دیروز جاتون خالی
خیلی خوب بود . از خونه بیرون رفتم . سر کوچه همسایه های محترم دوباره آشغالاشون رو کنار تیر چراغ برقی که همسایه محترم دیگه ای زحمت کشیده و روی اون یک بنر چاپ کرده و محترمانه پدر و مادر ریزندگان آشغال رو با متن بنرش مورد لطف و عنایت قرار داده ، رها کرده بودن .
یکی نیست بگه مگه کورید آخه !!!!
بنر به اون بزرگی رو نمی بینید مگه !!!!!
آی ...... خسته شدم . از دست این مردم بی ملاحظه .
ولش کن نمی خوام اینجا اعصاب شما رو هم خورد کنم . و سرتون رو (که البته بهتره بگم چشمتون رو ) درد بیارم . سر خیابون آقای مهربونی که همیشه انگار جاش همونجا بود نشسته بود و پاپکورن داغ درست می کرد .
نتونستم جلوی خودم رو بگیرم . رفتم و یک کمی پاپکورن خریدم .
بعد رفتم فروشگاه جانبو ( فکر کنم به معنی این جان است به ترکی استانبولی Can bu ) رفتم و از اونجا انقدر چیز میز خریدم که وقتی به خونه رسیدم احساس می کردم دستام داره از کتف کنده می شه .
آخه یکی نیست بگه دیووونه چقدر بار خودت می کنی . کمتر بخر راحت تر ببر .
توی خونه یک چای قند پهلو واسه ی خودم ریختم و پاپکورن ها رو هم کنار دستم گذاشتم تا یک کمی فیلم های آموزشی ببینم .
توی آپارات جستجو کردم : " آموزش زبان آلمانی "
یک سری فیلم بود که یکیشون خیلی جذبم کرد که لینک اون رو برای شما به اشتراک می گذارم .
از چهره ی استادش خوشم اومد . شیوه ی آموزشی بدی هم نداره . لهجه آلمانی خیلی خوب و نیتیوی داره .
بعد از دیدن این آموزش رفتم قسمت اول فیلم دارک رو دیدم . چقدر عجیب و غریب و جالب ساخته بودن .
خب دیگه دستام درد گرفت انقدر تایپ کردم . لطفا با کامنت های قشنگتون من رو همراهی کنید . ممنونم .