یه مدتیه که یه چیزی زده به سرم و می خوام بسازمش. اینروزا کمی سرم خلوت شده و گفتم یکم به ساخت چیزایی واسه دل خودم برسم. بقول معروف کارهای اتینا (عطینا). این متن هم دلیه و قرار نیست چیز بدرد بخوری باشه. این دستگاهی که می خوام بسازم یه جورایی ردیاب ایستگاه فضایی بین المللیه و جهت حرکتشو نشون میده، وقتی هم نزدیک محل سکونت ما شد چراغش روشن میشه و اخطار میده.
اول می خواستم یه عروسک مث روبات درست کنم (عکس زیر) و چندتا چراغ توی سرش بذارم که با عوض شدن رنگ چراغها، فاصله و جهت ISS (ایستگاه فضایی بین المللی) رو نشون بده، بعد گفتم خیلی ظاهرش بچگونه میشه اگه بخوام اینور اونور نشون بدم و بفرستم کمی ضایع اس، تصمیمم گرفتم یه جعبه چوبی واسش بسازم. هنوز جعبه رو طراحی نکردم.
داستان از این قراره که ISS بزرگترین دستساخته بشره که در ارتفاع حدود 400 کیلومتری زمین با سرعت حدود 27 هزار کیلومتر در ساعت حرکت میکنه. بخاطر سرعت زیاد، حدود 15 بار در روز به دور زمین میچرخه. حدود 109 متر طول، 73 متر عرض و حدود 420 تن وزن داره. مسیر حرکت و زمان رد شدنش توی سایتهای مختلفی قابل استخراجه و به راحتی میشه اونو وقتی از نزدیکی محلمون رد میشه ( به شرطی که شرایط دیدنش محیا باشه) دید. قبلا در یک پست توضیحاتی نوشتم که از این آدرس میتونین ببینین. دستگاهی که میخوام بسازم، به اینترنت وصل میشه و از طریق دریافت اطلاعات ایستگاه فضایی بین المللی، میتونه تشخیص بده که فاصلهاش تا ما چقدره.
یه سایت متن باز (Open source) هست که مختصات ISS (ایستگاه فضایی بین المللی) رو بصورت API در اختیار کاربر میذاره. این خروجی API هست که با کلیک کردن روی لینک مختصات رو نشون میده. حالا API چی هست داستانش مفصله. سادهاش اینه که یه سری برنامههای کامپیوتری هستن که بجای اینکه ما اونارو دانلود و روی گوشی، کامپیوتر، لپتاپ... نصب کنیم، نویسنده برنامه، اونارو روی اینترنت قرار داده و ما درخواست اجرای برنامه رو برای اون سایت میفرستیم و سایت نتیجه برنامه رو برای ما میفرسته. مثلا برای سایت هواشناسی، شهری که هستیم رو میفرستیم و سایت اطلاعات هواشناسی رو میفرسته. یا در این سایت، ما درخواست میدیم که محل ISS رو به ما بگه و سایت مختصات رو برای ما میفرسته. اینجوی حجم برنامهای که ما مینویسیم خیلی کم خواهد شد
قطعاً دستگاههای دیجیتال اینچنینی باید یه مغز الکترونیکی داشته باشن تا دستوراتی که بهش میدیم رو اجرا کنن، مثلاً در این مورد، دستگاه باید بتونه به اینترنت وصل بشه، بر اساس زمانبندی مناسب درخواست به اون سایت بده، اطلاعات سایت رو بخونه و پردازش کنه و بر اساس اون یه سری تصمیمات بگیره (مثلا چراغهایی رو روشن و خاموش کنه). حالا من بهشون میگم مغز الکترونیکی، اصطلاحات درست تری دارن که شرحشون توی اینترنت هست و می تونین بخونین و استفاده کنین. مغزهای الکترونیکی مختلفی وجود داره، مثلاً میکروکنترلرهای AVR یا ARM یا سیپییو های کامپیوتر. بعضی شرکتها اومدن و این میکروکنترلرها رو داخل بوردهایی قرار دادن تا استفاده کنندهها ساده تر بتونن ازش استفاده کنن( مثلا آردوینو یا رزبری پای). اگه یادتون باشه توی یکی از گاهنامههای قبلی در مورد ماژول ESP8266 که برای اتصال به وای-فای ازش استفاده میشه صحبت کردم. این ماژول داخلش یه میکروکنترلر داره که امکان برنامه نویسی برای این میکروکنترلر هم هست، یعنی میشه هم به عنوان ارتباط دهنده وای-فای ازش استفاده کرد و هم مث یه کامپیوتر کوچیک برنامه ریزیش کرد. فرصت شد حتما توضیحاتی در مورد نحوه پروگرام کردنش و سایر توضیحات خواهم نوشت.
می خوام یه پیج دیگه درست کنم و توضیحات و آموزشهایی که مینویسم رو بذارم توی اون یکی پیج، میخوام وقتی توی فضای سایبری (از این به بعد بجای فضای مجازی از فضای سایبری استفاده کنیم) به اشتراک میذارم و دوستان واقعی و همگروهیها و ...میبینین زیاد وارد جزئیات زندگی شخصیم که اینجا در موردشون مینویسم نشن، یه جورایی مث جدا کردن زندگی شخصی از زندگی مجازی.
حالا کجا این پیج رو باز کنم، اسمشو چی بذارم و ...هنوز موندم. شاید توی همین ویرگول باشه شاید هم توی اومیگو. نظر شما چیه؟ یکی دو ماه پیش یه پیج توی اومیگو باز کردم، فکر کنم بد نباشه، برای نوشتن و صفحهبندی امکاناتش از ویرگول بهتره. البته من که ویرگولو عمراً رها کنم. اگه هم اونجا نوشتم حتماً لینکشو اینجا میذارم. خوبی نوشتن توی دو تا سایت مختلف اینه که میتونم همزمان هم با ویرگول کار کنم هم با اومیگو، اگه بخوام توی ویرگول دوتا اکانت داشته باشم، باید هی از این اکانت به اون اکانت بشم، دردسر داره. پس ویرگول منو ببخش که جای دیگه هم می نویسم.
یکی از چالشهای دستگاهی که می خوام درست کنم اینه که باید فاصله بین دو نقطه که طول و عرض جغرافیایی معینی دارن رو حساب کنم. اون سایت مختصات جغرافیایی ISS رو میده، یعنی جایی که ایستگاه فضایی بین المللی دقیقاً بالای سر اون نقطه قرار گرفته. حالا باید از روی این مختصات تعیین کنیم که فاصلهاش تا ما چقدره. یه فرمول محاسباتی داره که به راحتی میشه اونو پیدا کرد. خوشبختانه یکی از دوستان ویرگولی توضیحات خوبی دادن، از اینجا توضیحاتشونو ببینین. همینطور این لینک و این لینک. اینم یکی از کاربردهای مثلثات. مثلثاتی که همیشه باعث کم شدن معدلم میشد و معمولا شیش یا هفت میگرفتم و ثلث آخر با کمک معلم پاس می کردم. فکر کنم دوستان نوجوون نمی دونن ثلث چیه!!!
بقول شاعر شیرین سخن:
در گوشه مستراح ماندن/ بهتر ز مثلثات خواندن
لعنت به برادران سینوس/ تانژانت و کتانژانت و کسینوس
گرچه مثلثات در حقم خیلی بدی کرد، اما از وقتی که فهمیدم چی هست و کارش چیه عاشقش شدم.
خوب بسلامتی نتایج کنکور هم اومد. خبری از دوستان کنکوری ندارم و نگفتن که چیکار کردن و چیکار نکردن. البته به ما هم ربطی نداره و به خودشون مربوطه، اما خوب توی این مدت حسابی غصه اشونو خوردیم و دلداریشون دادیم و یاد زمان کنکور خودمون افتادیم، یه جورایی در غم و شادیشون شریکیم. تجربه نشون داده که اغلب کنکوریها وقتی کنکور قبول میشن دیگه طاقچه بالا میذارن و دیگه واسشون افت داره بیان ویرگول و بنویسن. کلاً دنبال کارهای فاخر هستن و اگه هم بنویسن نه کامنت میذارن، نه لایک می کنن و نه حتی جواب کامنت هارو میدن. جواب سلام هم بزور میدن. فکر نمی کنم بخاطر مشغله درس و امتحانات باشه، مگه کسی که میره دانشگاه درس هم می خونه؟ شاید جوگیر میشن که... بگذریم.
با دیدن این عکس، یاد "سلام الاغ عزیز..." افتادم. یادش بخیر. فیلمشو توی سینما دیدم، به بهونه بردن پسرخاله 7-6 ساله ام برای دیدن فیلم، چهار پنج تا آدم بزرگ رفتیم سینما، بعد دیدیم که توی سینما همه اینجورین و تعداد بزرگا خیلی بیشتر از بچه هاس.