زمان دانشگاه, یکبار شاد و سرزنده سر کلاس حاضر شدم. استاد خانم بود و من با لبخند به حرفهایش گوش میدادم. ناگهان با واکنش عجیبی روبه رو شدم.
-به چی میخندی خانم؟...اگر موضوع خنده داری هست بگو ما هم بخندیم!
رو کرد به بقیه ی دانشجوها و گفت:
_ والاه آخه!...از اول کلاس همینطور یه لبخند مشکوک داره!
واکنش استاد به نظر من مسخره بود و لبخند من به نظر او. همان موقع به این فکر میکردم که اگر من, اخمو و عبوس سر کلاس مینشستم, باز هم رفتارم به نظر استاد مشکوک و عجیب بود؟ و اصلا میپرسید: " برای چی اینقدر عبوسی؟...اگر چیز عصبانی کنندهای هست بگو با هم عصبانی باشیم!"؟
به نظر میاد ناراحت و عصبانی بودن, برای ما پذیرفتهتر و قابل درکتر از شاد بودن است. چون اگر کسی را ببینیم که ساکت و غمگین در خود فرو رفته, او را درک میکنیم. اما اگر کسی دائما لبخند روی لبش باشد, فکر میکنیم دیوانه است.
برای کسی که تلاش میکند شاد باشد, جامعه با یادآوری اینکه " به چی میخندی؟" مجوز شادی را از او میگیرد. افسردگی را بدون دلیل میپذیریم؛ ولی برای شادی حتما باید دلیلی باشد.
شاید شما هم یکی از کسانی باشید که, زمان ناراحتی از اطرافیان خود, صحبت هایی با این مفهوم شنیده باشید که "خوشحال باش چون افراد زیادی هستند که سختی هایشان از تو بیشتر است!". حتی اگر از اطرافیان نشنیده باشید؛ از صدا و سیما شنیده اید.
در حالت کلی در فرهنگ ما شادی نرمال نیست و دعوت به شادی هم از روشهای غیر سازنده صورت میگیرد.
نمیخواهم سخنرانی انگیزشی انجام دهم!تنها میخواهم شما را با نویسنده و محققی به نام دنگیلبرت, آشنا کنم که صرفا با شعارهای زیبا, ما را برای چند لحظه شاد و سرمست نمیکند. بلکه در تحقیقات خود به این پرسش میپردازد که " چگونه میتوانیم شاد باشیم و در طولانی مدت شاد زندگی کنیم؟"
گام اول در پاسخ به این پرسش تعریف " شادی" است.
بسیار پیش میاد که ما شادی در زندگی را با رضایت از زندگی اشتباه میگیریم. و شادی را با اتفاقات بیرونی مرتبط میدانیم. برای همین برای شادی دنبال دلیل میگردیم. چون شادی را به عنوان یک اتفاق درونی نمیشناسیم.
دن گیلبرت از آزمایش جالبی صحبت میکند و میگوید که در آزمایشی بررسی کردند که اتفاقات بر زندگی ما چه تاثیری دارند؟ نتایج این آزمایش نشان داد که اگر بیش از سه ماه از وقایعی که در زندگیمان اتفاق می افتد گذشته باشد، تاثیری بر زندگی ما ندارد. چرا؟ چون خودمان میتوانیم شادی را تولید کنیم.در واقع در این آزمایش مشخص شد که تفاوتی در میزان شادی افرادِ برنده لاتاری, با افرادی که از کمر به پایین فلج شدهاند, یک سال بعد از وقوع این اتفاقها وجود ندارد. سازگار کردن ما با اتفاقات شاد یا غمانگیز زندگی, یکی از وظایف دستگاه ایمنی روانی بدن ماست”
اما متاسفانه ما به تفاوت اثر لحظه ای رویداد با اثر بلند مدت آن, توجه نمیکنیم. و احساس حال را به آینده هم تعمیم میدهیم. اکثر ما وقتی گرسنه هستیم، خوراکیهای بیشتری میخریم! چون فکر میکنیم حس گرسنگی در ساعات آینده هم به همین شدت وجود خواهد داشت.
گام دوم در این پاسخ, مشخص کردن "لذت گرایی" یا " هدف گرایی" است.
دن گیلبرت معتقد است که ما آینده را به درستی تحلیل نمیکنیم. مثلا فکر میکنیم خانه بزرگتر یا ماشین بهتر, ما را شادتر خواهند کرد. به خاطر همین خودمان را گرفتار اضافه کاری, قرض و بدهی میکنیم. اما در نهایت ماشین و خانه جدید, برای مدت کوتاهی ما را شاد میکند؛ و سپس عادت به سراغمان می آید.
حرف اصلی این است که لازم نیست برای شادمانی, کارهای شگفت انگیز و جدیدی انجام دهیم. بلکه قرار است روش انجام کارها و شیوه فکر کردن خودمان را تغییر دهیم.
این مبحث ظرفیت زیادی برای بحث دارد. بخش نظرات در اختیار شماست.