گرم می‌پوشیدند

وقتی درختان عریان می‌شدند.


عاشقت شدم

مثل گلی که سر از برف بیرون ‌می‌آورد

مثل اجاقی که گرمم می‌کند.


تمام عمر هیچ‌وقت هیچ‌کس را چنین دوست نداشته بودم.

مثل پرنده‌ای که در برف پِیِ دانه می‌گردد

عاشقت شدم.


می‌گویم: این وقت صبح چرا ترسان به آسمان نگاه می‌کنی؟

می‌گویی: خورشید درآمده. برف‌ها آب می‌شوند انگار!


#رامیز_روشن

ترجمه: عذرا جوانمردی

خواندن شعرهای بیشتر در کارگاه خیال توییتر و تلگرام

رامیز روشنآذربایجانشعر ترکیزمستانشعر زمستان
تدریس زبان عربی (قواعد زبان) در همه‌ی سطوح همراه با آموزش و تقویت مهارت خواندن متن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید