بنظرم بدترین نوع سوگواری و از دست دادن ؛ از دست دادن کسیه که تو دیگه نداریش .
هست ولی آغوشش ، دستاش ، بوسه ش برای تو ممنوعه است ؛ کسی که یه زمانی بخشی از وجودت بود اما حالا حتی صاحب قلبش هم نیستی ، تو ناچاری که تنهایی تو گورستون قلب و ذهنت اونو چال کنی ؛ بی صدا و بی تشریفات براش عزاداری کنی و اون صدایی که مالکیت طلبی ابدی داشت رو برای همیشه خفه کنی !
درست همین موقع است که بخشی از خودت رو هم باهاش دفن میکنی و کاش میشد وقتی خودت رو توی اون گور میذاری همراهش خاطرات رو هم در عمیق ترین بخش دفن کنی تا بغض بی راهه گاه و بیگاه نشه سد راه گلوت ، تا مرور نکنی آینده ای که خودش قصه ش رو برات میگفت و امروزی که هیچ وقت بدون اون حتی تصورش هم نمیکردی !