از بچگی به ما یاد ندادند که برای دانستن تلاش کنیم
اگر کمی به گذشته برگردیم
همه خاطرات زنده میشن
مثلا مادرمون می گفت کاری که من بهت می گم رو انجام بده
منظورش هم اینه که کاری که خودت فهمیدی رو، درست نیست
هر چند فرقی هم نداشت کدوم رو انجام می دیم
یا پدرمون با حالت دستوری و یا تهدید یک کاری رو ازمون می خواست انجام بدیم
ولی حتی در قبال کاری که خودمون صلاح میدونستیم هم تهدید و یا تنبیه می شدیم
با همین دو حالت ما تصمیم گرفتیم
که برای همیشه به دنبال دانستن نریم و ببینیم بقیه چه می کنند، بی دردسر، همون رو انجام بدیم
گاهی پیشنهاد میشه فلان کتاب رو بخونیم میگیم بیخیال بابا حال داری
ریشه چنین حرفی میشه من چه بفهمم و یا نفهمم بالاخره تنبیه میشم و یا تشویق نمی شم
خب بخونم چکار؟
تقریبا میشه گفت تمام کارهایی که ما در حال حاضر انجام میدیم یا انجام نمی دیم
همون تنبیه شدن ها و تشویق شدن هایی ست که قبلا به ما داشتند
ولی خبر خوشحال کننده اینه که میشه آگاهانه بر تمام اتفاقات گذشته غلبه کرد
و عکس همه اون عادتها، رفتار کرد...
به قول فیلسوفی که می گفت
انسان بنده عادت است...