Amir Hossein Babaeian
Amir Hossein Babaeian
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

یازده

چشمانم را باز می کنم. ساعت ۱۱ صبح است. یازده عدد مورد علاقه م است. اما ساعتش کمی حال بهم زن است. ۱۱ که از خواب بیدار شوی، کمتر پیش می آید حس خوبی داشته باشی. طلوع خورشید را از دست داده ای و به نظاره ننشسته ای. ۱۱ برایم یادآور دو عدد نان بربری داغ است که یادآور آغوش معشوقه ایست که عمری به اندازه مادر طبیعت دارد. حتی شلوغی خطوط تاکسی سر صبح را از دست داده ای. آنان که در خط ناامیدی مسافرکشی می کنند. این آخری بسته حال روزت دارد اما شامل صدا و سیمای اول صبح نمی شود که نشاط تهوع آورش را به صورتت تف می کند تا روزت را با آن شروع کنی.

یازده را دوست دارم. همانند دو تا ۱ که هیچوقت تنها نیستند. دو تاس تخته نردی که چه یک بیایند و نیایند همیشه یک اند. شاید تنها شروع کنند ولی با هم به جلو می روند و با هم تمام می کنند. نرد عشقی است که می بازند و مهره های احساس و عمل است که به ساز ایشان می رقصند. خوب که نگاه می کنم می بینم که قبل از شروع هم احتمالا به هم چشمکی زده اند ;-)

یازدهعشقتخته نردتاسبربری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید