همۀ ما حدیث معروف «مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف اِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً» را که شیعه و سنّی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کردهاند کمابیش شنیدهایم و هر یک با توجّه به تلقّی خود از شناخت امام زمان علیهالسّلام از آن معنایی میفهمیم.
همه میدانیم که این شناخت به صرف دانستن نام و نَسَب ایشان تحقّق پیدا نمیکند. چرا که منکرینِ آن حضرت و غیر مسلمانان هم چنین اطّلاعی از ایشان میتوانند داشته باشند. پس تعبیر «معرفت» در این حدیثِ شریف معنایی بالاتر از این حد را میرساند.
این «معرفت» چیست که با نداشتنش به مرگ جاهلی میمیریم و با داشتنش مانند کسی هستیم که همراه امام زمان علیهالسلام در خیمهی ایشان حضور داریم؟1
عبادت با معرفت، هدف از خلقت بندگان
در احادیثی که از اهل بیت عصمت و طهارت به ما رسیده است، اساس و پایه عبادت را، معرفت خدا دانستهاند. به عنوان نمونه امام رضا علیهالسّلام میفرمایند:
«اَوَّلُ عِبادَةِ اللهِ مَعرِفَتُه.2 ؛ اساس و پایۀ بندگی خدا شناخت اوست.»
معرفتِ خدا اصل و ریشه همۀ عبادات و به منزلۀ روحی است که در کالبد همۀ اعمال عبادی - مانند نماز - جریان دارد و بدون آن عاری از حقیقت عبادت میشوند.
سیّدالشّهداء علیهالسّلام درباره هدف از خلقت بندگان میفرمایند:
«یا اَیُّهَا النّاسُ، اِنَّ اللهَ - وَ اللهِ - ما خَلَقَ العِبادَ اِلّا لِیَعرِفُوهُ، فَاِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، فَاِذا عَبَدُوهُ استَغنَوا بِعِبادَتِهِ عَن عِبادَةِ مَن سِواه.3 ؛ ای مردم، قسم به خدا، خدا بندگان را نیافرید مگر برای اینکه معرفت به او پیدا کنند، پس وقتی معرفت او را یافتند به عبادت او بپردازند، پس با بندگی او از بندگی غیر او بینیاز شوند.»
معرفت امام، تنها راه بندگی خدا
روایات اهل بیت علیهمالسّلام بیان میکنند که این خداست که معرفتی را به بندهای از بندگان خود اعطا میکند و تحقّق معرفت به اختیار ما بستگی ندارد.
پس از آنکه خداوند، خود و سپس بندگان برگزیده خود را به مردم معرّفی کرد، آنچه برعهدۀ آنها میباشد، تسلیم و پذیرفتن معرفت آنهاست.4
معرفت و تسلیم به خلفا و رسولات الهی هم «موضوعیّت» و هم «طریقیّت» دارد. آنچه خدا خواسته در درجه اوّل پذیرفتن شأن الهی برگزیدگانش و سپس اخذ دستورات الهی از طریق ایشان است.
امام صادق علیهالسّلام میفرمایند:
«مَن صَلّی وَ زَکّی وَ حَجَّ وَ اعتَمَرَ وَ فَعَلَ ذلِکَ کُلَّهُ بِغَیرِ مَعرِفَةِ مَنِ افتَرَضَ اللهُ عَلَیهِ طاعَتَهُ، فَلَم یَفعَل شَیئاً مِن ذلِکَ.5 ؛ کسی که عمل نماز و زکات و حج و عمره را انجام دهد و همه اینها را بدون معرفت نسبت به کسی که خداوند اطاعت از او را واجب کرده، به جا آورَد، در حقیقت هیچ یک از این اعمال را انجام نداده است.»
خداوند متعال، اهل بیت علیهم السّلام را برتر از همۀ مخلوقات قرار داده و تنها راه تقرّب به سوی خود و جلب عنایت خود را، معرفت این ذوات مقدّسه قرار داده است. هر قدر انسان در این مسیر با یقین و ثبات بیشتری قدم بردارد، نزد پروردگار محترمتر و دارای مقام و منزلت والاتری خواهد بود؛ تا آن حد که حتّی انبیای عظام و برگزیدگان از امّتهای پیشین هم اگر به مقام نبوّت و رسالت نایل شدهاند، از برکت همین معرفت و ارادت به اهل بیت علیهمالسّلام بوده است.
سُلَیم بن قیس هلالی از جناب مقداد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند:
«وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ، ما تَنَبّأً نَبیٌّ اِلّا بِمَعرِفَتی وَ الاِقرارِ لَنا بِالوِلایَةِ، وَ لَا استَأهَلَ خَلقٌ مِنَ اللهِ النَّظَرَ عَلَیهِ اِلّا بِالعُبُودِیَّةِ لَهُ وَ الاِقرارِ لِعَلٍّی بَعدی.6 ؛ قسم به آن که جانم به دست اوست، هیچ پیامبری به پیامبری نرسید مگر به سبب معرفت نسبت به من و اعتراف به ولایت ما (اهل بیت). و هیچ یک از مخلوقات خدا شایستگی مورد عنایت خدا قرار گرفتن پیدا نکرد مگر به سبب بندگی نسبت به او و اعتراف به (ولایت) علی بعد از من.»
اکنون سخن در این است که همه آنچه درباره معرفت امام علیه السّلام بیان شد، در معرفت نسبت به آخرین امام و حجّت الهی، یعنی وجود مقدّس حضرت حجة بن الحسن علیهما السّلام خلاصه میشود. و کسی که امامان منصوب از جانب خدا را قبول دارد، لازمهاش این است که به آخرین آنها که پیشوای زنده موجود در این زمان است، معتقد باشد و قبول داشتن پیشوایان قبلی بدون اعتقاد به امام زمان علیهالسّلام بیفایده است.
آثار و لوازم معرفت امام عصر علیه السّلام
محبّت نسبت به اهل بیت علیهم السّلام
«محبّت» نسبت به اهل بیت علیهمالسّلام یکی از نشانههای اهل معرفت امام علیه السّلام میباشد. در اهمیّت محبّت همین بس که اساس و پایۀ اسلام دانسته شده است. امام صادق علیهالسّلام میفرمایند:
«لِکُلِّ شَیءٍ اَساسٌ. وَ اَساسُ الاِسلامِ حُبُّنا اَهلَ البَیتِ.7؛ هر چیزی پایه و اساس دارد. و اساس اسلام محبّت ما اهل بیت است.»
هر چه درجه معرفت بالاتر رود، محبّت بیشتری نسبت به آن حضرت پدید میآید و نیز هر قدر این محبّت بیشتر شود، معرفت کاملتری نصیب شخص میگردد.
یاد کردنِ پیوسته از امام علیه السّلام
مؤمنان در یاد کردن از مولای خود به مقتضای درجات ایمان و مراتب معرفت و یقین خود، درجات متفاوت و مراتب مختلفی دارند. صاحب «مکیال المکارم» تذکّراتی درباره چگونگی زنده نگه داشتن یاد امام عصر علیهالسّلام در شبانهروز، بیان کردهاند که ما ترجمۀ عبارات ایشان را در اینجا نقل میکنیم:
«چون صبح کنی پس بدان که این زندگی که خداوند به تو داده، به برکت آن حضرت علیهالسّلام است. پس او را سپاس بگزار، و خدای تعالی را بر نعمتی که به تو عنایت فرموده شکر کن. و مواظب خودت باش که مبادا این نعمت را در غیر رضای او صرف نمایی که مایۀ تیرهروزی و بار سنگینی تو خواهد شد. پس چنانچه در معرض گناهی قرار گیری، به یاد آور که مولایت در این حالت زشت و گونۀ بد تو را میبیند. پس به پاس احترام او آن گناه را واگذار. و اگر کار خوبی پیش آید، به انجام آن سبقت کن و بدان که آن نعمتی است الهی که خدای تعالی آن را به برکت مولایت به تو بخشیده است، و خدای را بر آن سپاس بگزار و آن را به مولا و صاحب زمانت هدیّه کن و با زبان حال و مقال عرضه بدار:
«یا اَیُّهَا العَزیزُ مَسَّنا وَ اَهلَنَا الضُرَّ وَ جِئنا بِبِضاعَةٍ مُزجاةٍ فَاَوفِ لَنَا الکَیلَ وَ تَصَدَّق عَلَینا اِنَّ اللهَ یَجزِی المُتَصَدِّقینَ8 ؛ عزیزا، بر ما و اهل ما سختی رسیده و با متاعی اندک به درگهت پناه آوردهایم؛ پس پیمانۀ ما را پر کن و بر ما تصدّق فرمای؛ که خداوند صدقه دهندگان را پاداش دهد.»
و در تمام احوال خاضع و خاشع باش همچون غلام سر به فرمان حقیری که در خدمت اربابش ایستاده باشد. و در هر بامداد و شامگاه بر آن جناب سلام کن؛ سلام غلامی که مشتاق دیدار اوست و از فراقش در سوز و گداز است؛ سلام مخلصی که اشکهایش بر گونههایش سرازیر باشد و باور دارد که در خدمت مولایش ایستاده است.»9
1: «مَن ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لِاِمامِه، کانَ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ علیه السّلام فی فُسطاطِهِ». اصول کافی ج ۱ ص ۳۷۱، کتاب الحجّة، باب أنّه من عرف إمامه...، ح ۵.
2: توحید صدوق، باب التوحید و نفی التشبیه، ح ۲.
3: بحارالانوار ج ۲۳ ص ۹۳ ح ۴۰، از کنز الفوائد کراجکی.
4: «لَیسَ لِلّهِ عَلی خَلقِه اَن یَعرِفُوا. وَ لِلخَلقِ عَلَی اللهِ اَن یُعَرِّفَهُم. وَ لِلّهِ عَلَی الخَلقِ اِذا عَرَّفَهُم اَن یَقبَلُوا.» اصول کافی ج ۱ ص ۱۶۴، کتاب التوحید، باب حجج الله علی خلقه، ح ۱.
5: بحارالانوار ج ۲۷ ص ۱۷۶ ج ۲۱، از علل الشرایع.
6: بحارالانوار ج ۴۰ ص ۹۶ ح ۱۱۶، از کتاب سلیم بن قیس.
7: اصول کافی ج ۲ ص ۴۶، کتاب الایمان و الکفر، باب نسبة الاسلام، ح ۲.
8: سوره یوسف (۱۲) /۸۸.
9: برگرفته از کتاب «معرفت امام عصر»