یکی از مهمترین سؤالاتی که در ذهن بسیاری از افرادی که در دانشگاه ها مشغول به تحصیل هستند و یا به دنبال تلاش برای پیدا کردن شغل جدیدی برای ورود به بازار کار هستند این سؤل است که
" چه تخصص یا توانمندی ویژه ای می تواند بیشتر در آینده بازار کار داشته باشد و یا با چه تخصصی می توانم با درآمد بهتری جذب بازار کار شوم؟"
فارغ از ایده اصلی من برای پاسخ مناسب به این سؤال که در پایه با این سؤال مخالف هستم و اعتقاد دارم تمرکز بر یادگیری مهارت های نرم باید همواره در اولویت نسبت به یادگیری مهارت های سخت و فنی قرار گیرد در این مطلب می خواهم به روشی که خودم در تحلیل فرصت های تجاری به آن می پردازم اشاره کنم.
مهارت های نرم صفات شخصی، ویژگیهای شخصیتی، ویژگیهای اجتماعی ذاتی و تواناییهای ارتباطی مورد نیاز برای موفقیت در شغل میباشد. این مهارتها مشخص میکنند که فرد چگونه در ارتباط با دیگران رفتار میکند و عکس العمل نشان میدهد.
اگر علاقه مند هستید می توانید از اینجا با ده مهارت نرم ضروری که بر اساس تحقیق لینکدین در سال 2016 توسط گای برگر منتشر شده است ، آشنا شوید .
اگر در فضای کسب و کارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات فعال بوده باشید حتماً نام کمپانی گارتنر تا به امروز به گوشتان خورده است .
گارتنر، شرکت پژوهشی و مشاوره آمریکایی است، که در زمینه ارائه خدمات برونسپاری، تحقیق و پژوهش و مشاوره فناوری اطلاعات فعالیت مینماید. شرکت گارتنر در سال 1979 توسط گیدئون گارتنر راهاندازی شد و در حال حاضر دارای عملیات در ۸۵ کشور جهان میباشد. دفتر مرکزی این شرکت در شهر استمفورد، کنتیکت، ایالات متحده آمریکا قرار دارد و بر اساس آمار سال 2017 گردش مالی سه و سه دهم میلیارد دلاری داشته است .
این کمپانی در هر سال گزارش های از وضعیت شرکتهای فعال و یا تکنولوژی های مورد استفاده یا در شرف ظهور در حوزه های متفاوت کسب و کار بر اساس مطالعات تطبیقی و تحلیلی در مورد شرکت های حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات منتشر می کند که به عنوان مرجع توسط بسیاری از سرمایه گذاران و فعالان این حوزه به منظور تحلیل بلوغ، پذیرش و کاربرد اجتماعی فناوری های خاص مورد استناد قرار می گیرد.
اما گارتنر برای معرفی تکنولوژی های پیش رو از دو مدل خاص و مشهور استفاده می کند.
در این مطلب من بیشتر روی چرخه هایپ سایکل گارتنر تمرکز کردم و تصمیم دارم با استفاده از این چرخه به سؤال اصلی پاسخ بدهم.
مرحله اول - محرک فناوری (Technology Trigger)
در همه داستان ها همه چیز از یک پیشرفت شگفت انگیز همانند کشف یا اختراع یک فناوری بالقوه آغاز می شود. نتایج اولیه یی که مفاهیم جدیدی را برای علاقه مندان و گیگ های تکنولوژی معرفی می کند و بلافاصله مورد توجه رسانه ها قرار می گیرد و در نتیجه تبلیغات زیادی روی این موضوع ایجاد می کند. البته عموماً هیچ محصول قابل استفاده ای هنوز روی این تکنولوژی ها ساخته نشده است و مسلماً هنوز ارزیابی اقتصادی درستی روی این تکنولوژی ها صورت نگرفته است.
مرحله دوم - اوج حباب انتظارات (Peak of inflated expectation)
مسلماً تبلیغات و شنیدن اسم های از افراد مؤثر اکوسیستم های کارآفرینی منجر به گرایش افراد نوجو (Innovators) قرار می گیرد و به طور قطع تعدادی داستان موفق به وجود می آید.
مرحله سوم - ترکیدن حباب (Trough of disillusionment)
بسیاری از این نمونه های موفق که در مراحل قبل ساخته شده اند در این مرحله با رو به رو شدن با شرایط واقعی بازار و به واسطه عدم پیش بینی صحیح دچار شکست می شوند و بلافاصله علاقه نیز در بین افراد نوجو کاهش می یابد.
در این مرحله تنها کسانی در چرخه های تکنولوژی می مانند که به کشف خود یا باور به موفقیت این تکنولوژی ایمان داشته باشند و در اصطلاح عام چشم انداز بزرگ و ملموسی از تکنولوژی که مورد استفاده قرار داده اند ، داشته باشند. عموم این افراد باید تلاش کنند تا به قسمت دوم از مشتریان یعنی پذیرندگان آغازین (Early Adopters) برسند و چرخه سرمایه گذاری روی این موضوع ادامه پیدا کند.
این تد تاک از جف بزوس در فوریه 2003 یکی از جذاب ترین مواردی است که در این مورد و با گذشت بیش از شانزده سال می توان به آن اشاره کرد.
مرحله چهارم - شیب روشنگری (Slope of enlightenment)
تلاش افرادی که به تکنولوژی ها باور داشته اند و توانسته اند بر اساس چشم انداز شفاف خود حرکت کرده اند عملاً باعث ارائه محصولات نسل های دوم و سوم روی این فناوری ها شود و پذیرش محصولات توسط پذیرندگان آغازین (Early Adopters) باعث علاقه بیشتر سرمایه گذاران و شرکت ها برای پذیرش این تکنولوژی ها می گردد و در عمل نمونه های موفق بیشتری از این تکنولوژی ها در حوزه فناوری مشاهده می شود و حتی اکثریت پیشگام (Early Majority) قدم در راه پذیرش این تکنولوژی ها می گذارند.
مرحله پنجم - زمین مسطح بهره وری (Plateau of Productivity)
در این مرحله پذیرش عمومی شروع می شود. شرکت ها و سرمایه گذاران و اکثریت پیرو (Late Majority) هم به استقبال تکنولوژی خواهند آمد و احتمال دارد با پذیرش تکنولوژی توسط دیرباوران (Laggards) این تکنولوژی به یکی از ترند های تکنولوژی تبدیل شود.
خوب حالا به چرخه هایپ سایکل گارتنر در سال 2018 که به همت دوستان راه پرداخت برگردان شده است نگاه کنید.
حالا پاسخ به سؤالی که عموماً بعد از گفتن این چرخه توسط افراد پرسیده می شود.
آیا این چرخه برای کشورهای امریکا و بازار اروپا شاید معرفی شده است و عموماً برای بازار ایران کاربردی ندارد؟
جواب این سؤال برای من به این شکل است که اگر به سالهای گذشته این چرخه نگاه کنید و یک مطالعه گذرا و تطبیقی روی تکنولوژی های گذشته و زمان ظهور آنها در صنعت ایران داشته باشید خیلی راحت می توانید تا حدی اقدام به پیش بینی رفتار بازار و شرکت ها در ایران کنید.
اگرچه که اعتقاد دارم مرزهای فعالیت در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات با توجه به تغییرات در حوزه نحوه های همکاری و زیرساخت های تعریف و تحویل کار بسیار دچار تغییر شده است و امروز خیلی مرزهای جغرافیایی در تعریف کار و استخدام مؤثر نیستند.
در مطلب زیر به تفصیل به این موضوع پرداخته ام و خواندن این مطلب را هم به شما پیشنهاد می کنم
امیدوارم که به جواب سؤالی که شاید در ذهن بعضی ها وجود داشته باشه پاسخ داده باشم و از طرفی کمی هم در مورد مدل خودم برای تصمیم گیری در مورد کسب و کارها و ترند های تکنولوژی اشاره کرده باشم.