معرفی میکنم: آقای هشتپای درونم!:
چند وقتیه که به حرفهاش اهمیت نمیدم برای همین کمی تو قیافه است. البته از وقتی که یادمه همیشه تو قیافه بوده و هیچوقت از من راضی نمیشده.
چون همیشه در حال سرزنش کردنه، روانشناسها بهش میگن سرزنشگر درون. اما من اسمش رو گذاشتم آقای هشتپا، چون خیلی شبیه آقای هشتپا تو کارتون باب اسفنجیه!!
آقای هشتپا از اولش این شکلی نبود. وقتی من کودک بودم، بخاطر خندهی همکلاسیها، نصیحت بزرگترا، توقعات پدر و مادر و… تغییر کرد و این شکلی شد.
اگر زیاد بهش فرصت حرف زدن بدم تبدیل به یه اسپاسم ذهنی میشه که به سختی میشه تحملش کرد و به سختی هم میشه از چنگش فرار کرد.
بر خلاف کارتون باب اسفنجی که آقای هشتپا برگرفروشی داره، آقای هشتپای درون من کارخونهی تولید انبوه شرم و نقص داره. اون موفقیتها و کارآمدیهای من رو در ذهنم فیلتر میکنه، تا فقط چیزهایی رو باور کنم که خودش میگه! یارکِشی کردن رو دوست داره و صبح تا شب دنبال نشونهای مبنی بر صحت همهی گفتههاش میگرده.
آقای هشتپای درون باعث میشه ما کمالگرا باشیم. بعضی افراد فکر میکنن این خصلت خوبیه و باعث میشه کیفیت کارمون رو ارتقا بدیم. اما این روند فشار روانی زیادی رو به ما تحمیل میکنه. مثل یه برده سیاهپوست که موقع ساخت اهرام مصر شلاقش میزدن و تحقیرش میکردن تا سریعتر کار کنه و سنگهای سنگینتری بلند کنه. در نهایت اون بردهها تونستن اهرام مصر با شکوه و عظیم رو بسازن ولی زیر اونهمه فشار به شدت آسیب دیدن و در نهایت چیزی جز یه فرد تحقیر شده، زیر فشار روانی ازشون باقی نموند.
خبر بد اینکه آقای هشتپا هیچ وقت قرار نیست ساکت بشه و ما باید راه زندگی مسالمتآمیز باهاش رو پیدا کنیم. ترس و خجالتش رو ببینیم و باهاش همدلی کنیم.