زهرا باقری
زهرا باقری
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

خاطرات نسبتا واقعی از اتاق مصاحبه

فکر می کردم مصاحبه شونده حداکثر 25 ساله باشد. معرف از سن و سال و تخصص کسی که داشتم برای مصاحبه اش می رفتم چیزی نگفته بود. حتی رزومه هم نداشتم. زیاد پیش نمی آید ولی گاهی اینطور می شود که دوست یا همکاری می خواهد با یک نفر که جویای کار است مصاحبه کنیم، شاید سالی چند بار بیشتر در کاران از این مصاحبه ها پیش نیاید.


وارد اتاق که شدم مردی حدود پنجاه و پنج ساله نشسته بود. بسیار محترم و موقر. فرم همکاری پر شده و خودکار کنارش را جوری گذاشته بود که به سمت صندلی مقابل باشد. چند دقیقه فرم را خواندم و بسیار متعجب شدم که فردی به آن موفقی برای تولید محتوا و آنهم کارآموزی آمده است مصاحبه. اصلا با همین عنوان هم معرفی شده بود. کمی از محتوای آنلاین حرف زدیم، عوض شدن ذائقه ی مردم، تغییر مدیای مطالعه، ارزشمند شدن چیزی مثل سئو که ربطی به قلم روان و قدرت کلمات و ایجاز نویسنده و ... ندارد و تکنیک است و تسلط به کلماتی که مردم گوگل می کنند و چیزهایی از این دست. از سئو زیاد نمی دانست و برایش جالب شد. من نمی خواستم بگردم و خیلی سریع، میز و صندلی یک کارآموز تولید محتوا را به او پیشنهاد بدهم. می دانستم در تیم های استارت آپی یا شرکت هایی که برای این شغل استخدام می کنند، کنار آمدن با یک آدم پخته و جا افتاده چقدر مساله است و از سویی این محیط ها و شیوه کارش برای خود او می تواند چقدر چالش داشته باشد، آنهم به صورت کارآموز و اینها را شفاف و تا آنجا که می دانستم برایش توضیح دادم.

بعد اما، رفتم سراغ اصل سوال: شما با این سابقه ی درخشان در پروژه های ملی عمرانی چرا به سراغ تولید محتوا آمدید؟ اولش فقط طفره رفت، از علایقش گفت، چند مدخل در ویکی پدیا نشانم داد که نوشته. ولی اینها هیچ کدام جواب سوال نبودند. بیشتر با هم گپ زدیم. آخرش گفت. "می خواهم مهاجرت کنم، به خاطر فرزندم، نمی خواهم تنها برود یک کشور دیگر، نمی خواهم بروم آنجا و کارگر رستوران بشوم، می بینم که دوستانم با سوابق درخشان تر از من آن طرف دارند چه کارهایی می کنند! نمی خواهم به آن روز بیوفتم... شنیده ام تولید محتوا را می شود از راه دور انجام داد، اینترنتی است ...یکی سال می خواهم این کار را اینجا انجام بدهد و وقتی مسلط شدم، برویم..." یکه خوردم و پرسیدم: فرزند شما واقعا می خواهد مهاجرت کند؟ گفت "نه... ولی ما می خواهیم او برود." ماجرای عجیبی بود. انگار با چیزی مواجه شده بودیم که او از فکر کردن مستقیم به آن پرهیز کرده بود. قرار شد برود و بیشتر در مورد این شغل بررسی کند و اگر واقعا تصمیم جدی داشت بگوید و من هم اگر محل مناسبی مطابق با شرایط او پیدا کردم خبر بدهم.

مهاجرتاستخدامکارآموزیخاطرهشغل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید